۱۳۹۱ اسفند ۵, شنبه

نامه یک اعدامی: من خواستار صلح و گفت و گو بودم؛ به کدامین گناه باید کشته شوم؟

این نامه یک درخواست فوری از شما و همه کسانی است که برای شئونات انسانی اهمیت قایل‌اند، تا از همه راه‌هایی که سودمند می‌دانید استفاده کنید و جان بی‌گناهان را نجات دهید و در برابر وقوع جنایتی بایستید که قرار است در حق کسانی مرتکب شوند که شعار انسانیت، صلح و آزادی سر می‌دهند و به عنوان یک اصل اساسی در زندگی اجتماعی وسیاسیشان به آن پایبند‌اند....
کلمه: محمدعلی عموری‌نژاد، فعال دانشجویی اهل اهواز در بخشی از نامهٔ خود با عنوان «من به دنبال این پرسشم که چرا می‌خواهند مرا بکشند»، نوشته است: «در ایران شش ماه را در سلول‌های انفرادی اطلاعات اهواز تحت انواع شکنجه‌های جسمی و روحی به سر بردم. سپس مرا به زندان مرکزی کارون منتقل کردند و پس از دو سال در یک دادگاه فرمایشی و نا‌صالح به اعدام محکوم شدم. من از آن هنگام تاکنون به دنبال پاسخ این پرسش هستم که «چرا می‌خواهند مرا بکشند؟»
به گزارش کلمه، محمدعلی عموری‌نژاد، فعال دانشجویی اهل اهواز از زندان اهواز نامه‌ای را منتشر کرده و در آن از رفتار‌ها و برخوردهای فراقانونی نهادهای امنیتی با خود گفته است. وی در بخشی از این نامه نوشته است: “صلح” و “گفتگو”، رویایی است که طی یک دهه از عمرم همراهم بوده و به خاطر آن در زندان‌های عراق و ایران گرفتار شده و به یک زندانی بدون مرز تبدیل شده‌ام.
ماه گذشته، سیدضیاء نبوی عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه نوشیروان، از اعضای فعال شورای دفاع از حق تحصیل و زندانی سیاسی با نگارش نامه‌ای در مورد عموری‌نژاد، وضعیت خطرناک وی را یادآور شده بود. نبوی در بخشی از نامه خود آورده بود: «راستش وقتی یک محکوم به اعدام در مورد مرگ حرف می‌زنه اصلا نمی‌دونم که در برابرش می‌بایست چی بگم! حس می‌کنم اصلا در موقعیت برابر و عادلانه‌ای برای گفت‌و‌گو نیستیم و این زبونم را بند می‌آره! تصور می‌کنم مفاهیمی که برای من ابزارهای سخن سرایی‌اند، در طرف مقابلم شبیه زخم‌هایی هستند که وجودش را می‌خراشند»
“محمدعلی عموری” متولد ۱٣۵۶، وبلاگ نویس و فارغ التحصیل رشته مهندسی منابع طبیعی – شیلات و آبزیان از دانشگاه صنعتی أصفهان و فعال دانشجویی و یکی از موسسان نشریه دانشجویی “التراث” در دانشگاه صنعتی اصفهان که به عربی و فارسی منتشر می شد. دبیر دبیرستان های رامشیر و طبق آنچه که برخی رسانه ها ذکر کرده اند، از موسسان موسسه فرهنگی “الحوار” به معنای ” گفتگو” که نام آن برگرفته از سیاست های اصلاح طلبانه دولت خاتمی درباره گفتگوی تمدن ها بود.
او از فعالان دانشجویی است و پس از موج برخورد با این فعالان، در سال ۲۰۰۷ به عراق پناهنده شد. عموری از سوی کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) به عنوان پناهنده سیاسی پذیرفته شد ولی دولت عراق او را به دلیل ورود غیر قانونی از مرز دستگیر کرد به زندان محکوم شد که بعد از ۳ سال حبس در زندان های عماره و بصره علی رغم داشتن مدارک پناهندگی به مقامات دولت ایران در تاریخ ۱٣ ژانویه ۲۰۱۱ تحویل داده شد.
دیوان عالی کشور در تاریخ ۲۰ دی امسال، حکم اعدام محمد علی عموری و ۴ فعال عرب اهوازی را به اتهام محاربه تایید کرد. هادی راشدی (فوق لیسانس شیمی کاربردی و دبیر شیمی)، هاشم شعبانی (شاعر و دبیر ادبیات عرب و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه اهواز)، جابر آلبوشوکه (فوق دیپلم کامپیوتر و سرباز وظیفه) و مختار آلبوشوکه (شاغل در یک شرکت سنگ شکن)، از موسسان و اعضای فعال الحوار، در حالی به اتهام محاربه و انجام عملیات مسلحانه و اقدام علیه امنیت ملی، از سوی شعبه ٣۲ دیوان عالی کشور به ریاست قاضی رضا فرج اللهی به اعدام با چوبه دار محکوم شده اند که در جلسات متعدد دادرسی، اعلام کرده اند که پس از ماه ها شکنجه شدید، مجبور به انجام اعترافات دروغین درباره دست داشتن در عملیات مسلحانه و براندازی شده اند.
متن کامل نامه ی این فعال مدنی محکوم به اعدام که در اختیار کلمه قرار گرفته را با هم می خوانیم:
با سلام و درود نیکو
نامه‌ام را با واژه‌ای آغاز می‌کنم که از واقعیت‌های تلخ زندگی مان به دور است. این واژه مصداق خود را از دست داده و آن را نمی‌یابیم مگر در میان مفاهیمی که دیگر بوی هستی نمی‌دهد.
آری”سلام یا صلح” را می‌گویم که نام وبلاگ‌ام در شبکه جهانی اینترنت است و معنای عشق وآشتی را به عنوان اصلی اساسی برای هر نوع عمل انسانی در جامعه با خود دارد. من پس از پایان دوره دانشگاه همراه با شماری از فعالان فرهنگی شهر خلفیه (واقع در جنوب ایران) یک سازمان مردم نهاد (ان جی او) به نام سازمان “الحوار” یا گفتگو تشکیل دادیم که زیر نظر سازمان جوانان وابسته به نهاد ریاست جمهوری در دوره محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران قرار داشت. سازمان “الحوار” در عرصه توسعه انسانی و تقویت پایه علمی دانش آموزان شهرمان فعالیت می‌کرد که اساسا منطقه‌ای دور افتاده، فقیر و از کمترین امکانات آموزشی محروم است و از بیکاری و اعتیاد گسترده رنج می‌برد.
“صلح” و “گفتگو”، رویایی است که طی یک دهه از عمرم همراهم بوده و به خاطر آن در زندان‌های عراق و ایران گرفتار شده و به یک زندانی بدون مرز تبدیل شده‌ام. شاید تنها گناهی که مرتکب شده‌ام گفتن “نه” به همه کسانی است که مانع برپایی یک جامعه آزاد می‌شوند. جامعه‌ای که در آن، انسان بتواند تا ستیغ اندیشه پیشرفت کند و همه چهارچوب‌های مانع رشد و توسعه انسانی را کنار نهد.
من سفرم را آغاز کردم تا برای از میان برداشتن دیوارهایی که فرهنگ‌ها را از هم جدا می‌کند و مانع پیوندهای انسانی می‌شود، بکوشم. دیوارهایی که ظاهر فریبنده‌اش را با رنگ و روی دروغین و به واسطه مفاهیم آمیخته با نفرت بر ملت‌ها تحمیل می‌کند و کوشش فراوان دارد تا واژگان نویدگر عشق و صلح را از میان آدمیان بزداید.
من در دسامبر ۲۰۰۷ هنگامی که رهسپار دفتر ویژه پناهندگان سازمان ملل در عراق بودم دستگیر شدم. من و دو تن دیگر از دوستان‌ام به علت عبور غیر قانونی از مرز عراق، هر یک به پنج سال زندان محکوم شدیم که طی زندان، بلاهای فراوانی بر سرمان رفت که کلمات قادر به وصف آن‌ها نیست. در زندان مرکزی شهر “عماره” یکی از دوستانمان را از دست دادیم زیرا به علت سکته قلبی و نبود امکانات پزشکی در زندان در گذشت.
اما دوستانمان در سازمان‌های بین المللی حقوق بشر، پشت ما را خالی نکردند و چندین نامه حمایت آمیز از آنان دریافت کردیم. بر اثر مکاتبات آن‌ها بود که دفتر سازمان ملل، موضوع پناهندگی مرا پذیرفت. اما پس از سه سال و اندی زندان، مقام‌های عراقی مرا به اجبار به مقام‌های ایرانی تسلیم کردند. آنان به شکلی شگفت آمیز و بر خلاف همه معاهدات بین المللی مرا به ایران باز گرداندند.
در ایران شش ماه را در سلول‌های انفرادی اطلاعات اهواز تحت انواع شکنجه‌های جسمی و روحی به سر بردم. سپس مرا به زندان مرکزی کارون منتقل کردند و پس از دو سال در یک دادگاه فرمایشی و نا‌صالح به اعدام محکوم شدم. من از آن هنگام تاکنون به دنبال پاسخ این پرسش هستم که “چرا می‌خواهند مرا بکشند؟”
این نامه یک درخواست فوری از شما و همه کسانی است که برای شئونات انسانی اهمیت قایل‌اند، تا از همه راه‌هایی که سودمند می‌دانید استفاده کنید و جان بی‌گناهان را نجات دهید و در برابر وقوع جنایتی بایستید که قرار است در حق کسانی مرتکب شوند که شعار انسانیت، صلح و آزادی سر می‌دهند و به عنوان یک اصل اساسی در زندگی اجتماعی وسیاسیشان به آن پایبند‌اند.
شاید رویا‌ها تحقق نیابند اما می‌توانیم بذر امید را در دل نسل‌های آینده که خواهان تحقق آن هستند غرس کنیم.
من از صلح آغاز کردم و برای صلح زیستم و در ‌‌نهایت، صلح و سلام بر شما باد.
محمد علی عموری‌نژاد
بهمن ۱۳۹۱
زندان کارون

۱۳۹۱ اسفند ۳, پنجشنبه

نگذارید جنرال الکتریک، هیتاچی و توشیبا از پرداخت هزینه های فاجعه فوکوشیما شانه خالی کنند

جنرال الکتریک، هیتاچی و توشیبا، طراح، سازنده  و سرویس دهنده رآکتورها که به طور مستقیم در فاجعه هسته ای فوکوشیما نقش داشته اند تا بحال حتا یک سنت هم بابت شکست و خرابی این رآکتورها پرداخت نکرده اند.
هزینه فاجعه هسته ای فوکوشیما ٢٥٠ میلیارد دلار آمریکا تخمین زده شده است.

صدها هزار نفر در ژاپن، جوامع، خانه و شغل خود را از دست دادند وهیچ یک از آنها تا بحال، جبران خسارت خود را به اندازه کافی برای بازسازی زندگی خویش دریافت نکرده اند.
همه هزینه های ناشی از این بحران هسته ای بعهده شرکت تولید نیروی برق توکیو (TEPCO) گرداننده راکتور فوکوشیما می باشد که توان پرداخت این هزینه را نداشت و این هزینه ها به دوش مردم افتاد. آنها به عنوان مالیات دهندگان هزینه های شکست و خرابی این فاجعه هسته ای را از جیب خود می پردازند.
این وضعیت در ژاپن یک استثنا نیست، اگر شما در داخل و یا در نزدیکی کشوری با راکتورهای هسته ای زندگی می کنید این امکان وجود دارد که در صورت بروز اتفاق، شرکت های هسته ای بدون پرداخت هیچگونه خسارتی از زیر بار مسوولیت شانه خالی کنند.
جنرال الکتریک، هیتاچی و توشیبا باید خسارت ویرانی هایی که رآکتورهای آنها باعث آن شده اند را پرداخت کنند!

امضا کنید!
نگذارید جنرال الکتریک، هیتاچی و توشیبا از پرداخت هزینه های فاجعه فوکوشیما شانه خالی کنند!
نمونه های زیادی هستند که نشان می دهد چرا به صنعت هسته ای نمی توان اعتماد کرد / فیلم را تماشا کنید

۱۳۹۱ بهمن ۲۹, یکشنبه

والنتینو پیشگام مد سبز

در آغاز ماه نوامبر ٢٠١٢، صلح سبز (Greenpeace) با طرح ٢٥ سوال ناخوشایند در مورد زنجیره تامین محصولات، ١٥ مارک معروف مد ایتالیایی و فرانسوی را به چالش کشید.
چرا؟ روزانه قطعه ای از آمازون نابود می شود تا راه را برای پرورش دام و تولید چرم برای ساختن کمربند، کیف، کفش و کت باز کنند.
زنجیره ای از رویداد های مشابه در اندونزی اتفاق می افتد، جایی که زیستگاه آخرین ببرهای سوماترایی است نابود می شود تا کاغذ ارزان برای بسته بندی های لوکس تولید شود.
در همین هنگام، در چین، مکزیک و دیگر نقاط دنیا  مواد شیمیایی خطرناک در صنعت نساجی مورد استفاده قرار می گیرد که تخلیه آن باعث آلودگی منابع ارزشمند آب ما می شود.

این شیوه های خطرناک کسب و کار، منابع طبیعی ما در معرض خطر قرار می دهد و معیشت مردم را تهدید می کند. هر شرکت درگیری باید پاسخگوی اعمال خود باشد. بنابراین ما از این مارک های تجاری می خواهیم تا درمیان بگذارند چه اقدامات و تدابیری را در نظر گرفته اند تا اطمینان حاصل شود که محصولات شان ملوث به تخریب جنگل ها و مواد شیمیایی خطرناک نیست.
این ٢٥ سوال بر روی سه موضوع متمرکز می باشد:
سیاست خرید چرم: آیا چرم مورد استفاده مارک های مد از دامپروری های مرتبط با تخریب جنگل های آمازون تهیه می شود؟
سیاست های خرید خمیر کاغذ: برای ارزیابی اینکه آیا خمیر کاغذی که برای بسته بندی های لوکس استفاده می شود توسط شرکت های بزرگی تولید می شود که جنگلهای بارانی اندونزی را که زیستگاه آخرین ببرهای سوماترایی است تخریب می کنند؟
تولید پارچه: برای ارزیابی اینکه آیا چرخه تولید و فرآوری محصولات لوکس مد با استفاده از مواد شیمیایی خطرناکی است که می تواند منابع آب جهانی را به مخاطره اندازد؟
نتایج این دوئل:
والنتینو (Valentino) طراح مشهور مد در حال حاضر متعهد شده است تا تمام مواد شیمیایی خطرناک منتشر شده را از بین ببرد و استفاده از محصولات تولید شده از جنگل زدایی را به صفر برساند و این درحالیست که Hermès، Trussardi  Dolce&Gabbana، Prada، Alberta Ferretti و CHANEL به درخواست های متعدد صلح سبز پاسخی ندادند و از به اشتراک گذاشتن آنچه در پشت درهای بسته در رابطه با چرم، کاغذ و تخلیه مواد سمی در تولید پارچه می گذرد - به منظور مطالعه و تحقیق -  سرباز زدند.
برای رساندن فریاد اعتراض خود به این سایت بروید و به دوئل مد بپیوندید
فیلم صلح سبز مارک های لوکس مد را برای پاک کردن اعمال خود به چالش می کشد
فیلم مرگ ببر سوماترایی در معرض خطر انقراض  در دام.  در کنار منطقه ای که امتیاز آن به کارخانه های کاغذ سازی APP واگذار شده.
این ببر به مدت هفت روز بدون آب و غذا در دام گرفتار بود و سرانجام به دلیل دیر رسیدن نیروهای امداد و ضعف شدید مرد... کارخانه کاغذ سازی APP هر گونه مسوولیتی را رد کرد.
 در این زمینه بیشتر بخوانید: آنها آبهای کره خاکی مان را مسموم و آلوده میکنند
صلح جهانی سبز: پوما، نایک و آدیداس آماده برای سم زدایی!
ببر ها را از نابودی نجات دهیم که فردا دیر است.
 

۱۳۹۱ بهمن ۲۸, شنبه

حامیان حیوانات در ایران

دوست ارجمندی در بخش نظرات اینچنین نوشته اند: "... یک مطلبی من را خیلی اذیت می کند. این گروههای حمایت از حیوانات در داخل ایران دائم دارند بر علیه هم مطلب می نویسند و همدیگر را متهم به سواستفاده از حیوانات می کنند. من در ایران نیستم و شوربختانه امکان آمدن به ایران را ندارم ولی خوشحال می شوم که من را راهنمایی کنید تا چطوری می توانم گروههای درست و واقعی حمایت از حیوانات را در ایران بشناسم تا به آنها کمک کنم."
با سپاس از این دوست گرامی باید بگویم که بنده هم مانند شما در ایران نیستم و از نزدیک در جریان کار پناهگاه های ایران نیستم بهمین دلیل بخود این اجازه را نمی دهم تا در مورد تک تک پناهگاه ها و گروههای حمایت از حیوانات در ایران داوری کنم.
ولی از آنجا که زمان زیادی را صرف خواندن و دنبال کردن سایت ها، فیسبوک ها و فعالیت های گروه های حامی حیوانات در ایران و جهان می کنم، نظر شخصی ام را درباره آنها می گویم.
من بر این باور هستم که پناهگاه های حیوانات در ایران، هر چند هم اشتباهاتی در روش کارشان وجود داشته باشد بخاطر نجات همان چند سگ و گربه، کارشان ستودنی و آفرین انگیز است.
از پناهگاه وفا که نخستین پناهگاه دارای مجوز برای حیوانات در ایران است و در جهان شناخته شده بگذریم، من شخصا به دو پناهگاه نو بنیاد و در حال ساخت شفاخانه آناهیتا (آزاده محجوب) در گیلان و پناهگاه حیوانات پردیس (ژیلا پور ایرانی) در تبریز امید بسیاری دارم زیرا آنها برخلاف بسیاری از مدعیان حامی حیوانات تلاش در بدنام کردن همکاران و همفکرانشان را ندارند و با پشتکار و کوششی  توصیف ناپذیر، وقت و نیروی خود را صرف درمان و پناه دادن حیوانات آزار دیده ایران می کنند. البته این دلیل این نیست که کار دیگر گروه های حمایت از حیوانات را ارج نگذارم.
شفاخانه آناهیتا (آزاده محجوب) در گیلان
پناهگاه حیوانات پردیس (ژیلا پور ایرانی)
اما بریم سر اصل موضوع!!! فرمودید: "یک مطلبی من را خیلی اذیت می کند. این گروههای حمایت از حیوانات در داخل ایران دائم دارند بر علیه هم مطلب می نویسند و همدیگر را متهم به سواستفاده از حیوانات می کنند."
این موضوع مرا هم آزار می دهد!
متاسفانه این سرشت و خوی بیشتر ایرانیان است که هدف و آرمان بنیادین را فدای تکروی و خودخواهی های خود کنند و خطر و دشمن اصلی را فراموش کنند و وقت و نیروی خود را صرف جدال های شخصی کنند. همانطور که سازمانها و گروه های سیاسی مخالف حکومت اسلامی مانند سلطنت طلبان، جمهوری خواه ها، راستگرایان، چپ گراها، لیبرال ها و اصلاح طلبان بجای اتحاد، هماهنگ کردن و تشکیل شورایی برای سرنگون کردن حکومت اسلامی، بیشتر تلاش در خرده گیری و محکوم کردن و تخریب  یکدیگر دارند، گروه های حمایت از حقوق حیوانات در ایران هم همین مشکل را دارند.
برخی از به اصطلاح دوستداران حیوانات در ایران از سر حسادت و تنگ نظری تلاش می کنند با خراب کردن همفکران و همکارانشان، آن شمار بسیار کمی که به پناهگاه های حیوانات در ایران کمک مالی می کنند را بسوی خویش بکشانند!!!
که البته با این کارشان تنها، مردم را سرگردان و دودل و بی اعتماد به تمامی حامیان واقعی حیوانات در ایران می کنند.
یک مثال: رامیاد پاکمنش که هم با شفاخانه آناهیتا همکاری می کند و هم به سگهای تهران و اطراف تهران غذا می دهد و در عین حال سگ های بیمار را به پناهگاه ها منتقل می کند و برای آنها پس از درمان سرپرست دایمی پیدا می کند، تصمیم می گیرد با ایجاد صفحه فیسبوک حامیان حیوانات بی پناه، دوستداران حیوانات را دعوت به همکاری کند. هنوز دو سه هفته ای از آغاز این صفحه نگذشته بود که مدعیان حمایت از حیوانات بجای همکاری و سپاسگزاری از او، چنان به توهین و فحاشی تهمت های ناروا پرداختند که او تمام عکسهایی که در حال نجات دادن و غذا دادن سگها بود را پاک کرد و حساب بانکی اش را هم حذف کرد و بجای آن نوشته: "آرامشی که اکنون دارم
مدیون انتظاریست که دیگر از کسی ندارم"

در ایران ما فرهنگ حیوان دوستی هنوز جایی در میان مردم باز نکرده و به جرات می توان گفت که بیشتر ایرانیان بسیار حیوان ستیز هستند و حقوقی برای حیوانات قایل نیستند و آن شمار اندک دوستداران حیوانات، ضمن اینکه خود هیچگونه کمکی نمی کنند، انتظار دارند که حامیان حیوانات با دست خالی ره صد ساله را یکشبه طی کنند!
البته ناگفته نماند که بیشتر فیسبوک های به اصطلاح دوستدار حیوانات بجای اینکه مردم را با اینگونه پناهگاه ها و حامیان حیوانات در ایران آشنا کنند کاری جز جستجو برای عکس های اینترنتی و جمع آوری کلکسیون لایک ندارند!!!
تصویر زیر از فیسبوک دوستداران حیوانات می باشد با ٥٤ هزار دوستدار! که این هم کم شان است و آرزوی ١٠٠ هزارمین لایکی را دارند! خودتان قضاوت کنید:

 و تصویری از رامیاد پاکمنش که جایش در صفحه های ایرانیان دوستدار حیوانات خالی بود:
آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم
یار در خانه و ما گرد جهان میگردیم
انجمن حمایت از حیوانات معلول و آواره با ٧٢ هزار دوستدار!!! که تا همین دیروز با جوک و لطیفه های بیمزه و آگهی های تجارتی و عکسهای اینترنتی مسخره، بخیال خودشان فرهنگ سازی می کردند!  این روزها پر از تصویرهای قبض درخواست کمک مالی شده!!!
هر چند با نظر جناب شاهین تک موافق نیستم ولی از این فیسبوک بوی ذوب شدگان ولایت آید همی!!!
انجمن حمایت از حیوانات هم با ٥٠ هزار دوستدار، آب پاکی را روی دست همه ریخته و می گوید: "فقط من!!!" هر چند که خودشان هم با این عنوان پر طمطراق شان کار چندانی برای حیوانات انجام نمی دهند!
وقتی حتا ژاله فتوره چی که انتظار بیشتری از او می رفت، بجای انعکاس اخبار پناهگاه ها و درخواست کمک شان به جمع منتشر کنندگان عکسهای بی هدف اینترنتی پیوسته، چه انتظاری از دیگران می توان داشت؟


و یا فیسبوک سگ نجس نیست با ٣٥ هزار دوستدار، پر از عکس سگ، بدون یک کلام از پناهگاه های سگها در ایران!!!
و ده ها صفحه باصطلاح دوستدار حیوانات دیگر...
امید گرامی، امیدوارم تا حدودی توانسته باشم پاسخ شما را داده باشم...
و باز هم تکرار می کنم این تنها یک نظر شخصی است و بی گمان شما خودتان با جستجوی بیشتر حامیان واقعی حیوانات در ایران را خواهید شناخت.
پیروز و سرافراز باشید
در این رابطه:
دوستداران حیوانات در ایران
هجوم و تاخت و تاز
شعبون بی مخ های فیسبوکی به حامیان حیوانات!!!


۱۳۹۱ بهمن ۲۶, پنجشنبه

طائب: اولویت ما نگهداری سوریه است به جای خوزستان

سی و پنجمین استان ایران: سوریه!
قابل توجه خوزستانی ها!  بخصوص مردم همیشه در صحنه ای که در راهپیمایی فرمایشی ٢٢ بهمن شرکت کردند و مشت محكمی بر دهان شهیدان كوبيدند!
و آنها که طلاهای ایران را که برای گور حسین در عراق ساخته شده بود، با اشتیاق و افتخار مالیدند و بوسیدند!
هموطنان ول معطلید! حکومت اسلامی یک تار موی بشار اسد رو با خوزستان عوض نمی کند!
کلمه- گروه خبر: رییس قرارگاه عمار با بیان توصیه ایران به سوریه برای تشکیل بسیج جهت مدیریت جنگ شهری، اظهار داشت: سوریه استان سی و پنجم و یک استان استراتژیک برای ماست.
وی بدون توجه به تبعات چنین سخنانی در عرصه روابط بین الملل و حساسیت های امنیتی و قومیتی، اصل تمامیت ارضی را نادیده گرفت و مدعی شد: اگر دشمن به ما هجوم کند و بخواهد سوریه یا خوزستان را بگیرد اولویت با این است که ما سوریه را نگه داریم چون اگر سوریه را نگه داریم می‌توانیم خوزستان را هم پس بگیریم اما اگر سوریه را از دست بدهیم تهران را هم نمی‌توانیم نگه داریم.
این عضو گروه وابسته به جریان مصباح یزدی پیش از این نیز گفته بود الان ما در سوریه درگیر هستیم و خط مقدم ما آنجاست در این جبهه مقابل تمام استکبار ایستاده‌ایم، تلاش استکبار این است که سوریه را با عملیات روانی شکست دهد چون روی زمین شکست خورده است.
عماریون شاگردان مصباح یزدی هستند که بعد از انتخابات مهندسی شده ریاست جمهوری دورهم آمدند تا بتوانند برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دورآتی با آمادگی بیشتری میداندار شوند. این گروه که پیش از این در قالب انصار حزب الله در مناسبتهای مختلف مسئولیت حمله به بیت علما، فحاشی و هتک حرمت به مسئولان و شخصیتهای سیاسی، آتش زدن کتابفروشی ها …. را بعهده داشتند، برای انجام فعالیتهای منسجم تر در قالب گروه “عماریون” اعلام موجودیت کردند.
علیرضا پناهیان، مهدی طائب، سعید قاسمی، محمدمهدی ماندگاری، مهدی کوچک‌زاده، حمید رسایی، نادر طالب‌‌زاده اردوبادی، حسین یکتا، حسن عباسی، علی ثمری، سعید حدادیان، حسین‌الله کرم، قاسم روانبخش وحید جلیلی و حسین روشن اعضای شورای مرکزی این تشکل اطلاعاتی امنیتی هستند. همانها که در گرماگرم انتخابات و رویدادهای پس از آن از هیچ تلاشی برای دامن زدن به بحران کوتاهی نکردند.
به گزارش کلمه از این سخنرانی طولانی که در جمع مسئولان بسیج دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور انجام شد، این مقام امنیتی با اشاره به ضرورت وجود نیروهای بسیجی برای مدیریت جنگ شهری گفت: سوریه ارتش داشت اما این ارتش قادر به اداره جنگ در داخل شهرهای سوریه نبود از این رو ایران پیشنهاد کرد که برای اداره جنگ شهری بسیج تشکیل دهید.
رئیس قرارگاه عمار تاکید کرد: بسیج سوریه با ۶۰ هزار حزب‌اللهی تشکیل شد و باعث شد جنگ را در کف خیابان‌ها از ارتش تحویل بگیرد.
این مقام امنیتی همچنین ادعا کرد: البته این ماجرا باعث شد ارتش سوریه نیز در برخی ازا ین موضوعات درگیر شده و تمام قضایا را بشناسد.

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

در حاشیه راهپیمایی ٢٢ بهمن

سال به سال دریغ از پارسال
بندر عباس، دیروز تو صف مرغ و برنج، امروز تو صف ساندیس
فردا که گشت ارشاد حالتونو جا آورد می فهمین خیانت و خودفروشی چه مزه ای داره!
اندک اندک طالبان پرستان می رسند
این آبجی مون عکس امام رو بجای ماه تو لامپ دیده!
تنها چیزی که در ایران براش صف وجود نداره و رایگان هر چند تا خواستید می تونید بردارید چون هزینه ساختش از جیب خودتون پرداخت شده! 
دوست دارم از کار بیکارت کنند، حقوقت رو ماه ها پرداخت نکنند، خونه ات را ویران کنند، بیمار بشی و تمام دارو ندارت رو صرف مخارج بیمارستان کنی، مجبور بشی کلیه ات رو بفروشی و در پایان هم به بهانه ای بازداشتت کنند و زیر شکنجه پاره پاره ات کنند، اونوقت می خوام نظرت رو راجع به ولایت فقیه و اسلام بدونم!
ایران، سرزمین خائنان و خودفروشان، دیار ترسوها و مزدوران!
گذشت اون زمانی که می گفتند: "ایران، زادگاه دلیران سرزمین شیران، مهد تمدن و دیار شجاعان"
من که از درک این حرکت انقلابی عاجزم! تنها رهبر جنایتکارش متوجه عمق این حرکت اسلامی - انقلابی می شه!
سوء استفاده از عقب ماندگان ذهنی!
عکس این مزدور رو هم داشته باشید تا ببینیم پس فردا عکس کی رو می زاره رو لباسش!
مجبوری تا آخر راه بایستی چون راه گریز و برگشتی برا خودتون نگذاشتین. هر چند که تا آخر راه چیزی نمونده...
و... پایان راهپیمایی با شکوه!

۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

بیش از ٥٠٠٠ قوی مهاجر در خطر كمبود غذا

قوها در جهنمی که انسانها برایشان ساخته اند، فقط من و شما را دارند
 سبزپرس- گروه محيط زيست طبيعي :محمد علي اله قلي*: امسال هم در ادامه زمستانهای ٣ سال گذشته قوهای مهاجر برای چهارمین سال به منطقه فریدونکنار و سرخرود مازندران آمدند البته با ٢ تفاوت عمده، یک اینکه امسال قو ها یک ماه زودتر به این منطقه مهاجرت کردند و دوم اینکه بر خلاف سالهای قبل که به مرور به جمعیتشان اضافه میشد اینبار یکباره بیش از ٣٠٠٠ بال قو در شالیزارهای منطقه فرود آمدند و سپس در کمتر از یک هفته این جمعیت به بیش از ٥٠٠٠ بال از ٣ گونه قوی فریادکش، گنگ و کوچک رسید که این پدیده، صحنه شگفت انگیز و در عین حال نگران کننده ای را در این منطقه پدید آورده است و احتمال میرود که در آینده نزدیک جمعیت های بیشتری نیز به جمعیت فعلی اضافه شوند.
شالیزارها زیستگاه طبیعی این پرندگان نیستند و به احتمال بسیار زیاد این قوها به دلیل ناامنی و حضور دائمی شکارچیان در زیستگاه هائی طبیعی مانند تالاب بين المللي و پناهگاه حيات وحش میانکاله وادار به ترک آنجا و انتخاب این شالیزارها برای زمستان گذرانی شده اند و طبیعتا این شالیزارها ظرفیت تأمین غذا برای قوها را نخواهند داشت.
این درحالی است که کل این منطقه از مازندران به شدت برای قوها و سایر پرندگان مهاجر به دلیل حضور صیادان بی شمار محلی که عمدتا به وسیله تورهای هوائی پرندگان مهاجر را شکار می کنند ناامن است.
قوها برای سال چهارم این محدوده کوچک (شالیزارهای روستا وزراء محله واقع در شهر سرخرود حدفاصل بین محمودآباد و بابلسر) را برای زمستان گذرانی انتخاب کرده اند که قطعا دلایلی به جز امنیت این منطقه کوچک و تغذیه نسبتا مناسب که در ٣ سال گذشته هم به شکل دستی برایشان انجام شده، موجب این انتخاب برای زمستان گذرانی شان نشده است.
درحال حاضر شالیزارهای منطقه سرخرود مملو از قوهای سرمازده و گرسنه است اما فقط بخش کوچکی از شالیزارهای این منطقه امنیت لازم را برای حضور قو ها دارند و آن شالیزارها واقع در روستای وزراء محله اند .

همانند گذشته سعی بر این است که این امنیت در کنار تامین غذا برای قو ها در این منطقه حفظ شود و به این ترتیب قو ها نیاز به جابجایی از این محدوده امن و پرواز به سایر نقاط را نداشته باشند. منطقه سرخرود که محل تمرکز اصلی قوها میباشد از نظر مدیریت مناطق زیر نظر اداره محیط زیست محمودآباد است.
این اداره در حال حاضر به جز مدیر اداره فقط ٢ نفر کارمند دیگر دارد که هر ٢ نفر به همراه مدیرشان به شکل شبانه روزی حتی روزهای جمعه برای حفظ قوها در تلاش هستند و این در نوع خود در مقایسه با عملکرد سایر ادارات محیط زیست در سراسر ایران  کم سابقه است.گفتنی است مساحت حوزه استحفاظی این اداره با سه نفر  کارمند بیش از ٥٠٠ هزار هکتار است.

متاسفانه با وجود همه تلاش ها به دلیل جمعیت بالای این پرندگان و پرواز دسته هائی از آنها به اطراف برای جستجو غذا گزارش هائی از شکار قو ها وجود دارد و تاکنون تعدادی از آنها به اشکال مختلف شکار شده اند و البته تعدادی از متخلفین نیز توسط مأمورین شناسایی و دستگیر شده اند .
در تغذيه قوهاي گرسنه ما را ياري كنيد
تمامی هزینه های حضور افراد داوطلب که به جهت حفظ این پرندگان فعالیت می کنند به عهده خود این افراد می باشد و همه کمک های شما صرفا برای خرید غلات هزینه خواهد شد. در صورت تمایل هر یک از افراد علاقمند به اطلاع از روند کار فاکتورهای خرید غلات همواره آماده ارایه خواهند بود.
همچنین شما میتوانید خودتان به منطقه سفر کرده و اقدام به خرید ذرت یا گندم کنید و سپس با هماهنگی کیسه ها را در انباری که در روستای وزراء محله سرخرود، نزدیک محل قو ها توسط یکی از دوستان به هدف نگه داری دانه ها قبل از پخش در اختیار ما قرار داده شده است بگذارید و همزمان با ما در پخش دانه ها که معمولا عصر هر روز(در صورت وجود غذا) بعد از غروب آفتاب میباشد همراه باشید.
نحوه پخش به این شکل است که ابتدا درون قایقی که به همین منظور تهیه شده است میزان حداکثر ٦٠٠ کیلوگرم ذرت و گندم پر می شود و سپس ٢ نفر این قایق را در داخل شالیزارهول داده و یک یا ٢ نفر دیگر به وسیله سطل  دانه ها را پخش می کنند. این عمل در هر غروب تا اتمام پخش حداقل ١٢٠٠ کیلوگرم ادامه خواهد داشت .
قطعا این غذا دادن دستی تا زمانی که قوها به زیستگاه های جوجه آورییشان باز گردند جان صدها بال از آنها را نجات می دهد و علاوه برقوها، تعداد نه چندان کمی از سایر انواع اردک ها و غازهای وحشی نیز در کنار قوها از این دانه ها تغذیه خواهند کرد و طبعا کمتر شکار خواهند شد.
سال گذشته تنها باقیمانده نژاد غربی "درنای سیبری" که یک درنای بزرگ نر است و چند سالیست که تنها برای زمستان گذرانی به این منطقه می اید نیز ١٥ روز آخر زمستان را تماما در بین قو ها که سال قبل در حدود ٣٥٠٠ بال بودند گذراند.
از دوستان علاقه مند به حفظ طبیعت و حیات وحش تقاضا میشود مانند سالهای گذشته برای خرید ذرت و گندم، به جهت غذا رسانی و حفظ قو ها در این محدوده امن و جلوگیری از پخش شدن بیشتر قوها "هرچند ناچیز" به ما یاری رسانند.
 عكس هاي بالا، دومين عكس روزهای نخست حضور قوها در اواسط دیماه سال ١٣٩١ را نشان مي دهد. قو ها در این عکس در حال تغذیه از برنجی هستند که بعد از برداشت شالیزار در مرداد ماه مجددا رویش کرده و به حال خود رها شده اند.
قوها ظرف مدت کوتاهی تمامی این برنج ها را خورده و عرصه شالیزارها را خالی از هرگونه گیاه و بوته وغذائی کرده اند و به اصطلاح مردم محلی دراین زمان شالیزارها آب تخت می شوند.
به این معنی که سطح شالیزارها مانند سطح دریا" مبدل به یک پهنه آبی یک دست شده است که عکس اول بالا که ازهمان مکان مدتی بعد ثبت شده است این تغییر به وضوح قابل مشاهده است.
این همان زمانیست که باید با پخش غذا به شکل مستمر قوها را در این محل امن، در کنار ماموران محیط زیست و به دور از دسترس فرصت طلبان نگاه داریم.
در عكس هاي زير مهدي گلي- محيطبان- و محمد علي اله قلي در حال تخليه ذرت در قايق براي قوها هستند
گرسنگي جان قوها را تهديد مي كند
قوها در این زمان هیچ منبع غذائی دیگری در اختیار ندارند و در صورت ادامه گرسنگی علاوه بر پراکنده شدن دسته های این پرندگان به مناطق ناامن اطراف بر شمار قو های ضعیف که به مرور توانائی پرواز خود را از دست میدهند نیز به سرعت افزوده خواهد شد.
خوشبختانه به دلیل غذا رسانی به موقع تاکنون تعداد بسیار کمی از قوها ضعیف یا بیمار شده اند و آمار تلفات تا این لحظه بسیار کم بوده است.
سال گذشته تا پایان زمان حضور قوها در این محدوده در کل ١٥ تن ذرت و گندم به منظور تغذیه دستی این پرندگان برای آنها تأمین و در این زمین ها پخش شد که این مقدار امسال تا تاریخ ١٥ بهمن ماه ١٣٩١ که حداقل یک ماه دیگر تا پایان فصل زمستان گذرانی این پرندگان زمان باقی مانده است ١٤ تن از همین غلات بوده است .
عمده این ١٤ تن به همت دوستداران واقعی و راستین طبیعت این مرز و بوم که صرفا در کلام علاقمند به حفظ طبیعت نیستند وهمچنین یاری اداره حفاظت محیط زیست استان مازندران و شهرداری محترم سرخرود تامین شده است اما به قطع تا پایان فصل سرما به میزان بسیار بیشتری از این مقدار برای این تعداد قو نیاز خواهد بود.
اميد است همگی علاقه مندان واقعی طبیعت ایران بنا بر وظیفه انسانی وتعهدی که نسبت به حفظ طبیعت در وجود خود احساس می کنند شرایط بحرانی و حساس این پرندگان با شکوه را درک کرده و به یاری آنان همت گمارند.
در حال حاضر *بیش ازهر زمانی* با توجه به اینکه جمعیت قو ها نسبت به ظرفیت زیستگاه فعلی شان بسیار زیاد میباشد و غذای کافی برای این جمعیت در دسترسشان نیست، یاری رسانی شما برای بقا این پرندگان زیبا اقدام بسیار شایسته ای خواهد بود .
شماره کارت : 8716 0905 3372 6104
شماره حساب : 895 252 83 44
بانک ملت شعبه : 65235
شماره کارت : 5311 7004 5310 6273

شماره حساب : 14 81 250 380 000
بانک تجارت شعبه : 362
قیمت هر تن ذرت بین ٧٥٠ تا ٧٧٠ هزار تومان و قیمت هر تن گندم در حدود ٦٠٠ تا٦١٠ هزار تومان متغیر میباشد.
یادمان باشد آنها در جهنمی که انسانها برایشان ساخته اند، فقط من و شما را دارند...
به امید دیدارتان
محمدعلی الله قلی
73 15 177 0912



۱۳۹۱ بهمن ۱۵, یکشنبه

بمناسبت دهه زجر

سی و چهار سال صف به روایت تصویر
صف نفت
صف گاز
صف بنزین
صف مرغ
صف برنج آلوده هندی
صف افطاری
صف مسافران
صف مترو
صف خرید سکه
صف بیمارستان
صف وام اشتغال روستایی
صف نان
صف آبریزگاه
صف آب آلوده ی رایگان
صف دریافت رایانه
صف تماشای اعدام
صف گوشت
صف خرید ارز
صف برای مالیدن و ماچ کردن طلای گور حسین
صف مزدوران
صف اتوبوس های همیشه در صحنه در مراسم ٢٢ بهمن!!!
و صد البته صف ساندیس!!!
 پی نوشت:
یک سال گذشت...
۳۵ مین سال و صف های جدید!!!
صف سبد کالا
صف سینمای رایگان! صف که چه عرض کنم٬ بیشتر شبیه حمله مغول هاست!!!
صف بستنی رایگان!!!