۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

تصادف و درگذشت همسر و مادر زندانی تبعیدی، هنگام بازگشت از ملاقات

بهر ما زین سرای سپنج
نیامد بجز درد و اندوه و رنج
به گزارش کلمه، پیمان عارفی که متهم به ارتباط با انجمن پادشاهی است، در فروردین سال ۸۸ به همراه همسر خود زیبا صادق زاده بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شد. در این دور بازداشت که آرش رحمانی پور، پسر دایی آرش نیز بازداشت شد. در هنگام بازداشت، رحمانی پور ۱۹ سال و عارفی تنها ۲۱ سال سن داشتند.
در پی شکنجه های فراوان این دو و از جمله فشار از طریق بازداشت اعضای خانواده هایشان که از جمله منجر به سقط جنین خواهر رحمانی پور شد، در حالی که بازداشت آنها به دو ماه پیش از انتخابات ۸۸ باز می گشت آنها را در دادگاه های نمایشی در کنار فعالان ستادهای انتخاباتی میرحسین موسوی و مهدی کروبی نشاندند و رحمانی پور با وعده آزادی که از بازجوی خود گرفته بود، در دادگاه اعترافات کذبی را علیه خود انجام داد.
 با این وجود هر دوی این دو جوان بازداشت شده با حکم اعدام خود مواجه شدند. اعدامی که در در آخرین پنج شنبه باقی مانده به ۲۲ بهمن ماه ۸۸ با هدف ارعاب فعالان جنبش سبز نصیب رحمانی پور و محمدرضا علی زمانی، یکی از فعالان انجمن پادشاهی (تندر) شد.
 در پی اعدام رحمانی پور، با توجه به اعتراضات وسیعی که به این اقدام ضد دینی و ضد انسانی قوه قضاییه صورت گرفت، حکم اعدام عارفی به ۱۵ سال حبس در زندان ایذه (که به علت عدم وجود زندان در این شهر، به زندان مسجد سلیمان تغییر کرد) تبدیل شد. زندانی که عارفی کماکان خود را مستحق آن ندانسته و او و خانواده اش با توجه به اینکه رفتار تروریستی و یا خطرناک دیگری را علیه منافع ملی انجام نداده بودند، نسبت به آن اعتراض داشتند.
 پدیده تبعید زندانیان سیاسی که در روزهای پس از انتخابات ۸۸ از سوی دادگاه انقلاب درباره برخی زندانیان سیاسی انجام شد، در امتداد پروژه ای است که فشار بر خانواده زندانیان را به عنوان حربه ای برای فشار بر زندانی دنبال می کند.
 زیبا صادق زاده که پس از مدتی انفرادی در سال ۸۸، از زندان آزاد شده بود، در یکی از پست های فیس بوک خود درباره سفرهای سخت برای ملاقات همسرش، عارفی نوشته است: “تا این لحظه چهار ماه است که به ملاقات پیمان نرفته ایم ، به دلیل هزینه های سنگین بلیط هواپیما مجبور به استفاده از قطار هستیم که آن هم با محدودیت های خرید بلیط مواجه میشویم و از طرفی به دلیل گرمای شدید هوا که باعث آزردگی مادر سالخورده پیمان میشود از رفتن به چنین سفر های سخت، طولانی و طاقت فرسا مردد هستیم.”
 نهایتا در یکی از سفرهای مشقت بار ملاقات که با هدف شکنجه خانواده زندانیان از سوی قوه قضائیه صورت می گیرد، پس از ملاقات و در مسیر بازگشت به تهران، حادثه تصادف منجر به جان باختن زیبا صادق زاده، همسر و ناهید رحمانی مادر پیمان عارفی شد تا در حالی که وی سال ها پیش پدر خود را نیز از دست داده، زندانی بی ملاقات نام بگیرد.
زیبا صادق زاده (همسر پیمان)، در آخرین پست های فیسبوکی خود نوشته بود که "پیمان بهم می‌گه «میترسم اتفاقی تو راه براتون بیوفته و یه عمر بدبخت بشم و دستم به جایی بند نیست آخه آخرین بار سری قبل از عید تصادف کردیم ولی به خیر گذشت»..." و سرانجام نوشت: "اما من هر هفته می‌رم، دل‌ام طاقت نمیاره..."
متن گفتگویی با زینب (زیبا) صادق زاده، همسر این زندانی سیاسی در تاریخ سوم فروردین ۱۳۹۰ 
خانم صادق زاده ! آخرین باری که با همسرتان ملاقات داشتید چه زمانی بود ؟
آخرین دیدار من با پیمان در دی ماه و در زندان مسجد سلیمان بود و از آن زمان تا کنون هیچ ملاقات و تماسی با همسرم نداشته ام .
همسر شما از زندان اوین به زندان مسجد سلیمان تبعید شده است علت این تبعید چه بوده است ؟
همسر من در ابتدا و طبق حکمش به زندان ایذه تبعید شده بود اما ظاهرا چون در ایذه زندانی وجود ندارد، طی پی گیری مجدد دادستان او را آذر ماه سال گذشته به زندان مسجد سلیمان منتقل کردند.
علت این پافشاری دادستان تهران در تبعید همسرتان را در چه می دانید؟
راستش خودم هم نمی فهمم علت تصمیم دادستان تهران، آقای دولت آبادی مبنی بر تبعید همسرم علیرغم تلاشهای زیادی که کردیم چه بوده است . تا جایی هم که ما می دانیم همسرم در اوین مشکلی ایجاد نکرده بود که بخواهند تبعیدش کنند .
در پرونده همسر شما پس از تبعید ذکر شده که او حق ندارد در زندان با کسی مراوده داشته باشد علت این حکم دادستانی چیست ؟
ما خیلی پی گیر پرونده پیمان بوده ایم ولی تا حالا هیچ چیزی دستگیرمان نشده است . به دلیل همین جمله ای که در پرونده اش آمده است زندان مسجد سلیمان حتی اجازه ملاقات کابینی را به ما نمی دهند . اما در پرونده ممنوع الملاقاتی درج نشده است هیچ توضیحی هم بابت این دستور به ما نمی دهند که بدانیم به چه دلیل او چرا حتی نباید با خانواده اش ملاقات داشته باشد .
آیا تا کنون برای پی گیری این وضعیت و اجازه ملاقات با همسرتان دیداری هم با مقامات قضایی داشته اید ؟
در طی این سه ماهی که پیمان را تبعید کرده اند تقریبا هر روز پی گیر پرونده اش بوده ایم . دادستان که به هیچ وجه اجازه ملاقات نمی دهد . ما بارها مراجعه کرده ایم که یا بی پاسخ بوده یا می گویند شماره تلفن بگذارید، بررسی می کنیم و با شما تماس می گیریم که هیچ تماسی هم تا کنون نگرفته اند . بعد از مدتی هم گفتند به دادستانی مربوط نیست بروید اجرای احکام زندان اوین .
اجرای احکام اوین هم می گوید پرونده دست ما نیست و ما نمی توانیم کاری انجام دهیم . مسوولان زندان مسجد سلیمان هم می گویند به دادگستری خوزستان مراجعه کنید و باید دادگستری دستور ملاقات بدهد .مسوولان دادگستری خوزستان هم می گویند دستور از تهران بوده آنها باید تغییرش بدهند و با یک نامه اجازه ملاقات را صادر کنند .یعنی برای ملاقات با همسرم در تبعید آن هم کیلومترها دورتر از محل زندگی مان در تهران سه ماه از این اداره به آن اداره و از این زندان به آن زندان می روم که تا حالا هم بی نتیجه بوده است .
شرایط همسرتان در زندان مسجد سلیمان چگونه است ؟آیا وضعیت روحی و جسمی مناسبی دارند ؟
زندان مسجد سلیمان شرایط نامناسب وامکانات بسیار محدودی دارد و واقعا غیر قابل تحمل است، در این زندان اصلا بند سیاسی وجود ندارد و همسرم در بند عمومی و پیش زندانیان خطرناک نگهداری می شود و این موضوع شرایط را برایش سخت تر کرده است .
نوروزسال گذشته را هم مثل امسال بدون همسرتان گذراندید ؟
بله -واقعا هم دوران سختی است .من آنقدردر این مدت تحت فشار روحی بوده ام که مرتب دارو مصرف می کنم . انقدر فشار روحی به من وارد شده که مدام از داروهای آرام بخش استفاده می کنم . لکنت زبان پیدا کرده ام و همیشه استرس دارم و گاهی دچار فراموشی می شوم
اگر بخواهید لحظه تحویل سال جمله ای به هسرتان بگویید، آن جمله چیست ؟
واقعا دوست داشتم می توانستم از دادستان درخواست کنم که بگذارند لحظه تحویل سال پیش همسرم باشم . اما اگر بخواهم به او جمله ای بگویم این است که دوستش دارم و اگر همه پانزده سال دوره زندانش هم در زندان بماند باز هم من منتظرش خواهم ماند و می خواهم دوباره با او زندگی کنم و روزهای کوتاه خوب زندگی مشترک مان را دوباره تکرار کنم و همان آرامش به زندگی ما برگردد.

چه درخواستی از دادستان تهران و دیگر مسولان قضایی دارید ؟
واقعا درخواستم این است که با توجه به اینکه پیمان را به مسجد سلیمان تبعید کرده اند و ما هر بار باید بیست ساعت راه را برویم و بیست ساعت هم برگردیم حداقل اجازه بدهند ما بتوانیم ملاقات حضوری داشته باشیم . فکر نمی کنم این درخواست زیادی باشد . حق هر خانواده ای است که بتواند زندانی اش را حداقل ماهی یک بار ملاقات کند .همچنین پاسخگوی درخواست های قانونی ما باشند . حتی بعد از دو سال که از زمان دستگیری امیر رضا می گذرد و حکم صادر شده و به اجرا در آمده وسائل شخصی منزل ما را که در زمان دستگیری ضبط کرده اند پس نداده اند .
وضعیت روحی خانواده همسرتان چطور است ؟
پدر همسرم فوت کرده است .همسرم در واقع سر پرست دو خانواده بود . مادرش به پیمان خیلی وابسته بود و در این دو سال واقعا شکسته شده . خیلی عذاب می کشد . همیشه با گریه و دعا به خواب می رود .
و کلام آخر ؟

با توجه به اینکه حکم همسرم پانزده سال است امیدوارم شرایطی به وجود بیاید تا او بتواند زودتر به کنار من و خانواده اش برگردد . ما تازه ازدواج کرده بودیم که من و همسرم را بازداشت کردند .من بعد از چند هفته آزاد و در دادگاه تبرئه شدم . امیدوارم بتوانم زندگی کردن در کنار همسرم را دوباره تجربه کنم .

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر