نهم مرداد٬ روز جهانی محیط بان بود. البته کمتر کسی در ایران اشاره ای به این روز کرد و اصولن از وجود چنین روزی آگاه است
سی و یکم جولای٬ مصادف با نهم مرداد ماه٬ به عنوان روز جهانی محیط بان نامگذاری شده است
جا دارد که یادی کنیم از فداکاریها و از خود گذشتگیهای این عزیزان زحمتکش
در بسیاری از کشورهای جهان٬ در این روز مراسمی در بزرگداشت محیط بانان برگزار میشود
در ایران اسلام زده، مراسمی برای روز جهانی محیط بان برگزار نمیشود خیلی شاهکار بزنند٬ شاید روز تولد آخوند رضا را بخاطر داستان بچگانه و دروغ شاخدارِ آخوند ساز ضامن آهو که یک عده بیشعور به آن باور دارند٬ به عنوان روز ملی محیطبان در تقویم رسمی کشور ثبت کنند
بر اساس استاندارد جهانی هر یک ۱۰۰۰ هکتار باید توسط یک محیط بان حفاظت شود
در ایران هر محیط بان از ۶۰۰۰ هکتار حفاظت میکند
ميلاد عباس زاده٬ در پاسگاه محیطبانی مکرش واقع در منطقه حفاظتشده کویر، در تنهایی، جان باخت
محیطبان فردی است که به حفاظت و کنترلِ عرصههای طبیعی و حیات وحش کشور میپردازد
اعدام محیطبان به اتهام درگیری با یک شکارچی و قتل وی
در حکومت آخوندی٬ وظیفه محیطبان این است که از جان شکارچیان غیرقانونی محافظت کند تا مبادا هنگام کشتار حیوانات به این عزیزان آسیبی برسد
محمد درویش: محیطبان علی افضلی ۲۱ سال خدمت کرد و ۹سال هم زندانی کشید و صبح دیروز، در روزی که باید به افتخار بازنشستگی میرسید، به اتهام درگیری با یک شکارچی و قتل وی، اعدام شد و به آسمان پرکشید ... اگر این تراژدی نیست، پس تراژدی چیست؟
به گفته محمد درویش: حدود ۱۶۰ محیطبان و جنگلبان را در طول چند دهه اخیر از دست دادهایم و این رقم در بین همه کشورهای جهان با توجه به جمعیت ایران و وسعت مناطق حفاظت شدهاش بیرقیب است
تاجمحمد باشقره، صدوبیستوسومین محیطبان جانباخته
درگیری با شکارچیان بامداد چهارشنبه ٢٥مهرماه ۱۳۹۷ میان هشت شکارچی غیرمجاز و دو محیطبان که دو همیار داوطلب هم در کنارشان بود، اتفاق افتاد. آن شب «تاجمحمد باشقره» ساعت ٣:٣٠ بامداد به شهادت رسید، محیطبان و همیاران داوطلب زخمی شدند و هر هشت شکارچی غیرمجاز گریختند. از میان این هشت نفر، یکی سابقهدار بود؛ ٦-٥ ماه قبل او را با اسلحه جنگی دستگیر و در دادگاه بدوی حکم حبس برایش صادر کرده بودند، اما چون این حکم هنوز تایید نشده بود، به قید وثیقه آزاد شد
ایشان «به درجه رفیع شهادت نائل شده اند!» اما بنیاد شهید هنوز پرونده شهادتشان را تایید نکرده! پس از گذشت سه سال از کشته شدنش بدست شکارچیان٬ مقامات استانی ابراز امیدواری کردند که با پیگیری های صورت گرفته «انشا الله» روند رسیدگی به پرونده شهید «بزودی» تکمیل میشود! خانواده اش سه سال است که هیچگونه دریافتی از سوی محیط زیست نداشته اند
هر از گاهی هم محیطبانان «خودکشی میشوند» تا کار بنیاد شهید راحتتر بشه! مانند محیطبان پارک ملی “بمو”٬ سید ابراهیم قطب
دو شکارچی غیرمجاز پس از تجاوز به حریم منطقه حفاظت شده قمیشلو در حال تعقیب و گریز، با رضا قلی خسروی یکی از محیط بانان پارک ملی درگیر شده و وی را با ضربات چوب و چماق مصدوم کردند
سعيد پرهام٬ محیط بان خراسان شمالی سال ۸۹ در هنگام ماموریت توسط شکارچیان کشته میشود
حکم قصاص ضارب بعد از «هشت سال؟!!!» در دیوان عالی تأیید شد اما بعد از گذشت این مدت "سعید پرهام" به عنوان شهید محسوب نشد و درنتیجه خانوادهاش از مزایای خانواده شهید محروم ماندند
عبدالله یاری٬ محیط بان شجاع و جان برکف ملایری در راه پاسداری و حراست از زیستمندان منطقه حفاظت شده “لشگردر“ در ۹۰ کیلومتری همدان، با گلوله شکارچی پست فطرت در خون خود غلتید
مهدی احمدی نیک مامور اداره حفاظت محیط زیست قلعه گنج کرمان٬ در پی تعقیب و گریز شکار چیان غیر مجاز دچار سانحه رانندگی شد و درگذشت
شهادت مبارک٬ یعنی شادباش مرگ به زبان آخوندی؟ کجای دنیا کشته شدن محیطبانان را بدست شکارچیان بی همه چیز٬ به خانواده آنها شادباش میگویند؟
علی خواجویی در درگیری با شکارچیان غیرمجاز مورد اصابت سه گلوله جنگی از ناحیه شکم قرار گرفت و جانباخت
شهادت محیط بان «علی خواجویی راوری» پس از قریب به سه سال کاغذ بازی کارشناسان دزد بنیاد شهید احراز شد! آنها باید بررسی کنند و تصمیم بگیرند که محیطبانی شهید شده تا حقوق و مزایای به خانواده اش داده شود یا الکی مُرده! میخواست نمیره! و با تجلیل و قدردانی و دادن قاب عکس خامنه ای٬ سر و تهش رو هم بیارن
صد رحمت به صف گوشت و برنج! صف نوبت احراز شهادت٬ ۴-۳ سال طول میکشد
محمد درویش: لطفا محیطبانها را خلع سلاح کنید
اسداله تقیزاده٬ محیط بان دنا - او به اتفاق «دو» همکارش در گشت با «پنج نفر» از شکارچیان مواجه شدند. شکارچیان به سمت آنها تیراندازی کردند و تقیزاده آتش آنها را با گلولهای پاسخ داد که یکی از شکارچیان را از ناحیه شکم مجروح کرد و او بر اثر این جراحت جان باخت و دادگاه او را به اعدام محکوم کرد! او در نهایت با رضایت اولیای دم٬ پس از تحمل ۷ سال زندان آزاد شد
غلامحسین خالدی محیط بان دربند دنا پس از شش سال حبس با دیه یک میلیارد و دویست میلیون تومانی آزاد شد
آقای خالدی تیرماه سال ۱۳۸۹ در جریان درگیری با چند شکارچی مسلح در ارتفاعات «دنا»٬ باعث مرگ یکی از آنها به نام محمد پایهگذار شد
این محیطبان پس از برگزاری چندین دادگاه٬ بهمن ماه سال ۱۳۹۱ به اعدام محکوم شده بود
محیطبان محکوم به قصاص با پرداخت دیه آزاد شد
کرامت برهانی در شهرستان خاتم در مرز استان فارس و یزد با شکارچیانی مواجه و منجر به درگیری میشود که در اثر این درگیری یکی از شکارچیان به نام رحیم بیگی در اثر درگیری جان خود را از دست میدهد
کرامت برهانی٬ پیش از آزادی دو سال را در زندان مرکزی شیراز در انتظار چوبه دار و اجرای حکم اعدام گذرانده بود
ماشاالله مهنایی پس از تحمل پنج سال زندان تبرئه شد و درمانده در پرداخت دیه و مخارج زندگی
سعید مومیوند٬ محیطبان همدانی که سال ۹۵ در جریان تعقیب و گریز یک شکارچی متخلف را به ضرب گلوله کشته بود، به اتهام "قتل" به اعدام محکوم شده بود
سعید مومیوند، محیط بان همدانی، پس از تحمل سه سال حبس با قرار وثیقه پنج میلیارد تومانی به آغوش خانواده بازگشت
قرار وثیقه پنج میلیارد تومانی این محیط بان با کمک خانواده و با برداشت ۲۶۰ میلیون از صندوق ملی محیط زیست تأمین شده
حالا اون پنج میلیارد تومن تو جیب چه کسانی میره؟
به گفته جمشید محبت خانی فرمانده یگان محیط زیست٬ به دلیل اینکه درگیری مسلحانه این محیط بان منجر به قتل شده بود، تأمین هزینه وثیقه بر عهده دولت نبوده است
البته تنها زمانیکه پای شکارچی در کار باشد٬ باید بلافاصله مبلغ دیه پرداخت شود
علی آرامش فر محیط بان منطقه دنا٬ در ارتفاع١٥٠٠متری، مورد اصابت گلوله به پای راست قرار گرفت و خانهنشین شد
پایِ زخمی محیطبان دنا، از کار افتاد و تکلیف دیه هنوز معلوم نیست
آرامشفر ميگويد: هنوز مراحل صدور رای كامل نشده. شكارچی متخلف كه شناسایی و دستگير شد، الان هم به قيد وثيقه ١٥٠ ميليون تومانی (نه ۵ میلیاردی!) آزاد است. پيش از اين هم بارها دستگير شده بود، دو، سه بارش را خودم دستگيرش كرده بودم
امان الله، شکارچی که آرامش فر را از فاصله نزدیک و با چندین گلوله مجروح کرده، قبلا بارها بازداشت شده است، اما هر بار با حکمهای کوتاه مدت یا جریمه دوباره به کوه برگشته تا کل و بز بزند
یا شاید هم محیطبانی دیگر
آرامشفر میگوید: با ١٦ سال سابقه كار در محيطزيست، يك ميليون و دويست هزار تومان درآمد دارم، الان هم كه از كارافتاده شدم، ماشينم را فروختم از فاميل و آشنا كمك گرفتم تا بتوانم عملهای جراحیام را انجام دهم. اما از اين به بعدش را نمیدانم بايد چه كنم؟
ابوالفضل جلالی - بقدری گمنام است که اگر نامش را در گوگل جستجو کنید خبر و تصویری از او دیده نمیشود! کار مهمی انجام نداده! از محیط زیست و حیات وحش ایران محافظت میکند... ولی تا دلتون بخواد از ابوالفضل جلالی، بازیکن فوتبال عکس و مقاله هست
حتا زمانیکه نام فامیل او را کامل با پسوند «راد» بنویسیم٬ بازهم بیشتر این صفحه های ابوالفضل جلالی٬ بازیکن فوتبال است که باز میشوند
ابوالفضل جلالی محیطبانی كه پنج سال است با ۵۷ ساچمه در بدن به حفاظت از طبيعت ادامه میدهد و در تمام اين سالها هيچكس خبری از او نگرفته است، ديهاش همچنان پا در هواست و وضعيت جسمانی مطلوبی هم ندارد
خلاصه ای از شب وقوع حادثه...ما چند بار ايست داده بوديم و توجهی نكرده بودند. بهسرعت ترمز دستی ماشين را كشيدم و پريدم پايين؛ اما چون آن شب رانندگی میکردم اسلحه نداشتم. رفتم به سمتش، گفت: نيا، میزنم! فكر كردم همكارانم كه مسلح بودند پشت سرم هستند؛ اما چون پيادهشدن از پشت پيكاب سخت است، چند ثانيه طول كشيد تا آنها برسند. شکارچی دوباره گفت: نيا، ميزنم! چراغ قوهاي در دستم بود، نورش را انداختم توی صورتش؛ نميتوانستم بگذارم فرار كند؛ قانون به من اين اجازه را نميداد و اگر اين كار را ميكردم، حقوقی كه از سازمان میگرفتم حلال نبود. تا فكر كردم چه كنم شليك كرد. هفت، هشت متر پرت شدم عقب و خوردم زمين. همراهانم بهسرعت رسيدند و به كمكم آمدند؛ اما ديگر دير شده بود و شكارچيها هم فرار كرده بودند
اسلحه شكاري آنها، فابريك با يك شليك، ۷۰ ساچمه آزاد ميكند. ۷۸ ساچمه وارد بدنم شده بود كه ۱۱-۱۰ تاي آن را در سه عمل جراحي جداگانه درآوردند و الان ۵۷ ساچمه در بخشهاي مختلف بدنم مانده است. تازه من شانس آوردم كه آن شكارچيها چون بنا بر اعتراف خودشان براي شكار كبك آمده بودند، چارپاره را برداشتند و به جای آن، ساچمه گذاشتند. چارپاره براي شكار چارپاست و اگر با آن به من شليك ميكردند از آن فاصله كم، درجا كشته میشدم
طبيعتا دستگير شد ديگر؟ بله؟
بله؛ ولي چند روز بعد سند گذاشت و آمد بيرون. وكيل هم گرفته بود و بعد از چند وقت، دوباره منكر همهچيز شد. بعد کارشناسی آگاهی انجام شد و پس از يك سال، بالاخره حكم بازداشتش را گرفتيم و خودم به دستهايش دستبند زدم و به زندان گرگان تحويلش دادم
بعد ديگر زندان بود دائما؟
زندان بود؛ اما به شكل «رأي باز» و به نظر ميرسد تمام اين مدت فقط شبها را در زندان گذراند
چطور؟ مگر از نظر قانون جرمش اثبات نشد و حكم جلب و زندانش صادر نشد؟
چرا، دادگاه تمام حق را به من داد. طرف، بازداشت شد؛ اما چون وكيل گرفت توانست اين كار را به راحتی انجام بدهد، البته الان میگویند اشتباه شده است
شما چطور؛ شما هم وكيل گرفتيد طبيعتا؟
نه، من امكانش را نداشتم. يك محيطبان با حقوق پايين چطور میتواند وكيل بگيرد؟
سازمان حفاظت محيط زيست يا اداره كل چطور؟ برايتان وكيل نگرفتند؟
نه متأسفانه، گويا آنها هم امكاناتش را نداشتند
ديه چطور؟ ديه را كه ديگر گرفتی؟
شايد باور نكنيد؛ اما واقعا ديهام را هم هنوز ندادهاند، درحاليكه مطمئنم اگر من زده بودم، الان طرف مقابل ديهاش را گرفته و شیرینیاش را هم خورده بود
دلنوشته اعظم شادمهر٬ همسر محيطبان ابوالفضل جلاليراد را در اینجا بخوانید
روایت علی افشار: ...وقتی ماشینشان به بچهها رسید، توقف نکردند و سرعتشان هم بیشتر شد، در حدی که نزدیک بود یکی از بچهها را زیر بگیرند، تعقیب و گریز ادامه داشت تا رسیدیم به آخرین نقطه منطقه حفاظتشده، همانجا ماشینشان از جاده منحرف شد و متوقف شدند، من پشت سرشان ترمز کردم و سریع از ماشین پیاده شدم، رفتم سمت ماشینشان، راننده میخواست خارج شود که با لگد به در ماشین زدم و نتوانست، سه نفر دیگر اما پیاده شدند و شروع کردند به فرار، من آنها را تعقیب کردم، پنجاه متری تعقیبشان کردم که اولین تیر به سمتم شلیک شد، بلافاصله سوزش را توی پایم احساس کردم، ولی دردش در حدی نبود که زمینگیرم کند، اما همینطور که میدوید برمیگشت و به سمت من شلیک میکرد، تیر سوم یا چهارم را که زد از نزدیکی بدنم عبور کرد و موجش به بدنم خورد و مثل باد شدید من را هل داد، ولی توقف نکردم، توی آن شرایط تصمیمم این نبود که بیخیالشان شوم، نزدیکتر که رسیدیم دستم را دراز کردم سمت اسلحهاش، بلافاصله چرخید و لوله تفنگش را صاف سمت من گرفت و شلیک کرد
فواره خون از دستم میپاشید که با یکی از آشنایانمان که پزشک است تماس گرفتیم و همکاران من را سریع به بیمارستان یاسوج رساندند، آنجا گفتند باید دستم از مچ قطع شود (بهمین سادگی؟! قطع شود؟!) که خوشبختانه همان فرد مخالفت کرد و من را به شیراز اعزام کردند
خوشبختانه الان آن دست شکل ظاهری معمولی دارد ولی کاراییاش تنها حدود ٢٠ درصد است. آن شکارچیها هم بازداشت شدند و هر چهارنفرشان به یک تا هفت سال زندان محکوم شدند، البته من به دلایل فرهنگسازی رضایت دادم. در برگه رضایتنامهام هم نوشتم که این رضایت را بهخاطر دو همکارمان - اسعد تقیزاده و غلامحسین خالدی - که هماکنون در زندان هستند، مینویسم چون نمیخواهیم این تصور پیش بیاید که ما خودمان سختگیر هستیم؛ امیدوارم بهزودی این رضایت شامل حال این دو محیطبان هم بشود و آنها آزاد شوند
با شکایت یک شکارچی غیرمجاز؛ ۳ محیط بان در آمل مجموعا به ۹ سال حبس و انفصال از خدمت محکوم شدند
محیطبانان آملی چهار سال قبل٬ اقدام به تعقیب یک شکارچی غیرمجاز کردند و پس از آنکه شکارچی غیرمجاز به قصد شکار اقدام به تیراندازی منطقه نماروستا کردبا شلیک تیر هوایی ابتدا به او اخطار داده و با توجه به عدم توقف او با شلیک لاستیک ماشین شکارچی را پنچر کردند
در جریات تعقیب و گریز محیطبانان و شکارچی غیر مجاز درگیری فیزیکی هم بین آنها رخ داده بود و محیطبانان از اسپری و دستبند استفاده کردند بدون آنکه آسیبی به متهم وارد شود
دستگیری عاملان شهادت دو محیطبان زنجانی
نه نامی برده شده و نه تصویری! معلوم نیست اصلن قاتلان اصلی را دستگیر کرده اند یا سمبل کاری به مدل آخوندی است
در حالیکه نام و تصویر نوید افکاری٬ بارها و بارها به جرم نکرده قتل یک بسیجی در رسانه ها بطور مفصل و با آب و تاب پخش کرده بودند
متاسفانه شمار محیطبانان جانباخته و آسیب دیده و زندانی بقدری زیاد است که امکان انتشار سرگذشت همگی آنها نیست٬ از برخی حتا نام و نشانی هم نیست؛ تنها خبری کوتاه که «محیطبانی» مورد اصابت گلوله شکارچی قرار گرفت٬ همین... اما این قصه پر غصه همچنان ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر