۱۴۰۲ بهمن ۹, دوشنبه

آنان به مرگ وام ندارند

 آنان که زندگی را لاجرعه سر کشیدند
آنان که ترس را 
تا پشت مرزهای زمان راندند
آنان به مرگ وام ندارند 
آنان فراز بام تهور
افراشتند نام...

سیاوش کسرایی
نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم
مرگ بر خامنه‌ای جنایتکار
ننگ و نفرت بر پهلوی دزد و خائن و بی‌شرف و تفرقه‌انداز
از ۸ میلیون تهرانی؛ جلوی زندان خبری نبود، فقط این چند نفر بودند که از کُردستان آمده بودند...
می‌خواست تا آزادی پدرش موهاشو کوتاه نکنه
استوری اشکان امینی، برادر جاویدنام ژینا(مهسا) امینی، در واکنش به اعدام ۴ زندانی کُرد
حسین رونقی: زورشان به اسرائیل و آمریکا نمی‌رسد انتقامشان را از مردم ایران می‌گیرند.
حامد اسماعیلیون: دشمن جوانی و عشق و زیبایی‌اند. حال چهار خانواده‌ی دیگر برای تمام عمر با خاطره‌ی آدم‌هایی که به ظلم کشته شده‌اند باقی می‌مانند. هر آن‌کس را که اعتراف اجباری گرفت، حکم داد، به مسلخ برد، طناب انداخت، چهارپایه کشید و آن آدمکش اعظم، علی خامنه‌ای را نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم. همه‌ی شما که عمله‌ی ظلم هستید پاسخگو خواهید شد.
زر زر رضا پهلوی پس از اعدام چهار زندانی کُرد
برای این معضل تنها دو راه حل وجود دارد!
سرنگونی حکومت آخوندها و خفه و بی‌آبرو کردن توی خائن و بی‌شرف!!!
شاحزاده‌ی مفتخورِ نفرت‌انگیز، شب پیش از اعدام زندانیان  کُرد، به سوگ یهودیان ۸۰ سال پیش کشته شده نشسته بود!!!
حالا هم بجای سخنرانی درباره کُرد و بلوچ کشی، می‌خواد درباره یهودی‌ستیزی سخنرانی کنه!!!
پر کن جیب‌‌هاتو که آخراشه!!!

۱۴۰۲ بهمن ۸, یکشنبه

زمین لرزه در اهواز!!!

خیابان‌های اهواز زیر پای فولادگران!
"عدالتی ندیدیم، ما دیگر رای نمی‌دهیم"
امروز ۸ بهمن ۱۴۰۲، جمع کثیری از کارگران اعتصابی فولاد اهواز، از چهارراه نادری تا بازار "خیابان امام"، و پلی سفید (معلق) را راهپیمایی کرده و شعار می‌دهند. آنها اکنون در مقابل فرمانداری اهواز تجمع کرده‌اند. آنها از مقابل شعبه بانک ملی ایران (مالک خصوصی شرکت فولاد ایران) در اهواز تجمعشان را آغاز کرده بودند.
این ششمین روز از اعتصاب و دومین روز از اعتراضات خیابانی کارگران گروه ملی فولاد اهواز است.
دروغ می‌گن آمریکاست
به گزارش حال وش/ امروز ۸ بهمن ماه ۱۴۰۲، نیروهای پروژه آب شیرین مکران، چابهار در اعتراض به عدم پرداخت معوقات حقوق و دستمزد خود از سوی کارفرما دست به اعتصاب جمعی زدند.

به گفته یکی از کارگران آب شیرین مکران با گزارشگر حال وش:« نیروها شرکت مکران از مهر ماه تاکنون حقوق دریافت نکرده اند و کارفرما هم به رغم اعتراض و مشکلات زندگی کارگران اقدامی انجام نداده‌اند و با تماس به اداره کار پاسخ دادند که از دست ما کاری ساخته نیست و خود شرکت باید اقدام کنند.»

۴ ساعت مانده به اذان صبح یک‌شنبه

۲۸ ساعت مانده به اذان صبح دوشنبه. 
مجال فرصت از دست دادن نداریم...
فوری
خانواده چهار زندانی سیاسی کُرد و محکوم به اعدام به نام‌های پژمان فاتحی، محسن مظلوم، محمد فرامرزی و وفا آذربار، امروز شنبه ۷ بهمن ۱۴۰۲ جهت ملاقات با فرزندانشان به زندان اوین فراخوانده شده‌اند. بر طبق اطلاعات هه‌نگاو، قرار است فردا این چهار زندانی با خانواده‌هایشان در زندان اوین ملاقات داشته باشند.

از آنجایی که حکم اعدام این چهار زندانی سیاسی کُرد اخیراً توسط دیوان عالی کشور تایید شده است، احتمال اجرای حکم اعدام آنها طی روزهای آینده بالقوه است.

سازمان حقوق بشری هه‌نگاو از تمامی سازمان‌های حقوق بشری می‌خواهد که صدای این زندانیان و خانواده‌های آنها باشند و از مردم نیز درخواست می‌کند که خانواده این زندانیان را که هم‌اکنون در حال رفتن به تهران هستند همراهی کنند.
تهرانی‌ها٬ مهمان دارید!
خانواده‌ی چهار زندانی سیاسی کُرد به تهران رسیدند و در مقابل زندان اوین هستند.
مصطفی شریفیان: مادر پژمان فتحی، یکی از چهار زندانی کرد محکوم به اعدام:
«پژمان به من گفت این مرگ برای من یک مرگ با افتخار است؛ در مراسمم سیاه نپوشید و گریه نکنید»
روایت این لحظه را از زبان نرگس محمدی بشنوید: «ما نفرین شدگانیم»
قربانی فقط اعدام شده نیست. قربانی ما هستیم که می‌مونیم و پامون رو روی زمین منحوسی می‌گذاریم که پای اعدام شده رو با چوبه‌ی دار بالا کشیدن. ما نفرین شدگان هستیم. این ماییم که در واقع نفرت‌انگیز‌ترین و رقت‌انگیزترین لحظه‌ها رو بعد از اون تجربه خواهیم کرد، نه اونی که به یک لحظه چارپایه را از زیرش پاش می‌زنن و بر سر دار، بر سر پیمان خودش، آرمان خودش و راه خودش جانش رو فدا می‌کنه.
بی‌گناهانی که می‌دونن گناهی مرتکب نشدن و لحظه‌هایی که دارن به سمت چوبه‌ی دار می‌رن برمی‌گردن، چشم‌شون رو اینور و اونور می‌گردونن ببینن که آیا کسی هست که به فریادشون برسه؟
دستهای کوتاه شده‌شون، پاهای بهم بسته شده‌شون، راه بریده‌شون، صدای خفه‌شده‌شون رو آیا کسی هست که صدای آنها باشه؟
خانم نرگس امشب چقدر بهتون احتیاج داریم؛ شما هیچوقت ما کوردها را تنها نمی‌گذاشتید، امشب اگر خانم نرگس محمدی زندان نمی‌بود قطعا خانوادەهای این چهار زندانی را تنها نمی‌گذاشت.
کاش بیرون بودید کاش.
مصطفی شریفیان: خطر اعدام چهار زندانی کرد!
روایت نرگس محمدی از شبی که درست مثل امشب هولناک بود:
«آیا کسی از هموطن‌هامون هست که برای کمک به این خانواده‌ها بیاد...قربانی فقط اعدام شده نیست، قربانی ما هستیم که می‌مونیم و پامون رو روی این زمین منحوس میذاریم... این ماییم که نفرین شدگانیم.»
جوانا طیمسی٬ همسر محسن مظلوم: بە عنوان خودم، با اینکە در طول این ١٩ ماه تمام راە های حقوق بشری، جامعەی جهانی و نهایتا اعتصاب غذا رو رفتم و تلاش کردم اما هیچ پاسخی نگرفتم، اما اکنون تنها امیدی کە برایم باقی ماندە است مردم تهران، مادران دادخواە، مادران خاوران، قربانیان پرواز اکراینی و خانوادەهای جانباختگان انقلاب ژینا است بە عنوان دختر کوچک خودتان عاجزانە تقاضا دارم بە یاری خانوادەهای آنها بروید، کە جمهوری اسلامی میخواهد این عزیزان را اعدام کند؛ نگذارید داغ این چهار عزیز تا آخر عمر بر دلمان بماند.
جوانا طیمسی٬ همسر محسن مظلوم:
شاید در اولین لحظە فکر کنید کە این عکس دختر است، اما باید بگم نە ایشون صباح فاتحی هستن پسر پژمان فاتحی او با خودش عهد بستە است کە تا پدرش آزاد نشود موهایش را کوتاە نکند؛ صباح ٥ سال دارد کە بە کمپین #نه_به_اعدام پیوستە، کمپینی کە خانم نرگس محمدی برندە جایزە صلح نوبل، بیشتر از یک دهە است کە برای آن فعالیت و می‌کند و در زندان بسرمی‌برد؛ اما اکنون صباح کە حتی نمی‌داند #نه_به_اعدام چیست برای آن تلاش می‌کند.
وقت آن نرسیدە کە متحد و یکصدا علیە رژیم بچە کش اقدامی در سط بین المللی انجام دهیم؟!
صباح فاتحی پسر پژمان فاتحی 
من میان هم سن های خودم تنها کودکی هستم که کودکی نکردم و در این سن پشت پدرم ایستاده ام تا صدای پدرم را به تمام جهان برسانم.
پژمان فاتحى درخواست کرده بوده که عکس فرزندش رو در اختیارش بگذارند، کثافت های رذل نه تنها درخواستش رو اجابت نکردن بلکه با طعنه گفتن عکس فرزندت رو پای چوبه دار بهت نشون می‌دیم!
تهدید گوهر عشقی

مادر ستار بهشتی در حمایت از خانواده‌های ۴ زندانی کُرد:
«مرا تهدید می‌کنند، فحاشی می‌کنند، که اگر حرکتی کنم چنان و چنین می‌کنند. با صدای بلند همیشه گفته‌ام از مرگ هراسی ندارم. آیا به جز سیاهی برایم رنگی گذاشته‌اید؟ من نظامتان را فاسد و جنایتکار، رهبرتان را خونخوار‌، شما مزدورانش را جلاد می‌دانم.

ملت ایران! فرزندان عزیزم! 
سکوت نکنید! اگر امروز در مقابل جنایت‌های جنایتکاران سکوت کنیم، شک نکنید که این خوناشامان درِ خانه تک‌تک ما را خواهند زد.
مردم مبارز تهران! شنیدم که خانواده‌های چهار زندانی کُرد هموطنمان، از امروز صبح مقابل زندان اوین هستند، تنهاشان نگذارید!»
متن کامل پیام سپیده قلیان:
بفرمایید سنندج را اعدام کنید
سر مهاباد را ببرید
بفرمایید نگذارید کودکان ما به دنیا بیایند
بفرمایید نگذارید باران ببارد
و نگذارید گیاه بروید و نگذارید زمین زندگی کند
شیرکو بی‌کس
شب تا صبح نمیتوانیم بخوابیم از کابوس اعدام، گلرخ با چشم‌های مضطرب به صفحه تلویزیون نگاه می‌کند، زیر‌نویس شبکه خبر امروز خبر قتل چه کسی را منتشر می‌کند، نرگس و دست‌های مضطرب هم بندهایم، مهوش و چشم‌های اشک آلود خواهرانم، محبوبه با گریه کنار سپیده، و بعد بانگ مرگ بر خامنه‌ای از هواخوری زندان سکوت مرگبار این دهشت بی‌کران را می‌شکند. امروز هم کشتند، هویتشان در همین است که بکشند، آن کس که بخاطر کُرد و بلوچ بودنش در مظان اتهام بیشتری‌ست را راحت‌تر می‌کشند. دوباره فریاد مرگ بر خامنه‌ای از هواخوری زندان اوین بلند می‌شود
های جنایتکاران سبوعیت آدم‌کشی شما اگر تمامی ندارد، مبارزه ما نیز خستگی‌ناپذیر است. تفاوت اینست که آنکه پیروز است ماییم، همانطور که پژمان فاتحی با خانواده‌اش گفته است: «این مرگ با افتخار است به همسرم بگویید برایم سیاه نپوشد و ناراحت نباشد»
یا همانطور که محسن مظلوم در ملاقات با مادرش گفته است:
“از جوانا و همەی همسنگرام می‌خوام کە محکم و با ارادە باشند؛ هر اتفاقی افتادگریە و زاری نکنند و بە ما افتخار کنند".
صدا می‌کنیم، پژمان را، محسن را، وفا را، محمد (هژیر) را. قلب ما با آنهاست، قلب ما با جوانا، با بیان، با ماریا است، قلب ما با مادران این عزیزان است. قلب ما با کردستان است.
در این شب وحشت همراه با شما فریاد می‌زنیم نه به اعدام که تاریخ پس از پیروزی حق بر جنایت و کشتار در ایران شاهد باشد چه بر ما می‌رود و چه مقاومتی در جریان بوده است.
یک‌شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲
#نه_به_جمهوری‌_اسلامی
گلرخ ایرایی از زندان اوین: چهار زندانی کُرد محکوم به مرگ در سلول‌های انفرادی اعدام را به انتظار نشسته‌اند و خانواده‌های‌شان پشت در زندان تنها مانده‌اند. هولناکیِ این روزهای ما از سرکوبِ بی‌امان و خلسگی و سکوتی‌ست که بدان مبتلا شده‌ایم.
مسیح علی‌نژاد: اپوزوسیون نباید با اسم رمز «تجزیه‌طلبی» کار سپاه و جمهوری اسلامی را برای اعدام کُردها و بلوچ‌ها آسان و بی‌هزینه کند.
جدیدترین پست شاح‌زاده‌ی خائن رضا تفرقه، سیروسِ مفتخور پهلویه تنه لَش شیاد سوم چند ساعت مانده به اعدام چهار زندانی کُرد!!!

۱۴۰۲ بهمن ۷, شنبه

ممدی نبودی ببینی...

هان! ای دلِ عبرت‌بین! از دیده عِبَر کن!
تقدیم به بسیجی‌ها٬ عرزشی‌ها و حجاب‌بانانی که جان سالم از انفجار مراسم سالگرد حاج قاتل(کتلت) در کرمان به در برده‌اند.
ممدی همون بهتر که نبودی تا ببینی چگونه مردم را به قتلگاه فرستادند و جاکشان و فاحشه‌های ولایی را به کنسرت!
پدرم آمد به خوابم و گفت: دختر کاپشن صورتی گوشواره قلبی به قربانت!!
ممدی نبودی ببینی چتور بچه مدرسه‌ای‌ها رو به‌ زور بردن مراسمی که از قبل می‌دانستند ممکنه کشته بشن
و تازه هنوزم ارضا نشدن!!!
ممدی حیف که در سقوط هواپیما کشته شدی و نبودی تا الطاف الهی شامل حالت بشه!
ممدی کجایی ببینی که برادرت حسن رو پس از هفت سال شکنجه و زندان همراه با هزاران نفر دیگه کشتند.
 روایتی از برادر محمد جهان آرا که همیشه سانسور می‌شود. 
از صفحه فیسبوک مسعود سلطانی
بعضی روزها هست كه وقتی به يادشان می‌آوری، فقط يك خاطره نيستند و تمام حس‌ها، هيجان‌ها، دلهره‌ها و ترس‌ها به همان تازگی سال‌ها پيش برايت زنده مي‌شود. سوم خرداد ۱۳۶۱ يكی از اين روزهاست. با اين كه من ده سال بيشتر نداشتم اما آن روز مثل مردم اطرافم، پر بودم از حس شعف و هيجان و غم. تمام اين حس‌ها در نوحه ممد نبودی ببينی خلاصه می‌شد، نوحه‌ای كه شنيدنش ياد آن روزها و نام محمد جهان‌آرا را برايم زنده می‌كند. وقت‌ خبر مرگ ساره امام‌زاده (شهریور ۹۰)، مادر محمد جهان‌آرا، را می‌شنوم، باز همان حس‌ها در من بيدار مي‌شود. اما اين بار كمی فرق دارد.
خبر خلاصه و ساده بود، ساره امام‌زاده مادر شهيدان علی (در زندان شاه کشته شد و جسدش هیچ گاه تحویل خانواده نشد)، محسن (در حمله عراق به خرمشهر اسیر شد و دیگر هیچ خبری از او نشد) و محمد جهان‌آرا درگذشت. و شايد اگر با اشاره‌‌ای به حسن جهان‌آرا، اعدامی تابستان ۱۳۶۷، همراه نمی‌شد، يك لحظه تامل می‌كردم و از كنارش می‌گذشتم. مادر دچار بيماری فراموشی بود و حسن به هيچ تبديل شده بود. حتی در روايت خواهرش، بی‌بی‌ فاطمه جهان‌آرا، از خانواده‌اش، مادرش هشت پسر به دنيا می‌آورد و سه پسر را در راه خدا می‌دهد. يكی تكليفش روشن نيست. هست، چرا كه در شمار پسرانی كه مادر به دنيا آورده است به حساب می‌آيد و نيست، چرا كه مرگش به رسميت شناخته نمی‌شود. حسن ميان بودن و نبودن معلق است.
مادر به بيماری فراموشی گرفتار شده است. برای همين ديگران ـ كه ممكن است مثل دخترت خيلی به تو نزديك باشند اما خود تو نيستند ـ روايت‌گر تاريخ مادر می‌شوند. در اين روايت نامی از حسن نيست. حسن در لابلای ذهن مادری است كه فراموشش كرده است.
 همين ويژگی‌هاست كه باعث می‌شود مادر جهان‌آراها بازتابی از مصيبت‌هايی باشد كه بر ما رفته است. از واژه مصيبت استفاده كردم، چرا كه در اين روايت داغ از دست دادن بيشتر به چشم می‌خورد تا شعف به دست آوردن. از دست دادن فرزندی برای آينده‌ای كه فرزند ديگرت را مرده می‌خواهد. اين عصاره روايت چهار دهه تلاش ما برای ساختن آينده‌مان است. روايتی كه هر كدام‌مان می‌خواهيم بخشی از آن را فراموش كنيم. غافل از آن كه وقتی فراموشی به سراغمان بيايد، انتخابی در كار نيست. همه فراموش می‌شويم. برای فراموشی فرقی نمی‌كند كه محمد باشی يا حسن، فراموش می‌شوی و ديگران هر جور كه بخواهند تو را روايت می‌كنند. و شايد روايتی كه از تو می‌شود چيزی باشد كه نه محمد است و نه حسن. و اينجاست كه جمله بزرگيان را بايد تكرار كنم كه ستيز با حاكم، ستيز حافظه با فراموشی است.
مسعود سلطانی: این را در شهریور ۱۳۹۰، بعد از شنیدن خبر مرگ ساره امام‌زاده، نوشتم. 
در تصویر مادر سه عکس هست، عکس چهارم، تکرار عکس محمد جهان‌آرا است.
عکس پدر نیز با سه پسرش دیده می‌شود.
ممدی اگه هنوزم بودی، هم‌صدا با مردم، تو هم فریاد می‌زدی؟

۱۴۰۲ بهمن ۵, پنجشنبه

بیمارستان گاندی را هم آتش زدن

تا اینجا که گفتن هیچ فردی و هیچ بیماری در آتش‌سوزی بیمارستان گاندی آسیبی ندیده است.
کل ساختمون سوخته٬ اونوقت مزدوران جاکش رژیم می‌نویسن با عکس‌العمل به موقع!
حضور به موقع آتش‌نشانی قابل تقدیره!
البته جاکشان سطلی هم از فرصت استفاده کردن تا گوز رو به شقیقه ربط بدن!
دورشاح‌ و وکیل‌مون هم فعلن تمام فعالیت‌هاش محدود شده به تبریک و تسلیت گفتن! 

از میلاد محمدی برادر جاویدنام شهریار محمدی حمایت کنیم

میلاد محمدی از روز سه‌شنبه، در شهر تورنتو در اعتراض به اعدام‌ها تحصن کرده و تا شنبه آنجا خواهد بود. او از دیگران دعوت کرده تا به او بپیوندند. او را تنها نگذاریم.
با هم در اعتراض به کشتار و قتل‌های حکومتی جمهوری اسلامی متحد و یکصدا شویم چون همه می‌دانیم که این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی‌شود. 
اقدامات غیرقانونی و غیرانسانی این حکومت غاصب، فقط با اتحاد و هم‌صدایی ما متوقف می‌شود.
قرار ما ساعت یک در میدان مل‌لستمن تورنتو #نه_به_خامنه‌ای
ساعت ۴:۱۰ دقیقه‌ی صبح در این سرما، ما سنگر مبارزه علیه جمهوری اسلامی را نگه داشتیم. حتما به فراخوان شنبه بپیوندید تا صدای بچه‌های محکوم به اعدام را به گوش جهان برسانیم و صدای خانواده‌شان باشیم.
امشب میلاد محمدی عزیز رو دیدم و ازش سوال کردم هر وسیله ای نیاز داری بگو که در حد توان برایت فراهم کنیم و بیاریم، اینقدر طبع این بچه بلنده که فقط خواسته اش این بود روز شنبه برای راهپیمایی به جای هر پرچمی فقط پوسترهای جاویدنام‌ها، بزرگ تهیه بشه.
میلاد، ساعتی بعد از کشته شدن محمد قبادلو و فرهاد سلیمی، مورد مزاحمت مزدوران سطلی- سپاهی قرار گرفت که چرا گفته بخاطر اینکه حاشیه بوجود نیاد٬ پرچم شیر و خورشید نیارید.
شجاع‌السلطنه جرات نکرده به اینا گیر بده؟!!!
مگه پرچم شیر و خورشید اصل جریان نیست؟!!!
پسر واقعا عجیبه. یارو واسه مهدکودک بچه‌اش تو کانادا پرچم ایران با آرم خرچنگ می‌دوزه، بعد میره به برادر کشته‌شده‌ی جمهوری اسلامی تو برف و سرما گیر میده پرچم شیر و خورشیدت کو؟
لمپنِ سطلی- سپاهی همراهش هم به خبرنگار بی‌بی‌سی که می‌خواسته با میلاد مصاحبه کنه برخورد فیزیکی کرد.

لطفن به خاطر پرچم با خبرنگاران برخورد فیزیکی نکنید با تشکر
کامبیز غفوری: این نخستین ویدیو‌یی‌ست که از حمله‌ به خبرنگارها در تورنتو به دستم رسیده. کاری که برای جمهوری اسلامی هزینه داشت، اکنون به نفع رژیم و به‌دست این اوباش تحت لوای سلطنت‌طلبی در حال انجام است. از تمام آزادیخواهان و همکارانم دعوت می‌کنم تا واکنش جمعی نشان دهند.
تصویر دیگری از حمله‌ی اوباش به خبرنگارها در تورنتو
کامبیز غفوری: این‌که اوباش یک فرقه می‌توانند در روز روشن به خبرنگاران در دنیای آزاد حمله کنند، دلایل متنوعی دارد. یکی از دلایل آن است که مشاور آقای پهلوی آشکارا و وقیحانه خبرنگاران را تروریست خواند و جایگاهش را هم تمام و کمال حفظ کرد. به مصداق آن‌که «برآورند غلامان درخت از بیخ!»
استوری آتش شاه‌کرمی: حنجره زخمی‌ت می‌ارزه به هزار هزار مبارز کنسرتی
برادرش را حکومت کشته است و در خارج از ایران هم مجبورش می‌کنند با گریه در پاسخ به انتقادها از اقدام اعتراضی‌اش علیه حکومت فریاد بزند: «به خدا تجزیه‌طلب نیستم. به انسانیتم تجزیه‌طلب نیستم.»
اشک‌هایش فریادی است در برابر خنده‌های حکومت.
 در تاریخ خواهند نوشت، جمهوری‌اسلامی ۴۵ سال تلاش کرد که ارزشهای ملی و میهنی ایرانیان را زیر آداب و سنن شیعی له کند ولی نتوانست، تا اینکه آخرین شاهزاده‌ی ایران‌زمین با لشکری از اوباش به امداد رسید!
جمهوری‌اسلامی تا آخرین نفس مدیون شماست که همیشه سربزنگاه نجاتش دادی!
علی اشتری: با پرچم شیر و خورشید و عکس جاویدنامان انقلاب زن زندگی آزادی، به دیدن میلاد محمدی عزیز رفتم و او را در آغوش کشیدم. وقتی رسیدم داشت درباره برادر قهرمانش جاویدنام شهریار محمدی حرف میزد. اصرار کردم که درباره برادرش دوباره جلوی دوربین موبایلم حرف بزند:
مصاحبه با میلاد محمدی
تجمع جمعی از ایرانیان همراه با کارزار جهانی علیه اعدام‌ها در ایران در هوای سرد تورنتو
یک حرکت بسیار انقلابی جهت سرنگونی رژیم توسط یک سطلی!
تف به روت شاح‌زاده که همه این آتیشا از گور تو بلند میشه!