فقر فرهنگی در زمینه حمایت از حیوانات

این روزا مد شده که دلیل عمل سادیستی هر بی شرف پست فطرتی را که حیوانات را با درد و زجر می کشد بحساب فقر فرهنگی بزارند!!!
دلیل کشتن و آزار حیوانات فقر فرهنگی نیست،  فقر انسانیت است!
فقر فرهنگی این است که به مردم ایراد بگیری: هزینه کردن برای حیوانات ظلم به مردم بی بضاعت است ولی از چلو خورشت چرب و نرم خود نگذری!!!

و هنگامی که زنی پیدا می شود و از جان و جوانی و سلامتی و اعصاب و خانواده و شغل و آینده و زندگی شهری و رفاه و پول و پیشرفت خود می گذرد و پناهگاهی برای حیوانات زجر کشیده ایران درست می کند تا به آنها کمک کند، این طور به او دلگرمی دهند و کار او را ارج گذارند:

برای اینکه دلتون از فینگلیش این هموطن فینگلیش زبانمان آشوب نشه، شکر پرانی های هموطن دوستانه ی ایشان را ترجمه می کنم!
ایشان فرموده اند: "خانم محجوب خسته نباشید ( هر چند با این چرندیات خستگی به تن خانم محجوب ماند!!!) اما به نظر من تا این همه آدم بی بضاعت در مملکت داریم که فقر کمرشون را شکسته یا همین زلزله زده هایی که دارن از سرما یخ می زنند هزینه کردن برای حیوانات، ظلمه به اون مردم"
یعنی اینقدر برای هموطنان مثلا سبز و روشنفکر و انقلابی و مسلمان ما، درک و هضم اینکه حیوانات هم احساس دارند و حق و حقوقی، دشوار است؟
چرا مردم فکر می کنند اول باید به انسانها رسید بعد به حیوانات؟
چرا نمی توانند هر دو را هنگام نیاز کمک و یاری کنند؟
و چرا بعضی این قدر چشم تنگ، خودنما، کوته نظر و ریاکار هستند؟
ایشان و امثال ایشان که خود عرضه و تصمیم کمک به دیگران را ندارند از روی حسادت به نیکوکاران، تلاش در اشتباه نشان دادن کارهای پسندیده آنان را دارند.
پویا خان شما بجای اینکه وقت با ارزشتان را در سایت های دوستداران حیوانات تلف کنید و به آنها ایراد بگیرید، آستین هایتان را بالا بزنید که هنوز هم هموطنان زلزله زده مان به کمک و یاری نیاز فراوان دارند.
خانم آزاده محجوب شب و روز خود را صرف درمان و پرستاری از حیوانات می کند. شما چند ساعت در سال را به کمک به هموطنان اختصاص می دهید و چند قران از جیب مبارک کمک می کنید؟!!!

فقر فرهنگی این است که آن هنرمند قلابی شکمباره خارج نشین که با کشیدن چهار تا کاریکاتور مثلا انقلابی ویزای کانادا را بگیرد تا به رستوران های فرانسوی برود و برای گرفتن ایده های سبز و انقلابی جگر چرب غاز کوفت کند!!! و زمانی هم که دیگران به او اعتراض کردند و برای او توضیح دادند که این جگر غاز به بهای چه زجر و شکنجه ای تهیه می شود بگوید:

” حالا که اینطوره از فردا سه نوبت جگر چرب غاز مریض احوال میخورم و وصیت می کنم تمام داراییم صرف مریض شدن غازهای مهاجر بشه …”
که حتما انتظار دارد پس از پیروزی جنبش سبز مسئولیت وزارت فرهنگ و هنر به ایشان سپرده می شود!!!
فقر فرهنگی این است که مانند این عقب مانده فکری، جناب بابک خان که فکر می کنه اول باید مشکل "تمام" انسانها حل شود و اگر تا اون موقع حیوانی روی زمین باقی مانده بود به مشکلات حیوانات و حقوق آنها هم گوشه چشمی انداخته شود!!!

قندریزان ایشون: "خوش بحالتون تمام مشکلاتون حل شده مونده مشکل سگها!!!"
ایشان "اگر" شعور داشتند می فرمودند: خوش بحالتان که با این همه امکانات محدود و کارشکنی ها و مشکلات اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... این همه شرف و انسانیت و شهامت و پشتکار و از خود گذشتگی و همت دارید که به حیوانات هم کمک و یاری کنید.
این هم یک نمونه دیگر از فقر فرهنگی هموطنان خارج نشین که بیرون گود ایستاده اند و می گویند لنگش کن!!! آن هم بزبان شیرین انگلیسی و با واژه های زیبای فینگلیش و خطاب به هموطنان ایرانی!!!ترجمه: "در کل چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است! این جور احساسات و عواطف بدرده جایی می خوره که آدمها همه شون دارن در خوبی و سلامتی زندگی می کنند اضافه شو واسه حیوونا صرف کنند!
دوستان لطفا جو گیر نشین!!!"

 آدم به این سبزی و روشنفکری نوبره!!! براستی که جوانهایی مانند شما امید و آینده این کشور هستند!!!
این هم از تاثیرات فرهنگ غنی اسلامی بر جوانان ایرانی است!!!
 و در پایان چند تصویر از حیواناتی که در اصل نباید درمان می شدند و همان گوشه خیابان بحال خود رها می شدند تا بیشتر زجر بکشند و صبر کنند تا اول مشکل "همه ی" انسانها حل شود!!! ولی افسوس که حیوان دوست های الکی خوش بجای کمک به مردم بی بضاعت، به آنها کمک کردند!!!
بگذریم از اینکه سبب این همه درد و رنج حیوانات، آدمها هستند!!!

 پی نوشت:
هر دم از این باغ ٢٥٠٠ ساله و شوره زار ١٤٠٠ ساله بری می رسد، تازه تر از تازه تری می رسد!!!
این هم دشت امشب بنده از فرهنگ پربار ایرانیان خارج از کشور!!!
آق طاهرمان که در سوییس زندگی می کنند در پاسخ دلنوشته ای از آزاده محجوب، با بکار بردن واژه هایی زیبا و دلنشین و صد البته به فینگلیش چنین نوشته اند:

ترجمه این یکی رو بعهده خودتون می زارم که این روزها اینقدر فینگلیش خوندم، گلاب به روتون، دارم بالا می آرم!!!
بیشتر بخوانید: بازهم خرده گیری به انسانیت!