۱۴۰۲ مرداد ۱۹, پنجشنبه

به مناسبت ۸ اوت روز جهانی گربه

متاسفانه همه نمی‌توانند از گرمی و نرمی و خُرخُرِ آرامش‌بخش گربه‌ها لذت ببرند...
زینب جلالیان٬ زادهٔ ۱۳۶۱ از ۱۳۸۶ بدون حتا یک‌روز مرخصی در زندان به سر می‌برد. 
این جان نازنین که این‌گونه عاشقانه گربه‌اش را می‌بوسد، محمدحسن ترکمان است که روز چهارشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۱ در بابل با تیراندازی نیروهای امنیتی کشته شد.
محمدحسن تنها ۲۶ سال داشت...
محمدحسن ترکمان اهل اصفهان بود و دانشجوی رشته مدیریت بازرگانی در دانشگاه آزاد بابل.
دوست محمدحسن با خانواده او تماس می‌گیرد و می‌گوید که محمدحسن گمشده است. ساعاتی بعد، شماره‌ای ناشناس با دوست محمدحسن تماس می‌گیرد و با آرامش می‌گوید که او تیر خورده‌است. همان شب، خانواده او در جست‌وجوی محمدحسن از تهران به بابل می‌آیند. پدر محمدحسن-که در دوره جنگ ایران و عراق اسیر بود-در بیمارستان بابل سکته می‌کند و به سی‌سی‌یو منقل می‌شود.
خانواده او را تحت فشار گذاشته بودند که بگویند به دلیل تصادف فوت کرده است.
مادر محمدحسن در در مراسم چهلم او تأیید می‌کند که او توسط نیروهای حکومتی کشته و از سوی آن‌ها تحت فشار بوده که بگوید فرزندش در تصادف درگذشته است:
خون بچه من را آوردن، در آن نان زدن و گفتن بخور… اومدن گفتند تو هم این را بگو، بگو تصادف بوده، من دروغ نمیگم، بچه من را کشتید، من به فنا، مردم به فنا، از پدرش خجالت نکشیدین ۸ سال سینه سپر کرد برای شما حرومزاده‌ها؟ میگم دیگه… خفه‌خون گرفتم این چهل روز… بچه منو کشتین به نامردی هم کشتین… زینب زمان منم، منم، منم…

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر