۱۴۰۱ آبان ۳, سه‌شنبه

برای حسین رونقی٬ فرزند شجاع ایران

جان حسین رونقی در خطر است صدایش باشیم
۱۳ سال پیش که وبلاگ نویسی را آغاز کردم یکی از نخستین پست‌هایم برای آزادی حسین رونقی بود.
۱۳ سال گذشت و جنایتکاران حکومت آخوندی همچنان به خون او تشنه‌اند و از قلم و زبانش در هراسند. 
اینبار اما حسین با پای خودش به دادسرا رفت. او که در یورش ماموران به خانه‌اش که بجای حکم جلب با پنجه بُکس آمده بودند تا او را برُبایند از خانه خارج شده بود، اول مهرماه همراه وکیلش با پای خود به دادسرای اوین مراجعه می‌کند. او حاضر نشد از کشور فرار کند.
حسین رونقی در ویدیویی اعلام کرده بود که روز شنبه همراه با وکلایش به دادسرای اوین مراجعه می‌کند. او در این ویدیو به ماموران امنیتی گفته بود که «از ایران هم نمی‌رم! جهت اطمینان شما می‌خوام اینو بگم!» 
وی تاکید کرده بود که «شنبه صبح من دادسرای اوین هستم، اگر می‌خواهید با پنجه بکس بزنید، اگر می‌خواهید بکشید، اگر می‌خواهید ما را تکه تکه کنید، اینجا وطن ماست ما از اینجا نمیریم! همین جا هم هستیم! مرا گرفتید، از همان لحظه اعتصاب خشک می‌کنم.»
«تا ببینید آیا تو این مملکت قراره تا آخر روال شما بر اساس گرفتن، بر اساس سرکوب، بر اساس تهدید، بر اساس ارعاب باشه؟ اگر چنین چیزی قراره باشه من دفعه قبل هم گفتم «خیلی از افراد وطن‌دوست در ایران هستند که حاضر هستند که بخاطر ایران، برای این مردم جانشان را بدهند و من یکی از همان افراد هستم.»
 اما نیروهای امنیتی او را احاطه کرده و مانع رفتن او به دادسرا شدند. مزدوران حکومتی با فشار و زور قصد داشتند او را سوار بر ماشین دیگری کنند و او را بربایند.
 حسین رونقی ملکی ۱۴ تیرماه ۱۳۶۴ در ملکان شهری در استان آذربایجان شرقی متولد شد و در رشته کامپیو‌تر شاخه نرم افزار دانشگاه آزاد اراک به تحصیل پرداخت.
 حسین رونقی مسئول کمیته مبارزه با سانسور "ایران پروکسی" در ایران بود، در زمینه برنامه‌نویسی و عبور از فیلترینگ تخصص داشت و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داد.
حسین رونقی پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (۱۳۸۸) با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به وبلاگ‌نویسی می‌پرداخت.

  حسین رونقی ملکی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ همراه برادرش حسن رونقی ملکی در منزل پدری‌اش در شهر ملکان در آذربایجان شرقی بازداشت شد.
بازداشت برادر وی به خاطر اعمال فشار بر وی برای گرفتن اعتراف و پذیرفتن اتهامات، صورت گرفت. رونقی و برادرش در زندان شدیداً تحت فشارهای جسمی و روحی قرار گرفتند تا جایی که بنا بر گفتهٔ خانواده‌اش حسن رونقی ملکی در اثر شکنجه‌ها از ناحیهٔ مهره‌های پشت گردن آسیب دید. برادر وی یک ماه بعد با قرار وثیقه‌ای ۸۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.
 او در تاریخ، ۸ آذر ۱۳۸۸ پیش از بازداشت در وبلاگش نوشته بود: 
«برای چندمین بار از طرف سپاه سایبری جمهوری اسلامی ایران تهدید به برخورد قانونی شده‌ام! سپاهی که بیشتر برای سرکوب صدای منتقدان و معترضان راه اندازی شده است و امنیت و حریم اشخاص تنها مواردی هستند سپاه سایبری از آن دفاع نمی‌کند. مرکز بررسی جرائم سازمان یافته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بعنوان اصلیترین نهاد سپاه سایبری در ارسال ایمیل‌ها و یاداشت‌های تهدید آمیز برای کاربران فعال می‌باشد».

 تداوم فشارها بر روی وی در سلول‌های انفرادی برای گرفتن اعتراف تلویزیونی باعث شد که رونقی در سوم خرداد ۱۳۸۹ دست به اعتصاب غذا زده و بار دیگر به سلول انفرادی منتقل شود.

 حسین رونقی در مرداد ۱۳۸۹ بار دیگر برای انجام مصاحبه تلویزیونی شدیداً تحت فشار قرار گرفت به طوری که مجبور شد بار دیگر، نزدیک به ۱۰ روز، دست به اعتصاب غذا بزند. این امر موجب قطع تماس‌های تلفنی وی از سوی بازجویان با خانواده‌اش شد.

 سرانجام در ۱۳ مهر ماه ۱۳۸۹، از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب، حکم ۱۵ سال حبس تعزیری برایش صادر و به وی ابلاغ شد و وی به دلیل خودداری از امضای حکم، مورد ضرب و شتم رئیس دفتر و مأموران همراه قرار گرفت؛ به همین علت، او در ۱۵ مهر ۱۳۸۹ برای سومین بار در طول دورهٔ زندان، در اعتراض به حکم خود، دست به اعتصاب غذا زد که وضعیت وخیم جسمی‌اش را در پی داشت.
 اتهامات وی در دادگاه، «عضویت در شبکه ایران پروکسی با هدف اخلال در امنیت کشور، توهین به رهبری، توهین به بنیان‌گذار جمهوری اسلامی، نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» عنوان شد.

او از ناراحتی کلیوی رنج می‌برد و با تشدید بیماری کلیوی، وضعیتش رو به وخامت بود؛ این در حالی است که بر خلاف توصیه مسئولان بهداری زندان، نهادهای امنیتی به او اجازه ندادند که به بیمارستان منتقل شود.

حسین در تاریخ ۲۴ مرداد ماه ۱۳۹۰ مورد ضرب و شتم در زندان قرار می‌گیرد و بر اثر این ضرب و شتم به بیمارستان طالقانی در تهران منتقل شده و چندین ساعت را در بیهوشی به سر برد. رونقی در‌‌ همان شب در حالی که از وضعیت مناسبی برخوردار نبود به زندان اوین بازگردانده شد و از داشتن مرخصی محروم بود. 

در آبان ماه ۱۳۹۰ گزارش شد که به دلیل عدم انتقال به موقع به بیمارستان و عدم مرخصی استعلاجی، یک کلیه خود را از دست داده است.
در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۹۱ بعد از گذشت ٣٢ ماه حبس، با وثیقه یک میلیارد تومانی به مرخصی آمد. او در طی ایام مرخصی نیز پیگیر کمک‌های بشردوستانه بود و در جریان زلزله اهر و ورزقان به همراه تعداد دیگری از امدادگران کمپ سرند بازداشت و محاکمه شد.
حسین رونقی در اردیبهشت ۱۳۹۲ دوباره به زندان بازگردانده شد. او در آخرین پست وبلاگش، قبل از بازگشتن به زندان اینگونه می‌نویسد: «روزگار سیاهی برای ایرانمان ساخته‌اند سیاه‌تر از شب، آبادی‌ها را ویران کرده‌اند، بذر کینه را بجای عشق کاشته‌اند، اندیشه‌های سلطه گرایانه ریشه‌های مردم و میهن را می‌سوزاند، جهل بر عقل حکومت می‌کند و چنین است که رسم برادر کشی مرسوم می‌شود و انسانیت می‌میرد اما با همه این‌ها می‌گویم، دریغا که ایران ویران شود.»

او در اوایل تابستان ۱۳۹۴ با قرار وثیقه یک میلیارد و چهارصد میلیون تومانی به مرخصی درمانی فرستاده شد اما زمستان همان سال حین درمان، مجددا به زندان بازگردانده شد تا باقی دوران محکومیت‌اش را طی کند.
او در اردیبهشت ماه ۹۵ در پی ابتلا به بیماری‌های کلیوی در دوران حبس از زندان اوین بطور موقت آزاد شد. نهایتا قرار منع تعقیب او در تیرماه ۹۸ به سعید جلیلیان، وکیل مدافع وی ابلاغ شد.
۴ اسفند ۱۴۰۰ رسانه‌ها ابتدا خبر از ناپدیدشدن حسین رونقی و سپس دستگیری او توسط نهادهای امنیتی دادند.
او ۱۲ اسفند بعد از ۸ روز اعتصاب غذا که شامل چهار روز اعتصاب خشک بود، به قید وثیقه از زندان آزاد شد.
بر اساس ویدیو دوربین مداربسته که حسین رونقی روز پنج‌شنبه دوم تیر ۱۴۰۱ منتشر کرده، چند مامور لباس شخصی برای بازداشت احمد رونقی (پدر حسین) در نانوایی محل کارش، او را به روی زمین می‌کشند و بر اثر اعمال خشونت، آقای رونقی «از حال رفته» و در همان حال او را به داخل خودرو منتقل می‌کنند.
روز شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱، حسین رونقی و وکلایش میلاد پناهی‌پور و سعيد جلیلیان به دادسرای اوین مراجعه کردند و پس از ضرب و جرح توسط ماموران در مقابل دادسرا بازداشت شدند.
 از لحظه‌ی بازداشتِ دوباره‌ی او فیلمی هم منتشر شده که وی در حالیکه فریاد میزند می‌خواهم به دادسرا بروم، عده ای تلاش می‌کنند او را به زور سوارِ یک خودرو کنند.
مسعود کاظمی: در همین صحنه انگشت دست حسین از جا در رفت. این اتفاق ۲۰ متری در دادسرا رخ داده و نمی‌تواند خودسرانه باشد. آن‌ها می‌خواستند حسین را ربوده و مانند سعید زینالی مسئولیت بازداشت و قتل او را نپذیرند و همان پروژه قتل امین بذرگر را درباره حسین رونقی اجرا کنند.
مسعود کاظمی در توییترش نوشته: «من تاکنون از کسی نخواستم توییتی را بازنشر کند، این رشته توییت اما از نظرم بسیار مهم است. 
این تصویر عضو وزارت اطلاعات و سربازجوی حسین رونقی است. کسی که تصمیم به حذف فیزیکی حسین گرفته بود.
سایر اعضای تیم عملیات و بازجویی حسین که همه مامور وزارت اطلاعات بودند هم در این ویدیوها مشخص است. در صحنه حمله به حسین مقابل دادسرا، او پای خود را روی ماشین قرار داده تا مانع از هول دادنش به داخل خودرو شود و همین جا زانوی حسین در جهت مخالف پیچیده و آسیب جدی دید.
این فردی که دست در گردن حسین انداخته، سرتیم عملیات بازداشت حسین رونقی است. افرادی که از مدتی پیش از یورش به خانه حسین در نقاط مختلف کشور او را تعقیب می‌کردند. همان شب حمله به خانه نیز می‌خواستند حسین را بربایند.
مسعود کاظمی نوشته: مشغول ریپورت این توییت هستند، چقدر شما حقیرید، چقدر ترسویید، به قول حامد اسماعیلیون «ما به شما چه بگوییم که کوچک نشویم، که اندازه شما نشویم»
لطفن تا آنجا که می‌توانید برای بی اثر شدن ریپورت، ریتوییت و لایک کنید!

در شانزدهمین روز بازداشت رونقی و وکلایش، میلاد پناهی‌‌پور که از روز دستگیری دست به اعتصاب غذا زده بود در اعتراض به وضعیت خود و موکلش، اعتصاب خشک خود را آغاز کرد. روز بیست مهر، میلاد پناهی‌پور از زندان آزاد شد.
طبق آخرین گزارش‌ها، انگشت دست رونقی نیز زیر شکنجه دچار دررفتگی شده و او هم‌چنان بدون رسیدگی پزشکی در انفرادی‌ست و از وضعیت اعتصاب غذای او اطلاعی در دست نیست.
دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱- حسن رونقی، برادر حسین: همچنان از حسین بی خبریم و مسئولان دادسرا و زندان هم امروزفردا میکنند...
برخی منابع:
توییتر حسین رونقی
توییتر حسن رونقی
کیهان لندن- حسین رونقی و وکلایش سعید جلیلیان و میلاد پناهی‌پور بازداشت و با آمبولانس به مکانی نامعلوم منتقل شدند.
توانا- از نبوغ حسین رونقی در علوم کامپیو‌تر چه می‌دانید؟ 
ویکی‌پدیا- حسین رونقی
صدای آمریکا- بازداشت خشونت‌بار و چندساعته احمد رونقی؛ «نمی‌گذاریم ایران را بیش از این ویران کنید»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر