۱۴۰۲ تیر ۲۵, یکشنبه

تنها شاهد کشتار نیزار٬ عباس دریس جانش در خطر است

حکم اعدام عباس دریس،  کارگر ۵۰ ساله‌ی عرب ایرانی و پدر سه فرزند تایید شد.
مهرماه سال گذشته٬ همسر عباس دریس با شنیدن خبر صدور حکم اعدام او دچار سکته مغزی شد و به فاصله یک هفته درگذشت.
علی دریس پسر شانزده ساله عباس دریس در نامه‌ای به مردم دنیا نوشته:
«مردم مهربان دنیا، من علی دریس بزرگترین فرزند عباس و کفایه هستم. متاسفانه مادرم با شنیدن خبر احتمال محکوم شدن پدرم به اعدام، سکته کرد و ما را تنها گذاشت. اکنون پدرم در خطر اعدام شدن هست، من و برادرانم مهدی دوازده ساله و محمد که هشت سال دارد،  می‌پرسیم آیا این دنیا آنقدر بی‌رحم است که نگاه کند ما پدرمان را هم از دست بدهیم. ما سه کودک از همه سازمان‌ها، دولت‌ها و مردم مهربان دنیا و حتی کودکان در دنیا می‌خواهیم کمک کنند پدرم اعدام نشود. این خیلی وحشتناک است، کمک کنید پدرم به خانه برگردد.
علی دریس ١٦ ساله.»
فرزندان عباس دریس از همه ما استمداد طلبیدند
مادر عباس دریس، زندانی محکوم به اعدام، در ویدیویی التماس می‌کند که پسرش را اعدام نکنند چراکه او بیگناه است.
لوکاس هامر، سیاستمدار اتریشی و کفیل سیاسی عباس دریس در مقابل سفارت جمهوری اسلامی در وین حاضر شد و تصویر او را بر در این سفارت نصب کرد. هامر خواهان آزادی فوری دریس و لغو حکم غیرانسانی اعدام وی شد.
جمعه ۱۶ تیرماه ۱۴۰۲، مردم شجاع و قرمان بلوچ در چهلمین جمعه اعتراضی خود با در دست داشتن پلاکاردهایی خواستار آزادی «زندانیان سیاسی توماج صالحی، عباس دریس شدند.
مرگ بر جمهوری اسلامی
سینما رکس آبادان را آتش زدند و ۶۰۰ نفر را زنده زنده سوزاندند. 
آخوند موسوی تبریزی٬ ستوان یکم منوچهر بهمنی، افسر شهربانی آبادان را که چند روز قبل از واقعه به مرخصی رفته و همان روز به آبادان بازگشته و هنوز هم در مرخصی بود ولی بمحض شنیدن خبر آتش‌سوزی به همراه دیگر ماموران شهربانی و آتش نشانی سعی در مهار کردن آتش می‌کند را بخاطر کینه‌ی شخصی‌اش به اعدام محکوم می‌کند.
سروان منیر طاهری را که هیچگاه در آبادان نبوده و بخصوص در موقع بروز حادثه در محل دیگری از مرخصی سالیانه‌اش استفاده می‌کرده است٬ یک سال و شش ماه پیش از تشکیل دادگاه رسیدگی به پرونده سینما رکس آبادان به اتهام عامل فاجعه سینما رکس آبادان اعدام می‌کنند.
محمد نوری‌زاد از قول شیخ علی تهرانی می‌گوید:‌
هفته‌ی پیش رفتم به دیدن شیخ علی تهرانی. از آن دیدار، تنها به یک سخن بسنده می کنم. اوگفت: قبل ازپیروزی انقلاب، روزی که خبر رسید سینما رکس آبادان را به آتش کشیده‌اند و دهها نفر یکجا سوخته وذغال شده‌اند، من و نوری همدانی و جمعی دیگر در محفلی نشسته بودیم. زهراین خبرکه به جان مجلس نشست، نوری همدانی سرش را به من نزدیک کرد و دم گوشم گفت: این کارِ ما بوده. پرسیدم: چرا؟ گفت: چون بما خبر رسیده بود که خوزستان ساکت است و با انقلاب همراه نیست وکارکنان صنعت نفت نیزبه اعتصابیون نپیوسته‌اند. ما باید هم مردم را و هم کارکنان شرکت نفت را تحریک می‌کردیم. شیخ علی تهرانی ادامه داد: بعد ازانقلاب من دادستان بودم. برای آشکارشدن فاجعه‌ی سینمارکس به آبادان رفتم. آنجا بود که دانستم چندنفری را سرضرب گرفته واعدام کرده‌اند و پرونده‌ی آن فاجعه را بسته‌اند...
جمهوری اسلامی در شاهچراغ ۱۵ نفر را کشت.
خبرگزاری‌های ایران در روز چهارشنبه ۴ آبان٬ مصادف با چهلم جاویدنام ژینا (مهسا) امینی خبر از «حمله تروریستی» به حرم شاه‌چراغ در شیراز دادند. این رسانه‌ها در ابتدا اعلام کردند که سه فرد مسلح به این مکان مذهبی حمله کرده و مردم را به رگبار بستند. اما کمی بعد رییس پلیس استان فارس اعلام کرد مهاجم یک نفر بوده است که بر اثر شدت جراحات وارده در بیمارستان جان باخته است. سپس تعداد متهمان اصلی به پنج نفر می‌رسد و دست آخر٬ وزارت اطلاعات از بازداشت «۲۶تبعه غیرایرانی» خبر داد!
سرانجام بقدری دروغ‌هایشان ضد و نقیض می‌شود که ناچار می‌شوند مانند آتش‌زدن سینما رکس٬ دو نفر تبعه بی‌گناه و غریب افغانستانی را اعدام کنند و پرونده‌ی این جنایت‌شان را هم ببندند.
اگر در کشتار سینما رکس هدف‌شان تحریک مردم برای شرکت در تظاهرات بوده٬ در کشتار شاهچراغ٬ ترس‌شان از اعتراضات و خیزش انقلابی مردم ایران بوده. در این روز٬ اعتراضات بار دیگر اوج گرفته بود و رسانه‌های حکومتی تلاش کردند معترضان را در این حمله مسوول بدانند.
و اینبار قرعه بنام عباس دریس٬ تنها شاهد کشتارشان در نیزار ماهشهر (معشور) افتاده
یکی از شاهدان کشتار نیزار: «روز کشتار نیزار، من خودم هم آن جا بودم و شاهدم که چه بر سر تظاهرات سلمی (مسالمت‌آمیز) مردم آوردند. با دوشکا به جان مردم افتادند. از دو طرف نیزار را به رگبار بسته بودند. حداقل ۱۰۰ نفر آن‌جا کشته شدند. کسانی را کشتند که به نیزار پناه بردند. ما که سمت خانه‌ها فرار کردیم را نکشتند.»
«پرونده ساخته و پرداخته خودشان است و درست کرده‌اند که (عباس را) اعدامش کنند. من آن‌جا بودم و دیدم خودشان خودشان را می‌زدند. از دو طرف، نیزار را به دوشکا بسته بودند و این طرف به بعضی‌ها از خودشان هم تیر برخورد کرد و مردند. لابد با خودشان گفته‌اند ما که چند نفر را گرفتیم، یک نفر را هم اعدام کنیم و بیاندازیم گردنش. چه کسی بهتر از عباس که بی‌کس و کار است.»
«ماموران با هرچه دستشان بوده، به مردم شلیک می‌کردند، انگار عراقی‌ها آن‌جا بودند. ما را اجنبی می‌دانستند. مردم مسالمت‌آمیز آمده بودند که چرا بنزین را گران کردید، ولی آن‌ها به رگبار بستند.»
بعد از کشتار نیزار، حکومت سعی کرد آثار آن را از بین ببرد و بخش‌هایی از نیزار را به آتش کشید و بخشی دیگر را با بولدوزر تخریب کرد.
آبان ۹۸: کشتار نیزار چگونه رقم خورد؟
روایتی از کشتار در نیزار ماهشهر؛‌ هر که رفت، برنگشت
تراژدی عباس دریس؛ شاهد کشتار نیزار ماهشهر در انتظار اعدام

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر