۱۳۹۳ مهر ۸, سه‌شنبه

روحانی: روزنامه نگار زندانی نداریم

دروغ از بنه آبرو بسترد
نگوید دروغ آنکه دارد خرد

"من فکر نمی‌کنم فردی به خاطر روزنامه‌نگاری یا فعالیت رسانه‌ای دستگیر شده باشد."
 این پاسخی است که حسن روحانی، رئیس‌جمهور ایران، به کریستین امانپور می‌دهد که از او درباره وضعیت جیسون رضاییان، خبرنگار بازداشتی واشنگتن‌پست در تهران، پرسیده است.
 سازمان گزارشگران بدون مرزبا آنکه برخی از روزنامه‌نگاران و وب‌نگاران زندانی در پی پایان یافتن مدت محکومیت خود از زندان آزاد شده‌اند. اما جمهوری اسلامی ایران همچنان با ۵۲ روزنامه‌نگار و شهروند وب‌نگار زندانی یکی از پنج زندان بزرگ جهان برای فعالان رسانه‌ای است. ایران همچنین با هشت زن زندانی، بزرگترین زندان جهان برای روزنامه‌نگار و وب‌نگار زن است.

تنها در ماه‌های اخیر روزنامه‌نگارانی چون صبا آذرپیک، سراج‌الدین میردامادی، ریحانه طباطبایی، مرضیه رسولی، حسین نورانی‌نژاد و ساجده عرب سرخی بازداشت و یا برای گذراندن محکومیت خود به زندان رفته‌اند.
معصومه ملول، مادر مسعود باستانی روزنامه‌نگار زندانی با ابراز تعجب از اظهارات حسن روحانی به «جرس» می‌گوید: «ما واقعا از صحبتهای آقای روحانی تعجب کردیم. اگرچه انتظار نداشتیم که آقای روحانی اعتراف کنند که در ایران روزنامه نگار زندانی داریم و یا حتی از روزنامه نگاران زندانی دفاع کنند اما این انتظار را داشتیم که به دروغ متوسل نشوند. ایشان حداقل می‌توانستند سکوت کنند. ما انتظار چندانی از آقای روحانی نداریم و از محدودیت‌ها و مشکلات و مسائل با خبر هستیم و تا الان هم به خاطر همین مسائل در قبال دولت سکوت کردیم و از عدم حرکت دولت برای آزادی روزنامه نگاران و فعالان سیاسی دربند انتقاد نکردیم. با توجه به تجربه دولت آقای احمدی‌نژاد این انتظار را از آقای روحانی که ـ درباره پاکدستی و صداقت دولت‌اش وعده می‌داد ـ نداریم که دوباره‌‌ همان ادبیاتی را بکار ببرند که در هشت سال دولت احمدی‌نژاد زیاد شنیدیم و از آن گریزان بودیم.»

مسعود باستانی در ابتدای دهه هشتاد فعالیت خبرنگاری‌اش را آغاز کرد و خیلی زود به سربیری هفته نامه «ندای اصلاحات» در اراک رسید. او از جمله سردبیران سایت «جمهوریت» بود و سابقه‌ خبرنگاری در روزنامه‌های شرق، جمهوریت و کارگزاران را دارد. وی سرانجام در دادگاه‌های نمایشی به شش سال زندان محکوم گردید و هم اکنون در زندان رجایی شهر بسر می‌برد.
سیامک قادری، خبرنگار سابق خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) است که به نشراکاذیب، تبلیغ علیه نظام متهم وبه چهار سال حبس تعزیری و ۸۰ ضربه شلاق محکوم شد. این روزنامه نگار که چندی پیش با پایان یافتن دوران محکومیتش از زندان آزاد شد، علیرغم ۱۸ سال سابقه کار در خبرگزاری ایرنا اخراج شده است.

این روزنامه نگار باسابقه با بیان اینکه به شدت از سخنان آقای روحانی ناراحت است، می‌گوید: «الان بسیاری از افراد در ارتباط با جنبش سبز و فعالیت‌های روزنامه نگاری و حقوق بشری در زندان هستند و فکر کنم این سکوتی که فعالان جنبش سبز و اصلاح طلب در این یکسال گذشته کردند دیگر فایده‌ای ندارد و امر را بر آقایان مشتبه کرده است. مردم ایران و جنبش سبز از این سیستم طلبکار هستند و اینطورتصور نشود که اگر روند اشتباهات گذشته را تغییر دادند تمام آن اشتباهات تمام شده است. واقعا انتظار چنین سخنانی از ایشان نمی‌رفت و اگر کسی غیر از آقای روحانی بود واکنش‌ها بسیار جدی‌تر بود.

الان بسیاری از عزیزانی که که زندان هستند از جمله دکتر رجایی، کیوان صمیمی، مسعود باستانی و بهمن امویی به دلیل حرفه روزنامه نگاری در زندان هستندف نه به اتهام خلافکاری و جنایت. مسلم است که حرفه روزنامه نگاری ایجاب می‌کند که روزنامه نگاران انتقاد کنند و واقعیت‌هایی که در جامعه رخ می‌دهد را انعکاس دهند. اگر روزنامه نگاران نسبت به آن وقایع و جنایات سال ۸۸ که صد‌ها نفر را در خیابان به گلوله بستند سکوت می‌کردند دیگر حرفه روزنامه نگاری معنا نداشت. رسالت حرفه روزنامه نگاران ایجاب می‌کرد که نسبت به آن حوادث واکنش نشان دهند و آن را بازتاب دهند. بسیاری از روزنامه نگاران که اتهام تبلیغ علیه نظام به آن‌ها زده شد تنها به خاطر انعکاس آن حوادث و نشان دادن برخورد حکومت با جنبش مردمی بوده است.»

وی خاطرنشان می‌کند: «یک روزنامه نگار برای تهیه خبر یا گزارش باید در رخداد‌ها شرکت کند. برای مثال خود من به خاطر شرکت در تظاهرات اعتراضی بدون هیچگونه عمل اعتراضی به اجتماع و تبانی متهم شدم و ۳ سال بابت همین مسئله حکم زندان گرفتم و یکسال آن بابت مطالبی که نوشتم. بنابراین از صحبتهای آقای روحانی نباید به سادگی گذشت و خیلی جدی باید با آن برخورد کرد زیرا اگر جلوی این انحرافات در صحبت‌هایشان گرفته نشود این قضیه همچنان ادامه پیدا می‌کند و مانند‌‌ همان سال ۸۸ می‌شود که آقای احمدی‌نژاد فارغ البال و راحت هر چه دلش می‌خواست می‌گفت.»
سراج‌الدین میردامادی، روزنامه نگار دیگر زندانی است که پس از بازگشت به ایران پس از نزدیک به ۳ ماه بازداشت روز یکشنبه پنجم مرداد ماه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد و هم اکنون در بلاتکلیفی بسر می‌برد.

او به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال و به اتهام اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی به ۵ سال حبس تعزیری و در مجموع به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. علاوه بر آن ۵ سال محرومیت از فعالیت روزنامه نگاری و ۲ سال ممنوع الخروجی بعد از پایان حبس را به او داده‌اند.

حسین میردامادی، پدر سراج‌الدین میردامادی می‌گوید: «الآن بیش از ۴ ماه است که سراج در بند امنیتی دو الف سپاه در زندان اوین با متهمین بمب گذاری و جاسوسی در یک جا نگهداری می‌شود. از یکماه و نیم پیش که حکم اولیه شش سال حبس را دادند وکیل ایشان به این رای اعتراض کرد و به شعبه ۱۵ تسلیم کرد و خود سراج هم یک لایحه‌ای نوشت و به حکمش اعتراض کرد اما از آن زمان تاکنون قاضی صلواتی هیچ اقدامی انجام نداده و مانند دفعات قبل در رسیدگی به پرونده کارشکنی می‌شود و قاضی صلواتی پاسخی نمی‌دهد. الان سراج تنها به جرم روزنامه‌نگاری در بلاتکلیفی بسر می‌برد و رسیدگی هم نمی‌شود.»

وی در ادامه توضیح می‌دهد: «مواردی که منجر به صدور چنین رایی برای سراج شده است‌‌ همان فعالیت‌های روزنامه نگاری از سال ۸۸ به این طرف بوده است. مفصل تمام کارهای خبرنگاری و روزنامه نگاری او را لیست کرده بودند و جزء موارد اتهامی برایش زدند.»
مادر ریحانه طباطبایی، روزنامه نگار دیگری که در حال سپری کردن محکومیت خود دراوین است در مصاحبه با "روز" می گوید: اول اینکه در روزنامه ها در ایران چیزی نمی توانند بنویسند؛آقای غروی یک مطلبی درباره غدیر در روزنامه بهار نوشت، روزنامه را بستند و آقای غروی هم زندان است. هیچ روزنامه نگاری در ایران نمی تواند چیزی در روزنامه ها بنویسد. چون اینقدر سانسور است که عملا نمی توان چیزی نوشت، بچه های روزنامه نگار بیشتر در سایت ها و فیسبوک های شان اطلاع رسانی می کنند. آنها نمی توانند در روزنامه حتی یک چیز ساده بنویسند، یا یک کاریکاتوریست نمی تواند حتی یک طرح ساده بکشد و هزار تعبیر و تداعی می کنند و برخورد می کنند. بچه ها در سایت ها می نویسند و ریحانه یکی از اتهامات اش روزنامه نگاری بود به خاطر کار کردن در سایت های مختلف و فعالیت در فیسبوک. او به خاطر روزنامه نگاری در زندان است.
از وعده های انتخاباتی‌ روحانی
- در دولت تدبیر و امید، اقتصاد ایران و اخلاق در این سرزمین احیا خواهد شد؛ چون باید دروغ و دورویی از این سرزمین رخت بربندد.
- معیار برای اعضای کابینه راستگویی، درست‌کرداری، روشن‌اندیشی، واقع‌بینی و آینده‌نگری است که همه این موارد را می‌توان در کلمه درست‌کردار جمع کرد.
- من مردم را به نقد دعوت می‌کنم و این آزادی در دولت نیز ادامه دارد.
- راه مقابله با فساد آزادی دادن به رسانه‌ها و مطبوعات است و اتکا به نظارت‌های فرهنگی کافی نیست.

۱۳۹۳ مهر ۴, جمعه

ما هستیم

کجاییم؟ روز بروز بیشتر محو و کم رنگتر می شویم... دیگه چیزی نمونده که کاملن ناپدید و نادیدنی شویم...

۱۳۹۳ مهر ۳, پنجشنبه

محسن امیراصلانی به اتهام تفسیر متفاوت از قرآن اعدام شد

محسن امیراصلانی به جرم این که اعتقاد داشت "یونس اندر دهان ماهی نشد"٬ اعدام شد...
دویچه وله - محسن امیراصلانی، زندانی عقیدتی که تا ۲۴ ساعت پیش از اعدامش، هیچ یک از رسانه‌ها خبری از او منتشر نکرده بودند، سحرگاه روز چهارشنبه‌، دوم مهر (۲۴ سپتامبر) در زندان رجایی‌شهر کرج اعدام شد. پیکر او در آرامگاه "بهشت سکینه" کرج به خانواده‌اش تحویل داده شد.
یکی از نزدیکان خانواده امیر‌اصلانی روز چهارشنبه (۲ مهر) در گفت‌وگو با دویچه‌وله ضمن اعلام این خبر گفت که پیکر او پس از تحویل در "بهشت سکینه" به خواست خانواده، به "بهشت زهرا"ی تهران منتقل شده تا در آنجا دفن شود.
محسن امیراصلانی زنجانی (متاهل و ۳۷ ساله) در سال ۱۳۸۵ به اتهام "بدعت در دین" دستگیر شد. فردی که با دویچه‌وله گفت‌وگو کرد گفت، او روانشناس بود و مشاوره میداد اما چون فردی مذهبی بود، مراجعانش را با تفاسیر قرآن و احکام دینی مورد مشاوره قرار می‌داد و به همین دلیل هم میان مراجعه‌کنندگانش بسیار محبوبیت داشت.
به عنوان مثال وی در تفسیر سوره یونس معتقد بوده که یونس پیامبر از دل نهنگ بیرون نیامده و همین امر باعث شد تا به او اتهام "توهین به حضرت یونس" را نیز وارد کنند.
"ارتباط با امام زمان"
ادعای "ارتباط با امام زمان" اتهام دیگری بود که به امیراصلانی وارد شده بود.
به گفته یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی، در ابتدای دستگیری، اولین قاضی پرونده برای او قرار منع تعقیب صادر می‌کند ولی به اصرار دادستان وقت این قرار به دستگیری تغییر می‌کند.
در دادگاه اولیه وی به اتهام بدعت در دین به چهار سال حبس محکوم می‌شود و این حکم در دادگاه تجدید نظر به دو سال و چهارماه کاهش پیدا می‌کند.
اما در طی مسیر دادرسی، اتهامات جدیدی مثل روابط نامشروع و جرایم دینی به او وارد می‌شود و پرونده به دادگاه انقلاب به ریاست ابوالقاسم صلواتی معروف به قاضی صلواتی فرستاده می‌شود. قاضی صلواتی نیز برای او حکم اعدام صادر می‌کند.
با اعتراض وکلا، پرونده به دادگاه تجدید نظر می‌رود و دادگاه تجدید نظر صلاحیت دادگاه انقلاب برای رسیدگی به این پرونده را نقض و آن را به دادگاه کیفری استان تهران می‌فرستد. این دادگاه با حضور پنج قاضی برگزار می‌شود که دو تن از آنها حکم به بی‌گناهی متهم می‌دهند و سه تن برای او حکم اعدام صادر می‌کنند.
نقض حکم در دیوان عالی و اصرار قاضی بر اعدام
پرونده به دیوان عالی کشور می‌رود. دیوان حکم را نقض می‌کند. دوباره پرونده به دادگاه کیفری استان می‌رود و اعدام تایید می‌شود. بار دوم که پرونده به دیوان عالی برمی‌گردد، دیوان حکمی ۱۲صفحه‌ای می‌نویسد که به گفته یکی ازنزدیکان خانواده امیر‌اصلانی، "خواندن این حکم به طور کامل اجحاف در این پرونده را مشخص می‌کند."
در بخشی از این حکم با وارد کردن ایراد به حکم دادگاه کیفری این پرسش مطرح شده که چطور دو اتهام با هم تلفیق شدند، در حالی که یکی از آنها امر مختومه است و مجازاتش را هم کشیده و دیگری هم هنوز اثبات نشده و هیچکدام ادله قانونی ندارد و "فاقد وجاهت قانونی می‌باشد".
در این مرحله پرونده قاعدتا باید به هیأت عمومی دیوان عالی کشور می‌رفت اما رئیس دادگاه کیفری استان تهران خود تقاضای اعمال ماده ۱۸ کرده و پرونده را نزد رئیس قوه قضائیه می‌فرستد. رئیس قوه قضائیه هم با استناد به حکم چندین سال پیش آقای صلواتی، اعدام را تایید می‌کند.
اصرار قاضی صلواتی بر اعدام متهم
یکی از نزدیکان خانواده امیراصلانی می‌گوید: «قاضی صلواتی در حکمش در معرفی متهم نوشته: وی که دانشجوی انصرافی، سرباز فراری و فرزند ساواکی بوده. یعنی از ابتدا تصویرسازی از یک متهم کرده که هیچ‌کدام صحیح نیست. محسن دوسال سرباز نیروی دریایی جمهوری اسلامی بوده و پدرش هم الان از سازمان بازنشستگی کشوری حقوق می‌گیرد و دانشجوی انصرافی هم نیست».
خانواده امیراصلانی پس از تایید حکم به کمیسیون عفو و بخشودگی مراجعه کردند و در آنجا خواستار شدند که حکم دیوان عالی کشور که عالی‌ترین مرجع قضایی است مورد توجه قرار بگیرد اما متاسفانه این تقاضا پذیرفته نشد.
خانواده او می‌گوید، روز سه‌شنبه (اول مهرماه) از زندان با خانواده تماس گرفته شده و به آنها گفته می‌شود برای آخرین دیدار با محسن به رجایی‌شهر بروند. در این روز برای اولین بار خبر اعدام قریب‌الوقوع این زندانی عقیدتی در رسانه‌ها منتشر شد.
یکی از اعضای این خانواده که با دویچه‌وله گفت‌وگو کرده عنوان کرد، تمام تلاش خانواده بر این بوده که مسئله از مسیر حقوقی و قانونی حل شود ضمن اینکه مطمئن بوده‌اند که این زندانی اعدام نخواهد شد و پس از گذراندن حکمش آزاد خواهد شد و به همین دلیل تا کنون سکوت کرده بودند.
در نهایت سحرگاه روز چهارشنبه دوم مهر (۲۴ سپتامبر) محسن امیراصلانی زنجانی به اتهام "فساد فی الارض، بدعت در اصول و فروع دین اسلام و تفسیر جدید از قرآن" اعدام شد. وی یک فرزند دوساله دارد.

۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

الگوبرداری از صحنه اعدام جان پسر ۱۲ ساله را گرفت

 علی‌اکبر یونسی پسر بچه ۱۲ ساله همدانی در الگو برداری از صحنه اعدام جان خود را از دست داد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، صبح روز چهارشنبه ۲۶ شهریور ماه علی‌اکبر یونسی پسر بچه ۱۲ ساله اهل بلوار اعتمادیه همدان هنگامی که در منزل تنها بود بر اثر کنجکاوی با الگوبرداری از صحنه اعدام با کمربند خود را از لوله گاز داخل خانه حلق آویز کرد و جان سپرد.

این حادثه دلخراش و نحوه آن که با تقلید از اعدام مجرمان در ایران صورت گرفته در گزارش پزشکی قانونی شهر همدان مورد تایید قرار گرفت.

لازم به اشاره است مرگ این کودک تاثر و نگرانی نزدیکان و همسایگان را در پی داشته است. هر چند الگوبرداری از صحنه های اعدام و بازی کودکان پیش تر نیز در ایران قربانیانی به جا گذاشته است، موضوعی که مدافعان حقوق بشر آن را نمونه مشخص بازتولید خشونت در جامعه می دانند.

گفتنی است، در آخرین مورد در  ۱۹ شهریور ماه سال جاری دو زندانی به عنوان پرابهام «ارازل و اوباش» در ملاء عام در همدان اعدام شدند.
خود کرده را تدبير نيست 
این هم نتیجه ی نیمه شب و لنگ ظهر٬ زیر باران  یا در گرمای شدید٬ خانوادگی به تماشای مراسم اعدام رفتن...

۱۳۹۳ شهریور ۳۰, یکشنبه

باغ وحش بابلسر

زائرانی که توفیق دستمالی حضوری طلاهای گور عربستانی های ۱۴۰۰ سال پیش را ندارند می‌توانند به صورت مجازی تصاویر آن را تماشا کنند!!!
اینک باغ وحش مجازی برای آن شمار از دوستداران تماشای زجر کشیدن حیوانات که فرصت آن را پیدا نمی کنند!!!
بخش نخست - باغ وحش بابلسر
 امید کریمی و فرهاد عشوندی زندان وحش بابلسر را اینگونه توصیف می کنند: 
بابلسر، یک باغ وحش دارد؛ خیابان دریا، لب ساحل، هم جوار هتل بین المللی و مرکز سرطان شناسی شهر. اسمش هست پارک وحش نه باغ وحش. ظاهرا از باغ وحش تهران بسیار کوچکتر است، اما "فضای دلنشین تری" دارد!!!
 ..."اما قفس شیر و میمون "جذابتر" است؛ دو میمون "قل و زنجیر" شدند..."
به قل و زنجیر کشیدن حیوانات از نظر این دو خبرنگار خبر آنلاین، گیرا و جذاب است!!!
مالک این «فضای دلنشین»، شاپور (محمدرضا) داشاد، سه مجوز رسمی دارد!!! یک مجوز برای باغ وحش، یک مجوز سیرک و یک مجوز صادرات و واردات برای حیوانات!!!
البته جواز داشتن سیرک در عراق را هم دارد!!! 
و از توله کشی و خرید و فروش و اجاره دادن حیوانات هم که در حکومت ناب محمدی٬ مجوزی نمی خواهد غافل نیست!!!
 زندان وحش بابلسر بیش از ۲۰ سال است که در حال آزار و شکنجه ی حیوانات است و هیچ کس جلودارش نیست. چرا؟ چون سبیل ناصر مهردادی مدیر کل نابودی محیط زیست مازندران یا ناصر کیایی رئیس نابودی محیط زیست بابلسر و فریدونکنار و امثال آنها را چرب کرده؟!!!
 در این «فضای دلنشین» شیرهای با ‌ابهت؛ با آنکه جلوی قفس آن‌ها تابلوی حیوانات گوشت‌خوار نوشته شده، از شدت گرسنگی به جای گوشت علف می‌خورند.
شترها٬ پوست و استخوانی بیش نیستند.
بابلسر یکی از خوش آب و هوا ترین شهرهای کشورمان بشمار می‌آید ولی در زندان وحش بابلسر حتی درختان هم خشک شده اند...
خاک زندان پرندگان آبزی و کنار آبزی  در این «فضای دلنشین» که در "لبه ی ساحل" قرار دارد٬ تبدیل به زمینی خشک و بی آب و علف شده!!!
 در اینجا حتا علف و چمن هم نمی روید!!!  در قفس غازها ظرفی مخلوط از آب و گل قرار گرفته است. این مخلوط آب و گل غذای روزانه پرندگان محسوب می‌شود.
«فضای دلنشین؟!!!» - نمی دانم؛ یا این دو خبرنگار نابینا تشریف دارند یا از عموزاده های هیولای بابلسر هستند و جناب داشاد هم از خجالت ایشان در آمده!!!
یک شهروند بابلسری می‌گوید: شیرهای این باغ‌ وحش در هنگام شب از شدت گرسنگی نعره می‌کشند و آسایش را از مردم اطراف باغ وحش سلب کرده‌اند.
مساحت این باغ ‌وحش حدود یک هکتار است.
این است٬ سهم شغال ها از این یک هکتار «فضای دلنشین»!!!
یعنی مردم مسلمان و با فرهنگ ۲۵۰۰ ساله ایران٬ حتا "بز" هم ندیده اند که برای دیدن بز بلیط می خرند؟!!!
مسلمانان موجودات عجیب و غریبی هستند!!! سگ را نجس می دانند؛ آن ها را می کشند و با لگد از خود دور می کنند ولی با پرداخت پول، برای تماشای آنها به «پارک وحش» می روند!!!
برای به حداقل رساندن پاکسازی قفس ها از ادرار و مدفوع؛ حیوانات اغلب در قفس هایی با کفپوش سیمی که باعث زخمی شدن پنجه و پاهای آنها میشود، نگه داشته می شوند. حتا یک زیرانداز هم ندارند...
 مرغ و خروس در پارک وحش؟!!! حتمن می خواد گاهی بجای علف٬ تخم مرغ به شیرهای گرسنه بده!!!
یکی دیگر از دیدنی های  این «فضای دلنشین» که ایرانیان گل و بلبل از دیدن آن لذت می برند و برای تماشایش پول می پردازند!!!
اینا چی هستن؟!!! پوکه های موشک های حماس؟!!!
دو کلمه هم از مادر داماد!!!
شاپور (محمدرضا) داشاد مالک باغ‌ وحش بابلسر می‌گوید: "هزینه خوراک روزانه حیوانات این باغ‌وحش حدود ۵۰۰ هزار تومان است، در حالی‌که درآمد ما به مراتب پایین‌تر از این مبلغ است."
صد البته درآمد هیولای بابلسر از راه های گوناگون، بمراتب بسیار بالاتر از این مبلغ جزیی است. حتا با حساب پول شیرینی و چای مقامات مسوول!!! ولی خوب٬ ایشان ترجیح می دهند جیب و حساب بانکی شان را پر کنند تا شکم حیوانات را!!!
 آب آشامیدنی حیوانات!!! هزینه خوراک حیوانات را نمی تواند تامین کند٬ آب هم خرجی داره؟!!!
ناصر کیایی رئیس نابودی محیط زیست بابلسر و فریدونکنار در پاسخ به اینکه آیا فضای در نظر گرفته شده برای نگهداری حیوانات مناسب است یا خیر، خاطرنشان کرد: "در گذشته وضعیت نگهداری از حیوانات در این باغ‌ وحش به شکل ناهنجاری بوده اما در حال حاضر وضعیت آن رو به بهبود است."
یعنی تو قاموس این سرسپردگان و خودفروختگان؛ چیزی به نام شرف٬ وجدان و راستی٬ معنایی نداره؟
شرایط زندگی خرس بابلسر پیش از بهبود
پس از وضعیت رو به بهبود!!!
این هم تصاویری از باغ وحش بابلسر پس از بازگشایی. به عبارت دیگر پس از آنکه جناب داشاد سبیل برخی از اعضای شورای شهر بابلسر را چرب کرد تا این زندان حیوانات به عنوان یک مرکز جذب گردشگر - بخصوص توریست های خارجی!!! -  دوباره فعالیت کند. 
شرایط رقت بار میمون ماده و میمون نابالغ در یک قفس کوچک با کف توری
کف سیمانی٬ میله های آهنی... زندگی شون رو با اینا سر می کنن
بدنیا آمدن برای مردن در اسارت...
اما از دید من٬ کسانی که که برای تفریح به این باغ وحش یا دیگر باغ وحش های ایران می روند از مالک این باغ وحش پست تر هستند که آب به آسیاب این فرومایگان می ریزند. 
 و کسانی هم که در این زندان کار می کنند دست کمی از شکنجه گران زندان های اوین و رجایی شهر و... ندارند.
حمیدرضا میرزاده سردبیر سایت سبز پرسمی‌گوید: «صحبت بر سر حیوانات نیست، صحبت شغل و کار یک‌سری افراد است، یک‌سری افراد آنجا کار می‌کنند و مسایل اقتصادی هم دخیل است و قطعاً قاضی پرونده به مسایل اقتصادی هم توجه می‌کند که خب این، کار را برای اصلاح امور سخت می‌کند.»
این هم یک پتیشن برای آنهایی که بجز لایک کردن، قربون صدقه رفتن و الهی بمیرم گفتن، حاضرند قدمی مثبت در راه حقوق حیوانات بردارند:
جنبش تحریم باغ وحش و سیرک در ایران