۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

رونوشت برابر اصل نیست!!!

چرا عاقل (؟!) کند کاری که باز آرد پشیمانی

تحریف سخنان اصغر فرهادی در مراسم توزیع جایزه اسکار توسط خبرگزاری فارس
و... با آبروریزی و خجلت تمام وقتی دید افتضاحش بر ملا شده، آن را درست کرد!!!
گفتگوی مسیح علی نژاد با خبرنگار سرویس فرهنگی خبرگزاری فارس در مورد تحریف سخنان اصغر فرهادی در هنگام دریافت جایزه اسکار.
خانم می فرمایند منبع ما موثقه! ما درست رو می زنیم روی صفحه و دو ساعته تغییرش می دیم!!!

"جدایی نادر از سیمین" برنده اسکار شد

این نخستین بار است که فیلمی ایرانی در مراسم اسکار به جایزه ای دست می یابد.
جرس: برای اهدای جایزه اسکار به بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان، ساندرا بولاک بازیگر سرشناس آمریکائی روی صحنه آمد و ضمن اعلام این مطلب که علاوه بر همه جهان، تنها در چین یک میلیارد و ٢٠٠ میلیون نفر این مراسم را می بینند، به زبان مادری خود آلمانی گفت: "به هر زبانی که صحبت می کنید، سینما شما را به هم پیوند می دهد و زبان مشترک همه انسانهاست". او آنگاه پس از معرفی پنج فیلم از بلژیک، اسرائیل، لهستان، کانادا و ایران، پاکتی را که همراه داشت بازکرد و خواند: «جدائی...» ساخته اصغر فرهادی از ایران!
فرهادی، بازیگر فیلمش پیمان معادی را در آغوش کشید و با متانت به صحنه آمد؛ در حالی که «استیون اسپیلبرگ» فیلمساز بزرگ جهان، با دستان به هم گره کرده و با تحسین او را نگاه می کرد، پس از تشکر ازآکادمی اسکار و پخش کننده فیلم، در یک جمله فارسی خطاب به هموطنانش گفت: "سلام به مردم خوب سرزمینم!" و پس از آن از روی کاغذی که در دست داشت، خواند: "ایرانی های زیادی در سراسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند و تصور می کنم که خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه مهم، یک فیلم یا یک فیلمساز؛ آنان خوشحالند چون در روزهایى که حرف از جنگ، تهدید، و خشونت نقل مجلس سیاستمداران است، نام کشورشان ایران از دریچه باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. سرزمین من فرهنگی کهن و پربار دارد، فرهنگی که زیر غبارسنگین سیاست مخفی مانده است. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم مردمى که به همه فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى و کینه بیزارند."

۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

دعوت تشکل‌ها و احزاب سیاسی به عدم شرکت در انتخابات فرمایشی

آزموده را آزمودن خطاست!

آخوند خزعلی: اگر كسی ٢٠ ميليون كه نه اگر ٤٠ ميليون نيز رای بياورد اما ولی‌فقيه آن را تنفيذ نكند آن ٤٠ ميليون رای برای آن شخص اعتباری به همراه ندارد.

آخوند مصباح یزدی: اگر رئیس جمهور منتخب مردم از طریق ولی فقیه نصب نشود طاغوت است و اطاعت از او حرام خواهد بود.
شرکت در انتخابات = خیانت به خون شهدای جنبش سبز و زندانیان سیاسی
  کلمه: مردم می گویند: کدام انتخابات؛ زیربار گرانی و مشکلات له شده ایم

دعوت شورای هماهنگی راه سبز امید به تجمعات ۱۱ اسفند در اماکن عمومی و خانه نشینی در ۱۲ اسفند
دومین بیانیه نمایندگان ادوار مجلس تحریم انتخابات، گردن ننهادن بر باج خواهی حاکمیت است
چهار حزب بزرگ کردستان، خواستار عدم مشارکت و خانه نشینی مردم در روز انتخابات شدند

یک فعال مطبوعاتی و بسیجی جنگ هشت ساله، خواستار عدم حضور مردم در انتخابات مجلس شد

مولانا عبدالحمیدامام جمعه اهل سنت زاهدان: موضع انتخاباتی خود را قبلا اعلام کرده ام و از هیچ کاندیدایی حمایت نمی کنم

ادیب برومند رئیس هیأت رهبری و شورای مرکزی جبهه ملی ایران: در این انتخابات هم مانند دوره های پیش شرکت نمی کنم
کلمه: هر شهروند، یک رسانه؛ تماس سبز با خویشان و دوستان
۲۲ خرداد که در انتخابات شرکت کردم، رایم را دزدیدند. خواهر و برادرم را کشتند و دوستانم را در بند کردند.
دعوت اعضا و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشور به عدم شرکت در انتخابات

ملت شریف و ستمدیده ی ایران!
در شرایط کنونی و در فضای سرکوب شدید نیروهای مترقی و دمکراسی‌خواه و تشدید روحیه‌ی یاس و ناامیدی ناشی از تقلب گسترده و نادیده گرفتن آرای اکثریت ملت در انتخابات ۸۸، همچنین افزایش محدودیت‌ها و عدم بروز کوچک ترین نشانه‌ مثبت در تغییر سیاست‌ها و تصمیم‌سازی‌های غیرمردمی نسبت به آزادی و سلامت انتخابات، امکان مشارکت نیروهای دمکراسی‌خواه به کلی منتفی شده است.
رضا پهلوی: سیرک انتخاباتی جمهوری اسلامی

در این شرایط حساس و بحرانی، شرکت در انتخابات نمایشی حکومت اسلامی، پایمال نمودن خون هزاران ایرانی است که جانشان را در راه آزادی، دموکراسی و سربلندی این سرزمین فدا نمودند، شکستن عهدی است که با زندانیان سیاسی-عقیدتی بسته ایم، کسانی که برای آزادی ما و سرزمینمان، دربند این حکومت مستبد گرفتار شده اند.
بنی صدر: مردم ایران! رفتن شما پای صندوق رای، خطر حمله نظامی را افزایش می دهد
راه کارگر: با تحریم هر چه گسترده تر انتخابات مجلس را به ضربه ای تازه به دستگاه ولایت تبدیل کنیم
سازمان فداییان خلق ایران ( اکثریت): آری به انتخابات آزاد، نه به انتخابات فرمایشی

محمد ملکی: آقایان، بس کنید!
سخنی با "داد"ستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران
خبردار شدم که آقای دادستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران تهدید کرده اند اگر کسی مردم را دعوت به تحریم انتخابات کند، تحت تعقیب و پیگرد قرار خواهد گرفت. درست است که در این سی و سه سال از سوی حکومتگران از این نوع تهدیدها زیاد شنیده ایم و مردم ما هزینه های فراوانی را متحمل شده اند، اما این یکی در آستانه خیمه شب بازی جدیدی که از آن به نام انتخابات نام برده می شود، از آن حرفهاست؛ حرفی که در آن خشونت است و بی رحمی و شمشیرکشیدن به سوی مردم.
جناب آقای دادستان دادگاه انقلاب اسلامی تهران، من به عنوان یک شهروند ایرانی وظیفه ی خود می دانم عقیده ام را بگویم و روی آن تبلیغ کنم، بنابراین من رسالت و وظیفه ام را انجام می دهم شما هم به کار و مأموریت خود ادامه دهید. در آخرین نامه نظرم را گفته ام و بازهم تکرار می کنم که:
شرکت در انتخابات فرمایشی و نمایشی تایید همه ی نابسامانی هاست، بیاییم این بار با تجربه گیری از گذشته، انتخابات را به یک تحریم فعال و هدفمند تبدیل کنیم و با اعتراض و عدم حضور پای صندوقهای رأی گیری به حاکمان بفهمانیم ملت ما هنوز سرزنده و فعال، مقاوم و هوشیار است و دیگربار فریب فریبکاران را نخواهد خورد.
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران در بیانیه ای اعلام کرده است که در شبه انتخابات فرمایشی نه نامزدی دارد و نه به نامزدی رأی خواهد داد.
حالا اگر هم هوادار هیچکدام از این حزب ها، گروه ها و افراد نیستید ولی خواهان ایرانی آزاد و دموکراتیک هستید، این انتخابات مسخره و نمایشی را تحریم کنید، البته بجز ساندیس خورها، چاپلوس ها و دزدانی که خیر سر حکومت اسلامی به نان و نوایی رسیده اند!

و اگر هم از ترس، تا کنون در هیچ راهپیمایی شرکت نکرده اید، روی اسکناسی شعاری ننوشته اید، اعلامیه ای پخش نکرده اید، بر روز دیواری شعاری ننوشته اید و خلاصه بهیچ گونه ای فریاد اعتراضتان را بگوش جلادان حکومت اسلامی نرسانده اید و منتظر حضور امام زمان هستید تا نجاتتان دهد!!! همینطور دست روی دست بگذارید و منتظر بمانید!!!
...تا روزی که جلادان رژیم بی بهانه یا با بهانه به خانه تان بریزند، بازداشت و شکنجه تان کنند، اموالتان را به غارت ببرند، اشتباهی در خیابان به شما شلیک کنند و یا...
تا بلکه شما هم به مردم بپیوندید

۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

برای نجات قطب شمال امضا کنید!

قطب شمال بکر و زیبا:
شل می خواهد سوءاستفاده کند و از آن نفت استخراج کند. صلح سبز می خواهد از آن محافظت کند.
دیروز یک کشتی مته زن به منظور حفاری برای استخراج نفت در سواحل آلاسکا، به سمت قطب شمال حرکت کرد ولی کاری از پیش نبرد زیرا فعالان صلح سبز محل خروج این کشتی را مسدود کرده بودند.

حفاری در این اکوسیستم شکننده که خانه خرس قطبی، نهنگ دریایی، روباه قطب شمال و دیگر گونه های نمادین می باشد، غیر قابل قبول است. یک نشت و یا حادثه در این آب ها، فاجعه آمیز خواهد بود و شرایط سخت محیطی امکان واکنش بموقع را تقریبا غیر ممکن می سازد.
همگام با فعالان صلح سبز از کمپانی نفتی شل بخواهید برنامه های حفاری خود را که قطب شمال آسیب پذیر و تنوع زیستی اش را بخطر می اندازد، متوقف کند.

در حال حاضر فعالان شجاع صلح سبز با استفاده از یک لپ تاپی که با انرژی خورشیدی کار میکند، آخرین گزارش ها و تصاویر را به این صفحه ارسال  می کنند
لطفا امضا کنید

۱۳۹۰ اسفند ۵, جمعه

بازداشت دانشجویی که در دانشگاه یاسوج لبهایش را دوخت

ندای سبز آزادی: یکی از دانشجویان دانشگاه یاسوج، در اعتراض به فشارهای وارده از سوی نیروهای امنیتی و حراستی، مقابل دانشکده علوم انسانی این دانشگاه اقدام به دوختن لب های خود کرد و همچنین پای خود را با غل و زنجیر بست. اما نیروهای امنیتی با حمله به او، وی را بازداشت کردند.
به گزارش دانشجونیوز، داریوش جلالی، دانشجوی رشته مهندسی مواد دانشگاه یاسوج و ورودی ۸۸ این دانشگاه که پیش از این چندین ماه در زندان بوده و با محرومیت های مختلف تحصیلی از سوی مسوولان دانشگاهی و اطلاعاتی مواجه شده است، در یک اقدام اعتراضی، پس از دوختن لب ها و بستن پاهای خود با غل و زنجیر، مقابل دانشکده انسانی اعتصاب کرد و خواستار احقاق حقوق خود و سایر دانشجویان شد.
بر اساس این گزارش، داریوش اجلالی که در بهمن سال ۸۸ از تحصیل معلق شده بود، در بهمن سال ١٣٨٩ چند روز پس از تظاهرات ٢۵ بهمن با یورش نیرو های امنیتی به منزلش دستگیر و بعد از شکنجه همراه با شوک الکتریکی به یکسال حبس محکوم شد اما پس از سه ماه به صورت مشروط آزاد شد.
وی پس از آزادی از زندان با تعلیق های پیاپی و همچنین فشار هایی از طرف حراست دانشگاه مواجه شد که منجر به اتخاذ این تصمیم از سوی وی شده است.
داریوش اجلالی در روز ٣٠ بهمن ١٣٩٠ با لب های دوخته و پاهای در غل و زنجیر در دانشگاه دولتی یاسوج مقابل دانشکده ی علوم انسانی اقدام به تحصن یک نفره کرده بود.
گفته می شود پس از این اقدام، نیرو های انتظامی و امنیتی به صورت وحشیانه ای وی را دستگیر کرده و پس از پاره کردن زنجیر و کشیدن او بر روی زمین او را از محیط دانشگاه خارج کردند. این گزارش می افزاید که هنوز از وضعیت او اطلاعی در دست نیست.

 فیلم
این دانشجوی محروم از تحصیل در بیانیه ای به شرح دلایل اعتراض خود پرداخته است.
در بخشی از این بیانیه آمده است: "اما چرا بدین شیوه معترضم؟ چرا با دهان بسته؟ چرا با پای در زنجیر نشسته؟ دهان خود را دوخته ام، چرا که فریاد تظلم خواهی ام را کسی نشنید. پای خود بسته ام چرا که دویدنم به جایی نرسید. هر چه فریاد زدم کسی نشنید، گفتم شاید سکوتم را بشنوند, هر چه دویدم کسی ندید، گفتم شاید به غل نشستنم را ببینند."
متن کامل بیانیه به شرح زیر است:
بسمه تعالی
ویرانه ای به نام...
دریادلان بهانـه ساحل گرفتند دیوانگان قیافه عاقل گرفتند
کشتیم عاقبت دل نا اهل خویش را ما را به جرم جانی و قاتل گرفتند
یک عده تا قلمرو فریاد می دویدند یک عده آه درد مفاصل گرفتند
دیگر به اجابت نمی توان امید بست درهای باز معجزه را گِل گرفتند.
اینجا دانشگاه است؛ همو که باید در آن «دانش» عرضه شود. اینجا دانشگاه است؛ همو که باید در آن «علم» تولید شود. اینجا دانشگاه است؛ همو که مکتب «دانشجو» می گویندش. اینجا دانشگاه است؛ همو که سرای «عالمان» می خوانندش. اینجا دانشگاه است؛ همو که باید در آن معیار سنجش، «علم و دانش» باشد. همو که باید مأمنی امن برای دانش و جویندگانش باشد. اما اینجا...
اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که طالبان دانش را به دارش می آویزند. اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که به جای ارج به دانش طلبان، «طالبان»، مقربان و مطلوبان این دربارند. اینجا دانشگاه یاسوج است؛همانجا که نه به قدر «دانش ات»، بلکه به اندازه ی «کرنش ات» منزلت می یابی. اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که عالمان در مضیقه اند و متهم و جاهلان در صدرند و مدعی! اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که دل دانش بریان است و چشم دانشجو گریان است. اینجا دانشگاه یاسوج است؛ همانجا که عیب و نقص، عیان است و اما زبان و قلم ها نهان. آری اینجا دانشگاه یاسوج است سال یکهزار و سیصدو نود!
برادران و خواهران دانشجو! همه می دانیم که در چه جایی تحصیل می کنیم. همه می دانیم که در چه وضعیتی هستیم. همه می دانیم که غذای سلفمان چگونه است. و می دانیم به دانشجویان، که به قولی نخبگان این دیارند، چه نوع غذایی می دهند. همه می دانیم که در سرویس های بهداشتی اینجا، خبری از بهداشت نیست. همه می دانیم که سرویس ایاب و ذهابمان، تنها اسباب زحمت اند و مسبب ملال مان. همه می دانیم که در اینجا ساحت انسانیت چه قدر به تیغ توهین و جسارت خراشیده می شود. در اتوبوس ها برای تفکیک اجناس فرزندان آدم، هایل هایِ فلزیِ غیرقابلِ نفوذ نصب می کنند که اسب نرِ رمیده را چنین از مادیانِ ورپریده جدا نمی سازند!
همه می دانیم در اینجا هر شاخصی به کار آید جز «دانش» و «هنر» . همه می دانیم که آمار سرانه ی کتابخانه و اینترنت، در اینجا چقدر بغرنج است. همه می دانیم که در اینجا فضای سیاسی و فرهنگی چقدر محدود است. و «سرکوب» سکه ی دار الضرب مدیریت اینجاست. همه می دانیم که در این مدیریت بی سابقه ترین احکام محرومیت برای دانشجو در تاریخ این دانشگاه صادر شده است و ...
و خلاصه همه می دانیم که مسخرینِ بد منزلگهی هستیم. برادران و خواهران دانشجو! این همه را من و شما همه می دانیم اما شاید ندانید که چرا اینگونه اعتراض؟! چرا دهان بسته و پای به غل نشسته؟! چرا چنین می اعتراضم؟! پاسخ سؤالات در خود سؤال نهفته است. آری؛ اعتراض! از همین جا شروع کنم. دوستان من! من به این همه نارسایی ها معترضم. من به این همه اجحاف و ظلم معترضم. من به این توهین ها و تحقیرها معترضم. من به بی عدالتی و تبعیض معترضم. من چون آدمی زاده ام به نبود آزادی معترضم. من چون انسانم، به رفتار غیر انسانی معترضم. من چون دانشجوام، به صدارت بی دانشان معترضم. من چون می فهمم، «درد» می کشم. و این «درد» راز اعتراض من است.
اما چرا بدین شیوه معترضم؟ چرا با دهان بسته؟ چرا با پای در زنجیر نشسته؟ دهان خود را دوخته ام، چرا که فریاد تظلم خواهی ام را کسی نشنید. پای خود بسته ام چرا که دویدنم به جایی نرسید.
هر چه فریاد زدم کسی نشنید، گفتم شاید سکوتم را بشنوند.
هر چه دویدم کسی ندید، گفتم شاید به غل نشستنم را ببینند.
آری دوستان! من ترم شش هستم، ولی از این شش ترم، تنها سه ترمش را اجازه تحصیل داشتم. مرا به زندان انداختند و همه ی این احکام بدون طی کردن مراحل قانونی بود. و کنون باز به صورت غیرقانونی مرا محکوم به حکم تعلیق ساختند. وقتی بدون تفهیم اتهام، حکم می دهند. وقتی بدون توجه به اعتراضات، احکام را اجرا می کنند. وقتی همان قانون نیم بندِ حقوقِ دانشجویی را هم اجرا نمی کنند، شما برادران و خواهران بگویید: چه باید کرد؟ راهی پیش پای من بگذارید من دهان باز می کنم و زنجیر می درم و به همان راه می روم. من پا و دهانم بسته است، اما گوشهایم که می شنوند. در همین جریده قول می دهم اگر راه دیگر و بهتر به من گویید، حتما بدین اعتراض خود پایان می دهم. عزیزان! هیچ کس دوست ندارد که دهان خود به نخ بدوزد و پای خود به زمین! اما چه کنم که مقابل شمشیرهای آخته جوابی جز دهان دوخته ندارم. من آزادی خویش را امروز در دهان دوخته و پای بسته خود می جویم.
«من از آن روز که پای بست توام آزادم»
و این راه منتخب من است...
و اما سخنی نیز با مدیریت این دانشگاه.
همو که در فجر تصدی مدیریتش دماغ استادی می پخت ولی دمار از استادهای دانشگاه درآورد!
آقای ارژنگ!
من به خوبی از توان شما جهت برخورد با خویش آگاهم و می دانم که امروز در این دانشگاه، گاه، گاهِ توست و حکم از آنِ تو. اما چه کنیم برادر، که من و تو مخلوقیم. و به حکم مخلوق بودنمان مقیدیم. و به حکم تقیدمان در مقابل قانونِ مطلق هیچ کاره ایم. و قانون مطلق می گوید: "الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم"
پس ای اردوان، دوان دوان رو کنون که آبگینه شکستی!
که این گاه و دانشگاه تا ابد بر مرادِ تو نیست و این در همیشه بر این پاشنه نمی چرخد و روزِ «می گساران» نیز خواهد رسید.
در پایان باید بگویم من تا زمانی که به خواسته هایِ به حق خود و سایر دانشجویان، توجهی نشود، حتی اگر به زور و اجبار مرا از اینجا به بیرون برند، دست از اعتراض خویش نخواهم کشید.
خرم آن روز کزاین منزل ویران بروم راحتِ جان طلبم وز پی جانان بروم
داریوش جلالی
٣٠ بهمن ماه سال١٣٩٠

مخالفان شکار شناخت درستی از طبیعت ندارند!

با دشمنان و نابود کنندگان محیط زیست و حیات وحش ایران آشنا شوید
دیده بان حقوق حیوانات: یک کارشناس محیط زیست [؟] گفت: افرادی که صدور مجوز شکار اصولی را عامل کشتار حیات وحش می پندارند از طبیعت شناخت درستی ندارند.

محمدعلی اینانلو در گفتگو با مهر افزود: شکار یک واقعیت اجتماعی است که چه با مجوز و چه بدون مجوز انجام می شود پس بهتر است با مطالعه و برنامه برای شکار در فصل و برای گونه های مجاز، مجوز صادر شود.
وی با اشاره به اینکه برخی از طرفداران محیط زیست به طبیعت به صورت یک موضوع سانتیمانتالیسم نگاه می کنند گفت: طبیعت به همان اندازه که زیباست به همان میزان هم خشن است و اینکه برخی شکار حیات وحش را تضییع حقوق حیوانات می دانند حتماً هرگز راجع به وعده های غذایی که روزانه مصرف می کنند فکر نمی کنند.
اینانلو با اشاره به اینکه کسانی که در بیابان زندگی می کنند حداقل روزی یک شکار می زنند افزود: اگر مجوز شکار صادر نشود اینگونه روشهای بی رویه و بدون برنامه در فصول سنین و گونه های غیر مجاز ادامه می یابد و روز به روز وضعیت حیات وحش بدتر می شود.
وی با بیان اینکه باید میان شکارچی و شکار کش تفاوت قائل شد افزود: شکار کش کسی است که بدون قانون و برنامه به صورت بی رویه شکار می کند اما شکارچی فردی است که با مجوز و در محلهای قانونی شکار می کند که البته تمام کارشناسان محیط زیست مخالف شکار بی رویه هستند.
اینانلو در پاسخ به اینکه با توجه به وضعیت حیات وحش در ایران آیا صدور مجوز شکار منجر به نابودی بیشتر حیات وحش نمی شود گفت: آنچه که منجر به انقراض گونه های حیات وحش می شود نابودی زیستگاهها برای احداث پالایشگاه و تراشیدن جنگلها برای ایجاد باغ کیوی است نه شکار با برنامه و اصولی.
به گفته وی، یک کل ۱۳ ساله و یا قوچ ۱۱ ساله مانند میوه های رسیده یک باغ هستند که در صورتی که برداشت نشوند از بین می روند و هیچ عایدی برای کشاورز نخواهند داشت.
اینانلو تصریح کرد: اما با شکار به موقع حیات وحش مسن درآمدی هم عاید محیط زیست می شود که در صورت برنامه ریزی مقدار آن هم قابل توجه است.
وی با اشاره به اینکه صدور مجوز شکار برای گونه های مورد حمایت ممنوع است گفت: در ایران گونه هایی مانند هوبره، گوزن زرد، گورخر و یوزپلنگ را نمی توان شکار کرد و شکار اصولی گونه ای مانند کبک که جمعیت میلیونی دارد هیچ اشکالی ندارد.
این بود نظر فردی که خود از طبیعت شناخت درستی ندارد ولی یاوه گویی  بسیار میکند!!!
و این هم تصاویری چند از افرادی که از طبیعت، مانند جناب اینانلو، زیست شناس بزرگ ایران، شناخت درستی دارند!!!
 در ضمن این رو هم  خدمت جناب متخصص خون و کشتار حیوانات عرض کنم که شکارچی و شکار کش هیچ فرقی با هم ندارند و هر دو قاتل هستند و برای سرگرمی و شکم خودشان میکشند و به تنها چیزی که فکر نمیکنند طبیعت و حیات وحش است. آن کسی هم که به آنها جواز میدهد شریک جرم است و آن کسی هم که از آنها طرفداری میکند، عذر بدتر از گناه می آورد و چرت و پرت سر هم میکند، از هر دوشان بدتر است!!!

۱۳۹۰ اسفند ۴, پنجشنبه

مادر، کلاغ، گربه، سگ

این فیلم را در فیسبوک گروه امداد و نجات حیوانات اصفهان دیدم و بسی دلگرم و امیدوار شدم که ایرانی واقعی هنوز هم باعث افتخار و سربلندی است و دلی سرشار از مهربانی در سینه دارد.
همانطور که خودشون خواسته بودند که:
"بهترین کمک به ما"share" شیر کردن است. نه "like"لایک کردن. عزیزانی که ویدئو رو دوست داشتید لطفا شیر کنید."
من هم "شیر" کردم!

به امید اینکه شاید شما هم با دیدن این فیلم مانند این عزیزان، همتی کنید و برای یک وعده و یک روز هم که شده سهمی در سیر کردن این حیوانات دوست داشتنی و بی پناه داشته باشید و یک روز به عمر کوتاه آنها بیافزایید...
و اگر خودتون وقت و حوصله اش را ندارید دست کم می توانید به این انسانهای واقعی و نیکوکار از لحاظ مالی یا غیرمالی کمک کنید
میگویند: تعداد این حیوانات گرسنه بین ٣٠ تا ٤٠ در نوسان است. ظاهرا شبیه یکدیگر هستند ولی هر کدام سر گذشتی دارند و سر نوشتی. اغلب انها بیشتر از یک سال عمر نمی کنند و آن هم با درد و رنج و گرسنگی. سعی کردم با یک وعده غذای ناچیز و سه وعده محبت از رنجشان بکاهم. آنها سر ساعت معین در محل خودشان (هر کدام... جای و محل مخصوص دارند)منتظر می مانند
از زبان خودشان بخوانید:

در صورت پیدا کردن حیوانات تصادفی در هر ساعت از شبانه روز با شماره ٣٦٣٦ ٢٦٩ ٠٩٣٨ تماس بگیرید
ماموریت ما از حدود ١٠ سال پیش شروع شد.از زمانی که نتوانستیم چشممان را بروی ٣ بچه گربه ای که قبل از شروع آن تگرگ وحشتناک (که فکر میکنم همه به خاطر داشته باشید)در کنار جوی آب رها شده بودند ببندیم و پس از آن ،روز به روز کار ما بیشتر شد و مسوولیت های بیشتری را به گردن گرفتیم تا به امروز که می بینید خوشبختانه این نعمت را داریم که از ١٣ گربه در خانه نگهداری می کنیم و حدود ٧٠ گربه و سگ ولگرد را روزانه غذا میدهیم (فیلم و عکس فعالیت ها بر روی wall گروه موجود است)و برای گسترش این خدمات به کمک دوستان علاقمند نیازمندیم که بتوانیم فعالیت هایمان را گسترش دهیم.
هدف و آرزویمان زدن اولین پناهگاه حیوانات اصفهان است. به امید آن روز.
دوستانی که علاقمند هستند این کوچولو های نازنین رو از نزدیک ببینند و یا سرپرستی آنها را قبول کنند لطفا با آقای اسلامی فر تماس بگیرند.

در حال حاضر این گروه مکان خاصی برای نگهداری حیوانات بی سرپرست ندارد و با پناهگاه خاصی همکاری نمی کند و در اصفهان هم مکان مشخصی برای نگهداری حیوانات بی سرپرست و جود ندارد.
اما در صدد هستیم که اولین پناهگاه حیوانات اصفهان را راه اندازی کنیم.
کلیه کسانی که توانایی نگهداری حیوانات خانگی بی سرپرست را دارند : لطفا با ما تماس بگیرید و یا شماره تلفن خود را برای ما message کنید.
کلیه دوستانی که مایل هستند برای تشکیل اولین پناهگاه حیوانات اصفهان کمک (هر گونه کمک اعم از مالی یا غیر مالی)و یا همکاری کنند لطفا با آقای اسلامی فر تماس بگیرند.
امید کوچک

این اسمی است که ما به خانه مان داده ایم.خانه ای اجاره ای با ٣ اتاق و حالی کوچک در شهرکی کوچکتر.یک سگ بیمار (داع الرقص) و البته تصادفی.دو گربه بی مادر در حیاط و ١٢ گربه در داخل خانه که شیطنت می کنند و غذا می خواهند.یکیشان بیماری نادری دارد(هموبارتونلا)و دیگری با شکستگی قدیمی ران و لگن که می لنگد و آن یکی که در اثر تصادف با موتور از دید یک چشم محروم است و صد البته مهمانهای نا خوانده که گاهی سگی بیمار یا تصادفی.یا گربه ای در اثرخشونت انسانی یا ماشینی،پرنده ای تیر خورده و .........و..........

۱۳۹۰ اسفند ۲, سه‌شنبه

از محدودیت شکار حمایت می کنیم/ حقیقت نامه ای به مسوولین

دیده بان حقوق حیوانات: چندی پیش نامه ای طنز گونه مبنی بر شکایت پنج تورگردان از سازمان محیط زیست منتشر شد. این افراد که با راه اندازی شرکت هایی از کشتار حیات وحش ایران به دست اتباع خارجی، منافع اقتصادی هنگفتی می برند، به بهانه ایجاد محدودیت های قانونی برای فعالیتشان نامه ای به مقامات کشوری نوشتند تا شاید با تحت فشار گذاشتن مسوولین سازمان از طریق ایجاد موج رسانه ای به خواسته های خویش برسند. در همین راستا، مقرر شد حقیقت نامه ای به مقامات ارسال و دلایل کذب بودن ادعای این افراد شرح داده شود.
جناب آقای دکتر فاضل، معاون محترم محیط طبیعی و تنوع زیستی سازمان حفاظت محیط زیست

با سلام
پیرو انتشار نامه چند گرداننده تورهای شکار که در زمینه ورود اتباع خارجی به منظور شکار حیات وحش ایران زمین فعالیت می کنند در رسانه های خبری (خبر مورخ ۹۰/۱۱/۲۴ به شماره ۱۳۹۰۱۱۰۵۰۰۰۱۲۹ در خبرگزاری فارس) نکات زیر به اطلاع می رسد:
۱-همانطور که مستحضرید، بر خلاف اظهارات کذب افرادی که علاقمند به کشتن گونه های ارزشمند و مسن طبیعت هستند، شکار تروفه نه تنها زمینه زادآوری و زایش مجدد را پدید نمی آورد، بلکه حذف حیوانات سالدار که ارزشمند ترین نمونه های ژنی یک جمعیت را دارا هستند، زمینه ساز تخریب ژنی گونه ها خواهد بود. شکارچی بین المللی تروفه بدون هیچ عرق ملی، صرفا برای به دست آوردن تروفه ای بزرگ شلیک می کند و در این راه بخشی از هزینه به جیب ذینفعان واریز می شود.
۲-شرایط مبرهن زیستگاه ها و پناهگاه‌های حیات وحش ایران، گویای نیاز مبرم آیش و ممنوعیت شکار لااقل برای یک دوره ۵ ساله است تا امکان ترمیم جمعیت وحوشی که نفس های آخر را می کشند فراهم شود. جناب عالی باید بهتر از هر فردی مطلع باشید که بازمانده حیات وحش این مملکت، نیازمند کنترل با تیر و تفنگ و شکار، آن هم به دست اجنبی نیست.
۳- تخیلات توهم گونه مبنی بر افزایش بیش از حد جمعیت نرها، هرگز نباید باعث صدور پروانه کشتار حیوانات باشد. گو این که در این صورت هم به صورت طبیعی شرایط خروج نرهای جوان از گله و تشکیل گله های جدید بدون کشتار سالدار های گله میسر می شود. به عنوان مرجع تصمیم گیری برای صدور پروانه شکار، انتظار می رود بر اساس آمار متقن، ضمن ایجاد محدودیت جدی برای حذف ارزشمندترین نمونه های هر گونه، صدور پروانه شکار برای اتباع خارجی را به کل ممنوع فرمایید.
۴-کشتار حیوانات با آهنگ کنونی، هرگز به پایداری حیات وحش و تضمین حیات مستمر آنان نخواهد انجامید؛ چرا که در غیر این صورت خلقت الهی و اصول پیچیده طبیعت بدون خلق اولیه تفنگ بدستان مشتاق تروفه مورد تردید خواهد بود.
۵- علف هرز انگاشتن حیوانات، صرفا از اذهانی غیر مطلع از اصول طبیعت، حیات وحش و محیط زیست بر می آید که برای علف های هرز کیسه های زربفت دوخته اند. گونه‌های جانوری بیمار و پیر و فرتوت، سهم شکارچیان طبیعت است و حذف آنها با گلوله، به معنای حذف طعمه شکارگران طبیعی، غذای مردارخواران طبیعی و گونه های خاص و در خطری است که از بقایای استخوان جانوران تغذیه می کنند. کاهش جمعیت گربه سانان ایران گواهی است بر این مدعا. آیا برای مانایی جنگل، بشر اقدام به کنترل علف های هرز کرده یا خالق متعال، قوانین لایتغیر طبیعت را مامور کنترل طبیعی شرایط قرار داده است؟
۶- محیط بانان تلاشگر سازمان، فرشته های نگهبان حیات وحش و محیط زیست به شمار می آیند. تخلف شکارکش را به گردن محیط بانان مظلوم و زحمتکش انداختن، اقدامی پست و شنیع و نادیده انگاشتن خون بیش از یکصد محیط بان برومند این خاک است. تخلف و انجام کشتار غیر مجاز، یا ریشه در نداری و فلاکت مالی فرد دارد یا از سر خباثت و بی قانونی و گردن کشی در برابر قانون است.
۷- ایجاد محدودیت مقطعی یا دایم شکار صرفا یکی از وظایف سازمان حفاظت محیط زیست است. یکی از تفاوت های اساسی سازمان با شکاربانی در حفظ جان جانداران و آموزش عام افراد بی اطلاعی است که طبیعت را همواره خونین می طلبند.
۸- سفیر حسن نیتی که قرار است محاسن ایران و ایرانی را تبلیغ کند، نباید از مزدوری ها بگوید؛ نباید اسلحه به دوش وارد این خاک شود و ارزشمند ترین حیواناتمان را به رگبار ببندد؛ باید با دوربین وارد شود و با کوله باری سرشار از تصاویر زیبا خارج شود؛ باید راهنما و طبیعت شناس مطلع و تحصیلکرده داشته باشد تا ایرانی را صلح جو، مطلع و امروزی معرفی کند.
۹- جهت فعالیت مشروع مرتبط با حیات وحش، تورهای خاص که از نظر تعداد قابل چشم پوشی هستند را موظف به واردات تور پرنده نگری و مشاهده و عکاسی از حیات وحش فرمایید که ثمره آن جمع آوری منبع اطلاعات علمی و تبلیغ صحیح برای طبیعت کشور باشد.
۱۰- مخالفت قاطبه علمای عظام با شکار لهوی تا بدانجاست که سفر شکارچی تفریحی باطل و نمازش تمام است. چگونه است که عده ای علم طرفداری از افراد بی نماز را به دوش گرفته اند تا در این خاک به شکار خوک رهنمونش شوند؟
جالب است که Big game hunting در تمام جهان به عنوان شکار تفریحی شناخته می شود و عده ای آن را در ایران به عنوان راهکار پایدار شدن طبیعت تبلیغ می کنند!
۱۱- چطور ورود افراد تا بن دندان مسلح با انواع و اقسام تجهیزات مکان یابی، اسلحه، دوربین عکاسی و فیلمبرداری و گشت و گذارشان در مخفی ترین نقاط این مرز و بوم، در معیت چند ایرانی منجر به تخریب جلوه بین المللی کشور نمی شود و چرا نباید محدودیت شکار مثل هر کشور متمدنی باعث نمایش اقتدار تنها سازمان حامی حیات وحش ایران شود؟
۱۲- حیات وحش و طبیعت این کشور متعلق به تمام ایرانیانی است که ذره ذره خاکش را مقدس می دانند و حیات وحش را زنده و زایا می خواهند. محدود کردن استفاده از حیات وحش به افرادی انگشت شمار که نمیدانند جایگاه حیوانات ارزشمند طبیعت ایران، کوه و دشت و جنگل همین خاک است نه گوشه دنج خانه های اربابی اروپایی روا نیست.
به این وسیله، ما ایرانیانِ ایرانی زاده، با غیرت و شرف یک ایرانی، حمایت خود را از محدودیت قاطع شکار برای اتباع خارجی اعلام داشته و خواستار ممنوعیت کامل شکار لهوی به هر صورت هستیم. در شرایطی که شکار داخلی، ریشه حیات وحش را هدف گرفته، صدور مجوز برای شکارکش های خارجی را به بهانه هرس شاخه های نحیف این درخت، یادآور قراردادهای ننگین استثماری این مرز و بوم می دانیم. شما و تمام مسوولین را به خون شهیدان محیط بانمان قسم می دهیم، در دوران مسوولیت خطیرتان، چنان کنید که شرمنده آیندگان نشوید و نشویم.
رونوشت:
دفتر مقام معظم رهبری
ریاست جمهوری
رئیس سازمان‌ بازرسی کل کشور
رئیس سازمان حفاظت محیط زیست
رئیس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری
دبیر کمیته ملی طبیعت‌گردی کشور
دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
رییس فراکسیون محیط زیست مجلس شورای اسلامی
دیوان عدالت اداری
مدیران کل سازمان حفاظت محیط زیست
برای امضای نامه، از بخش نظرات ذیل همین مطلب استفاده فرمایید. همچنین می تواند امضای فردی یا گروهی خود را از طریق ایمیل ارسال فرمایید.

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

تجاوز و شکنجه در زندان های بشار اسد؛ مدارک جدید سازمان عفو بین‌الملل

کلمه: سازمان عفو بین‌الملل اعلام کرده است که به مدارک جدیدی از شکنجه مخالفان دولت توسط نیروهای امنیتی سوریه دست یافته است.

نیل ساموندز، از مسئولان سازمان عفو بین‌الملل، گفته است که با مردی گفت‌وگو کرده است که بخشی از دست خود را بر اثر انفجار مواد منفجره از دست داده بود.

او گفته است که بعد از این که حاضر نشد رو به عکس بشار اسد، رئیس جمهور سوریه، التماس کند، نیروهای امنیتی سوریه دستش را منفجر کرده‌اند.
به گزارش بی بی سی، دیگر سوری‌هایی که در یک اردوگاه در اردن مستقر شده‌اند، می‌گویند که بازداشت‌شدگان برای مدت طولانی ضرب و شتم و در موقعیت‌های پرتنش قرار داده می‌شوند.
یکی از افرادی که در بازداشت نیروهای دولتی سوریه بوده، گفته است که وادار شده است شاهد تجاوز به یک زندانی مرد دیگر باشد.
پیش از این هم کمپین بین‌المللی آفاز که یک شبکه بین‌المللی مدافع حقوق بشر است، اعلام کرده بود که مدارک و مستنداتی در اختیار دارد که نشان می‌دهد در ماه‌های گذشته، بیش از ۶۰۰ نفر از معترضان سوری زیر شکنجه نیروهای امنیتی کشته شده‌اند.
البته خبرگزاریهای خائن و خودفروش وابسته به حکومت جنایتکار اسلامی

بجای پخش این فیلم و این تصویر از کودکان سوری
این عکس را به مردم ایران نشان میدهند
 بجای پخش این فیلم و این تصویر
این عکس را نشان میدهند
بجای پخش این فیلم و این تصویر
این عکس را نشان میدهند
 بجای پخش این فیلم و این تصویر  
و این فیلم و این تصویر
این عکس را نشان میدهند
بجای پخش این فیلم و این تصویر
این عکس را نشان میدهند
 بجای پخش این فیلم و این تصویر
و این فیلم و این تصویر
این عکس را به مردم ایران نشان میدهند
و گزارشگران مزدور و خائنی مانند جناب رضا مهری این چنین در حمایت از بشار اسد جنایتکار، گلوی خود را پاره میکنند:

تصاویر گویای همه چیز است/ جهانی که صدای ملت را نمی شنود / سانسور واقعیتهای سوریه تا کی؟
خبرگزاری مهر - گروه بین الملل : شهرهای مختلف سوریه به ویژه دمشق امروز شاهد تظاهرات میلیونی مردمی بود که بار دیگر تاکید کردند در کنار رهبران سوری می مانند و از طرحها و ابتکارات ملی برای حل مشکلات حمایت می کنند و توطئه چینان را ناکام خواهند گذاشت.

۱۳۹۰ بهمن ۲۹, شنبه

حنجره اى كه به جرم آزاديخواهى در سوريه دريده شد با سمفونى جاودانه گشت

العربیه: نام ابراهيم قاشوش، خواننده ى فقيد سورى و ياد حنجره اش را كه نواى آزادى سرداد، جوان سورى ديگرى جاودانه كرد.
سوريها به شادى و سرزندگى معروفند. همه ى مسافرانى كه به منظور سياحت يا زيارت به سوريه رفته اند، در خيابانها و ميادين و پاركها، پير و جوانهاى سورى را ديده اند كه دايره و دنبك به دست، پاى مى كوبند و آواز مى خوانند. لذا طبيعى بود كه در انقلاب سوريه نيز پايكوبى و آوازخوانى و دست افشانى جاى ويژه اى داشته باشند.
در اين كشور، روزى نيست كه دهها نفر كشته نشوند و صدها مجروح و اسير به آمار قربانيان افزوده نگردد. روزى نيست كه جسدهاى مثله شده در گوشه هاى خيابان و بيابان يافته نشود. روزى نيست كه بر آتش فرقه گرايى و برادركشى دميده نگردد. اما سوريها سوگند ياد كرده اند كه فرهنگ شاد خود راحفظ كنند و صبورانه پيكار براى آزادى و عدالت و شفافيت را ادامه دهند.
يكى از بارزرترين حوادث اوايل انقلاب سوريه، باب شدن ترانه اى با ترجيع بند "ياللا ارحل يا بشار" بود. تظاهركنندگان معترض، با اين ترانه به راس هرم قدرت مى گفتند: حيا كن، حكومت را رها كن. اما پاسخ هرم قدرت، دريدن گلوى "ابراهيم قاشوش" سراينده و اجرا كننده ى اين آواز بود.
با اين حال ياد آن حنجره و آواز در سراسر دنيا پيچيد و به "مالك جندلى" هموطن وهمراه قاشوش رسيد. جندلى كه يك موسيقدان معروف در سطح جهان بود، بدون كاربرد كلامى، تنها با نواى موسيقى، سمفونى "قاشوش" را پديد آورد كه با آن خاطره ى رفيق راهش را جاودانه كند.
البته خود مالك جندلى كه مقيم امريكا است از آتش كينه ى خصم بى نصيب نمانده است. يك بار به خانه ى پدرى اش در شهر حمص حمله كردند و پدر و مادر پيرش را زير ضرب گرفتند و با چشم و چال ورم كرده و بدن درب و داغان رها كردند. چندى بعد هم گلوله ى تانك يا خمپاره، آن خانه را با خاك يكسان كرد.
ليكن اين موسيقيدان هرگز از افشاى جنايات رژيم حاكم بر كشورش بازنايستاد. او هميشه قبل از اين حملات و بعد از آنها، در تظاهرات و فعاليت هاى ضد اسد در واشنگتن شركت كرد و براى انقلاب نواخت و نواخت.
آخرين اثرى كه جندلى پديد آورده و نام "قاشوش" را بر آن گذاشته است، شوق رهايى را به انسان مى دهد، بدون آنكه كلمه اى به هيچ زبانى در اثر بيايد.
گويى آفريننده ى اين اثر با زبان بين المللى موسيقى، مى خواهد به همه ى انسانها بگويد: "پرنده مردنى است.. پرواز را بخاطر بسپار". قاشوشها اگر رفتند، همه ى انسانها از هر جنس و مليت و زبان و آيينى، آزادى را فرياد مى زنند.

سمفونى "قاشوش" را در اینجا بشنوید

ابراهيم قاشوش "ياللا ارحل يا بشار"

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

روز والنتاین

مراسم روز والنتاین با حضور پر شور خواهران در محضر عظما برگزار شد

عظما خامنه ای: آبروریزی ٢٢ بهمن کم نبود

از امت همیشه در صحنه ی ساندیس خوری میخواهم این افتضاح را تکرار کنند!

برای دیدن تصاویری که ٢٢ بهمن جهان را مبهوت کرد و قرار است ١٢ اسفند هم تکرار شود اینجا و اینجا را کلیک کنید
ابلاغ بخشنامه برای شرکت کارمندان در راهپیمایی ۲۲بهمن:
ابلاغ این بخشنامه برای تکرار حماسه ١٢ اسفند، تجدید خواهد شد تا امت خودجوش بار دیگر جهان را مبهوت کند!
و صد البته ساندیس و شارژ رایگان ایرانسل و ... کسی چه میداند یک سورپریز دیگر؟!