هشدار! این گزارش شامل تصاویر بسیار دلخراش و ناراحت کننده می باشد.
یکی بود٬ یکی نبود
غیر از خدای واهی و خیالی٬ هیچکس نبود...
از ماه ژانویه ۲۰۱۱ صدها هزار معترض در شهرهای مختلف سوریه به مدت چندین ماه، در روزهای مختلف به ویژه روزهای جمعه با نامهایی مانند جمعه عزت، جمعه مقاومت، جمعه شهدا، جمعه مبارزه، جمعه آزادگان، جمعه کودکان، جمعه عشایر، جمعه ارحل، و جمعه...علیه دولت بشار اسد دست به اعتراض و تظاهرات زدند و خواهان کناره گیری او از قدرت شدند.
تانکها و نیروهای نظامی دولت بشار اسد در شهرهای مختلف سوریه نظیر دمشق، درعا و حمص مستقر شدند و معترضان را سرکوب کردند.
بر سر مردم خود بمب انداخت
هم میهنانش را کشت
با استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی٬ هزاران نفر را کشت...
این بار پاسخی آمد!!!
باراک اوباما٬ استفاده از سلاح شمییایی را خط قرمز معرفی کرد و سوریه را تهدید به دخالت مستقیم کرد. در واکنش به این موضع گیری، بشار اسد با جمعآوری، از کار انداختن و نابودی تمام زرادخانه شیمیایی سوریه موافقت کرد.
روش های دیگر کشتار اشکالی نداشت و خط صورتی به حساب میامد!!!
هیچ کشوری به آنها کمک نکرد تا اینکه داعش هم پر و بال گرفت...
نسلی بی رحم و خونخوار پرورش یافت...
مردم هراسان٬ سر به کوه و بیابان گذاشتند...
تلاش کردند به نزدیکترین کشورهای مسلمان همسایه پناه آوردند...
بجای کمک٬ راهشان را با احداث دیوارهایی از سیم خاردار بستند...
بسوی آنها گاز اشک آور پرتاب کردند...
دار و ندار خود را به قاچاقچیان انسان دادند و...
سرانجام چند کشور اروپای غربی برای پذیرش پناهجوی بیشتر اعلام آمادگی کردند.
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی...
«عزیز» کودک ایزدی درگذشت...
ساعتها زیر آفتاب مانده بود و نور قرنیه چشمانش را خشکانده بود. تشنگی و گرسنگی ضربات مهلکی به اندامهای داخلی او وارد آورده بود.
«عزیز» فراموش شد٬ ایلن کوردی هم فراموش می شود...
به چند هزار پناهنده ای که بتوانند خودشان را با سختی و دشواری به برخی کشورهای اروپایی برسانند٬ شاید پس از سالها انتظار٬ خانه ای و کاشانه ای داده شود...
سوریه می ماند و میلیون ها انسان وحشتزده و نگران از بی رحمی های بشار اسد و داعش...
یکی بود٬ یکی نبود
غیر از خدای واهی و خیالی٬ هیچکس نبود...
تانکها و نیروهای نظامی دولت بشار اسد در شهرهای مختلف سوریه نظیر دمشق، درعا و حمص مستقر شدند و معترضان را سرکوب کردند.
بر سر مردم خود بمب انداخت
هم میهنانش را کشت
و خانه هایشان را ویران کرد...
کسی به فریاد کمک خواهی آنها پاسخی نداد...
درد و رنج و تنهایی و اشک آنها را ندید...این بار پاسخی آمد!!!
باراک اوباما٬ استفاده از سلاح شمییایی را خط قرمز معرفی کرد و سوریه را تهدید به دخالت مستقیم کرد. در واکنش به این موضع گیری، بشار اسد با جمعآوری، از کار انداختن و نابودی تمام زرادخانه شیمیایی سوریه موافقت کرد.
روش های دیگر کشتار اشکالی نداشت و خط صورتی به حساب میامد!!!
هیچ کشوری به آنها کمک نکرد تا اینکه داعش هم پر و بال گرفت...
نسلی بی رحم و خونخوار پرورش یافت...
مردم هراسان٬ سر به کوه و بیابان گذاشتند...
تلاش کردند به نزدیکترین کشورهای مسلمان همسایه پناه آوردند...
بجای کمک٬ راهشان را با احداث دیوارهایی از سیم خاردار بستند...
بسوی آنها گاز اشک آور پرتاب کردند...
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی...
«عزیز» کودک ایزدی درگذشت...
ساعتها زیر آفتاب مانده بود و نور قرنیه چشمانش را خشکانده بود. تشنگی و گرسنگی ضربات مهلکی به اندامهای داخلی او وارد آورده بود.
«عزیز» فراموش شد٬ ایلن کوردی هم فراموش می شود...
به چند هزار پناهنده ای که بتوانند خودشان را با سختی و دشواری به برخی کشورهای اروپایی برسانند٬ شاید پس از سالها انتظار٬ خانه ای و کاشانه ای داده شود...
سوریه می ماند و میلیون ها انسان وحشتزده و نگران از بی رحمی های بشار اسد و داعش...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر