۱۴۰۴ اردیبهشت ۸, دوشنبه

خطر اعدام دو زندانی سیاسی اسماعیل فکری و محسن لنگرنشین

این دو زندانی سیاسی که نه نامشان رسانه‌ای شده، نه تصویری از آنها وجود دارد و نه معلوم است اهل کجا هستند و حتی تاریخ دستگیری، زندان و دادگاهشان مشخص نیست در خطر اعدام قرار دارند. 
سکوت نکنیم، محسن رو قراره با اذان صبح چهارشنبه اعدام کنن
مرگ بر جمهوری اسلامی 
ننگ بر رضا پهلوی خائن
فریده لنگرنشین مادر محسن لنگرنشین درحالیکە بە در زندان خیرە شدە با نگرانی میگوید: " وای خدا آمبولانسم آنجاست"
شامگاه سه‌شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴
حضور شبانه خانواده محسن لنگرنشین، زندانی سیاسی اهل نوشهر مقابل زندان قزلحصار کرج
بر طبق گزارش پیشین هه‌نگاو، خانواده لنگرنشین روز سه‌شنبه آخرین ملاقات خود را با فرزندشان انجام داده و به گفته مسئولان زندان تا ساعاتی دیگر حکم اعدام محسن اجرا خواهد شد.
پدر و مادر محسن، تنها مقابل زندان قزل‌حصار کرج هستند و از ما التماس کمک می‌کنند. بقیه هم همه پشت توییتر نشستن تا ناقوس مرگ به صدا در بیاد که اولین کسی باشن که توییت می‌زنه
اون ۹۰درصد ایرانی هم که طبق آمارشون طرفدار رضا پهلوی هستند هم، نشستن توییت می‌زنن شاح‌زاده را صدا کن تا همه چی درست بشه

۱۴۰۴ اردیبهشت ۷, یکشنبه

فاجعه پشت فاجعه، اینبار بندرعباس...

انفجار ناشی از محموله سوخت موشکی در اسکله رجایی بندرعباس جان چندین کارگر را گرفت و چند صد نفر مجروح شدند.
ساعتها از آغاز آتش‌سوزی و انفجار در بندرعباس گذشته و همچنان آتش در حال گسترش است. جمهوری اسلامی فضا را امنیتی کرده و امکان خبررسانی از اینکه ابعاد فاجعه چقدر است؛ وجود ندارد. درست مانند متروپل آبادان.
اینکه اسرائیل در این انفجار و آتش‌سوزی نقش داشته و یا نه هنوز مشخص نیست.
آمار کشته‌ها و مجروح‌ها بسیار فراتر از چیزی است که تا الان اعلام شده است و آمار مفقود شده‌های این انفجار نیز بسیار زیاد است.
موج انفجار بقدری شدید بوده که تا چندین کیلومتر به خانه‌ها و خود‌روهای مردم آسیب رسانده. 
دولت اسلامی به خانواده‌های کشته شدگان خسارت نمی‌ده، ماشین که جای خود داره!
ساعتها از آغاز آتش‌سوزی و انفجار در بندرعباس گذشته و همچنان آتش در حال گسترش است. جمهوری اسلامی فضا را امنیتی کرده و امکان خبررسانی از اینکه ابعاد فاجعه چقدر است؛ وجود ندارد. بسیاری از مردم بندرعباس از ترس سرایت آتش و انتشار گازهای سمی در حال ترک شهر هستند.
وزارت بهداشت به دلیل احتمال انتشار آلاینده‌هایی مثل آمونیاک، دی‌اکسید گوگرد و دی‌اکسید نیتروژن، در شهر بندرعباس «شرایط اضطراری» اعلام و از مردم خواسته ماسک‌های N95 یا P2 استفاده کنند.
فکر کنم کمی دیر شد!!! ماسک‌ها رفتن تو انبار محتکرین!!!
توییت‌های دوستان اسراییلی‌ در مورد فاجعه بندر‌عباس
«بای‌بای»
اینهم مدل ایرانی - اسراییلی‌اش!
و بی‌شرف بی‌همه‌چیزی که با کمک و پول مردم ایران فرار کرده رفته کشور امن، تا مفت بخوره و بخوابه و توییت برای جنگ بزنه!
و البته اینکه چه تعداد حیوان کشته شده‌اند، معمولن برای ایرانیان مهم نیست که آمار آنرا بدهند...

۱۴۰۴ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

جان محمد نوری‌‌زاد در خطر است

قصد جانش را کرده‌اند
زندانی سیاسی، محمد نوریزاد در آستانه نابینایی‌ست و نیازمند رسیدگی فوری پزشکی‌ست.
او در اعتصاب غذا و داروست اما قوه قضاییه نوشته: «وضعیتش عادی‌ست»!
همین تکذیبیه، نشان تایید است!
نقشه ابتدایی‌شان در برابر محمد نوریزاد این بود که با عدم بازداشتش به مردم القا کنند از خودشان است اما نوری‌زاد اینقدر مقاومت کرد، اینقدر هزینه ایجاد کرد و اینقدر در جای خوبی ایستاد که امروز می‌خواهند با تغییر نقشه، او را از میان بردارند.
جمهوری اسلامی از اینکه مجبور شده در برابر او زانو بزند خشمگین است و فکر می‌کند بهترین فرصت برای انتقام است غافل از اینکه نوری زاد در قلب مردم است و تنها نیست.
گزیده‌ای از پرسش‌های متداول از محمد نوری‌زاد که چرا تو را نمی‌کشند و پاسخ او، از وب‌سایت بسته شده‌اش.

۱۴۰۴ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

باز گیردادن به شاکر بوری!

 شاکر بوری، طنزپرداز اینستاگرامی با انتشار ویدیویی در اینستاگرام خود خبر داد که با شکایت موسی غضنفرآبادی، نماینده بم در مجلس، به اتهام تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب به دادگاه احضار شده است.

۱۴۰۴ فروردین ۳۱, یکشنبه

میخوان یه کولبر بی گناه رو اعدام کنند!

هیچ حواستون هست چی می‌گذره؟
جان حمید حسین‌نژاد حیدرانلو در خطر است. ممکن است ظرف ۴۸ ساعت آینده اعدام شود.
از گـــلوی من، دستاتو بردار...
حسین رونقی: پخش اعترافات اجباری «حمید حسین‌نژاد حیدرانلو» چیزی جز پرونده‌سازی و توجیه جنایت پیش از وقوع نیست. اعتراف اجباری، نمونه‌ای آشکار از نقض حقوق بشر و ابزاری تحقیرآمیز و غیرقانونی برای حذف مخالفان است. اعترافی که تحت فشار، شکنجه یا تهدید گرفته شود، هیچ اعتباری ندارد. اعتراف اجباری سال‌هاست به‌عنوان ابزاری برای سرکوب حقیقت به کار گرفته می‌شود.

در زمان بازداشت آقای حسین‌نژاد، دختر خردسال او را به بهانه‌ی ملاقات، ساعت‌ها بازجویی کرده‌ و آزار داده‌اند تا بگوید پدرش در ترکیه از او جدا شده است. به یک کودک گفته‌اند: «باید بگی بابات در ترکیه ازت جدا شده، اگه نگی بابات رو می‌کشیم» و «اگه این تهدیدها رو به خانواده‌‌ات بگی، بابات رو می‌کشیم».
آرش صادقی: وقتی سناریو ساخته‌شده‌ درباره‌ی حمید حسین‌نژاد را می‌شنوم، یاد زانیار و لقمان مرادی می‌افتم؛ دو انسان شریفی که با هم همبند بودیم، و بی‌گناه، قربانی همان سناریوسازی‌های نخ‌نما و اعترافات اجباری شدند. همان‌طور که آن روزها می‌دانستیم این بچه‌ها بی‌گناه‌اند، امروز هم هیچ تردیدی نیست که حمید فقط یک کولبر بوده، نه مسلح، نه خطرناک. فقط یک پدر بوده، یک نان‌آور...

ما زانیار و لقمان را از دست دادیم. نگذاریم حمید هم به آن لیست سیاه اضافه شود.
مادر حمید حسین‌نژاد حیدرانلو؛  
ما همراە حمید رفتیم ترکیە، ساعت ١١ صبح رسیدیم و ساعت ١٧ عصر برگشتیم.
یکی از دوستان حمید را دیدیم و بە ما پول داد کە تحویل همسرش دهیم.
ساعت ورود و خروج ما معلوم است. 
مدارک ما معلوم است کە آن ساعت ایران نبودیم...
یکی از اسنادی که در اختیار هه‌نگاو قرار گرفته است، عکسی از پاسپورت حمید حسین‌نژاد حیدرانلو است که در آن مهر خروج و ورود با تاریخ زده شده است. 
این در حالیست که جمهوری اسلامی ایران ادعا می‌کند؛ او در همان زمان در ایران با تیمی از اعضای حزب کارگران کُردستان همراه بوده و در عملیاتی که منجر به کشته‌شدن ۸ نفر از نیروهای حکومتی شده نقش داشته است.
هه‌نگاو نسبت به اعدام قریب الوقوع حمید حسین‌نژاد حیدرانلو شدیدا اعلام نگرانی می‌کند و از همه می‌خواهد صدای نه به اعدام باشند.
آرش صادقی: آقای حمید حسین‌نژاد حیدرانلو، پیش از بازداشت کولبر بود؛ یعنی یکی از همان انسان‌هایی که برای لقمه‌ای نان، جان‌شان را در مسیرهای مرزی جا می‌گذارند، بی‌آن‌که نامی از آن‌ها در خبرها بماند.
امروز اما، نام او دیگر در سکوت گم نمی‌شود؛ چون نه فقط خودش در آستانه‌ی اعدام است، که کل خانواده‌اش زیر تیغ این بی‌عدالتی نفس می‌کشند.
برادری که طاقت نیاورد و خودکشی کرد.
همسری که در سرمای خیابان، جلوی زندان ایستاده و فریاد می‌زند: «سندتون کو؟ همسر من بی‌گناهه، میخواید بچه‌هام رو یتیم کنید»
و کودکانی که هنوز معنای بی عدالتی را نمی‌دانند، اما با گریه می‌گویند: «بابای ما بی‌گناهه.»
وقتی یک حکم، بدون٬ ادله که فقط با "علم قاضی" صادر شده ، یک خانواده را تا این حد در هم می‌شکند، سوال این است که عدالت چیست؟
«بابام کولبره نه قاتل هموطن»

۱۴۰۴ فروردین ۲۸, پنجشنبه

رفت و داغش به دل‌ها ماند...

این قصه‌ی پر غصه‌ی ما را پایانی نیست؟
 هر روز که می‌خوام ادامه‌ی پست شب پیش رو بنویسم٬ نیمه‌کاره می‌مونه چون باز یک خبر تلخ و دردناک دیگه می‌خونم.
نگار کورکور خواهر مجاهد کورکور دور از ایران و در آرزوی آزادی و دیدار برادرش پَر کشید.
درواقع او هم به نحوی بدست جمهوری جنایتکار اسلامی و بخاطر خیانت رضا پهلوی دزد مفت‌خور کشته شد.
بختیاری آرزومه. نگار با آرزوی دیدن برادر و وطن رفت. شرم بر شما بی شرفان تاریخ!  
می‌خواست توی ایران خاکش کنن، گفتم برگردی می‌گیرنت…
حالا داداشت اون تو چی می‌کشه نگار؟
با درود خدمت تمامی مردم ایران لطفا صدای برادر بی‌گناهم باشید.
یادش گرامی...
یادمون نمی‌ره که اگه رضا پهلوی خودفروش و زن هار و هرزه‌اش خیانت نکرده بود٬ انقلاب مردم ایران پیروز شده بود. تف به آخرین برگ بازی خامنه‌ای جنایتکار