۱۳۹۱ مهر ۱۶, یکشنبه

مردمی که روزنامه نخوانند، غرق می‌شوند!

محمد درویش:
حق دارید اگر از مشاهده این تیتر در مهار بیابان‌زایی، اندکی شگفتزده شوید. هرچند که می‌دانم و می‌دانید که این روزها آنقدر اتفاق‌ها و رویدادهای عجیب و غریب در پیرامون‌مان رخ می‌دهد که دیگر کمتر آدمی از شنیدن خبری یا مشاهده‌ی رخدادی، حیرت زده می‌شود! نه؟
    با این وجود، همچنان بر این باورم که خبر افزایش محسوس شمار غرق‌شدگان در سواحل سه استان گلستان، مازندران و گیلان در تابستان امسال ، خبری بس تأمل‌برانگیز و شگفت‌آور است؛ چرا که از سال گذشته، بارها و بارها و به صورتی پیوسته و مکرر در اغلب رسانه‌های دیداری، شنیداری، نوشتاری و مجازی کشور اعلام شد، میزان آلودگی آب دریای خزر به حدی رسیده که دیگر توانایی پذیرایی از ایرانیان را در هیبت کاربری یک استخر طبیعی از دست داده و خردمندانه نیست تن به آبی بسپاریم که در برخی از مناطق آن، به ویژه در استان مازندران، میزان آلودگی‌اش از مرز یکصدبرابر حد مجاز هم گذشته است.
    و شگفتا که وقتی به آمار غرق شدگان در شش ماهه‌ی نخست سال جاری در دریای خزر می‌نگریم، درمی‌یابیم که همچنان سواحل آلوده بزرگترین دریاچه جهان در استان مازندران، بیشترین قربانی را از هموطنان ما صید کرده است! چرا؟
    نگارنده در یادداشتی که سال گذشته منتشر کرد ، این نوید را داد که هرچند، خبر افزایش آلودگی آب در سواحل دریای خزر می‌تواند بسیار نگران کننده باشد؛ اما دست‌کم یک بازخورد مثبت هم خواهد داشت و آن این که از این به بعد کمتر شاهد مرگ هموطنان عزیزمان در این دریای آلوده خواهیم بود و متوسط سالانه ٢٠٠ کشته در سواحل ایرانی خزر به طرز محسوسی کاهش خواهد یافت. اما آماری که اخیراً خبرگزاری مهر از قول سازمان پزشکی قانونی کشور منتشر کرده است، نشان می‌دهد که در شش ماه نخست ١٣٩١، بر میزان تلفات بیش از ٤٦.١ درصد اضافه شده و شمار غرق شدگان از ٢١٠ نفر به ٣٠٧ نفر افزایش یافته است.
    این درحالی است که اغلب مسئولین کشور از رییس مرکز آمار گرفته تا مدیرانی عالی‌رتبه‌تر، نسبت به کاهش نرخ زاد و ولد در ایران هشدار داده‌اند؛ بنابراین، دلیل این افزایش، نمی‌تواند مرتبط با فزونی شمار نفوس ایرانیان در یکسال گذشته باشد! می‌تواند؟ در عین حال، میزان مواد آلاینده ریخته شده به دریای خزر هم در طول یکسال گذشته، اگر زیاد نشده باشد، بی‌شک کم هم نشده و همچنان این دریا پذیرای ١٢٢ هزار و ٣٥٠ تن مشتقات نفتی آلوده‌کننده و خطرناک در سال است؟ مشتقاتی که به گفته‌ی رئيس پژوهشكده اکولوژی درياي خزر، دست کم ١٦ نمونه از آنها سرطان‌زا هستند! افزون بر آن، چگونه می‌توان در برابر پدیده‌ شنا کردن در آب‌هایی سکوت کرد که سالانه ٣٠٤ تن كادميوم، ٣٤ تن سرب و هزاران تن پساب و فاضلاب انسانی و کشاورزی دیگر به حجم دیگر آلاینده‌های انبوهش اضافه می‌شود؟ کافی است بدانیم که فقط از رودخانه سفيد‌رود سالانه سه و نيم تن از بقايای حشره‌کش‌ها و دیگر پساب‌های خطرناک و سمی، به دریای خزر تخلیه می‌شود، به نحوی که اداره کل محيط زيست استان گيلان سال گذشته خبر از کاهش ٥٠ درصدی ورود ماهيان از سفيد رود به دريا می‌دهد. زیرا سفيد رود سالانه ١٨٤٠ تن نيترات و فسفات به دريای خزر می‌ريزد. افزون بر آن، تنها از كارخانه چوكا روزانه هیجده هزار متر مكعب فاضلاب به درياى خزر ریخته می شود! آیا در چنین شرایطی باید از خبر در معرض انقراض قرار گرفتن بیش از ٤٠٠ گونه‌ آبزی خزر شگفت زده شویم؟ در حقیقت شاید شگفت‌آورتر آن باشد که چگونه هنوز می‌توان در چنین آب آلوده‌ای ردپایی از ماهی خاویار و سفید و کیلکا و ... یافت؟!
   و شاید شگفت‌آورتر از آن، اینه به رغم چنین شرایطی، همچنان بر شمار آن گروه از ایرانیانی که بستر دریای خزر را به عنوان گور ابدی خود برمی‌گزینند، افزوده می‌شود! چرا؟
   به دیگر سخن، دلیل افزایش اشتیاق ایرانیان به شنای مرگ در خزر، ارتباطی با کاهش مواد آلاینده این دریا هم ندارد و حتا مدیرکل دفتر بررسی‌های آلودگی‌های دریایی سازمان حفاظت محیط زیست هم در چهاردهمین روز از خرداد سال جاری، صراحتاً از مردم خواست تا تن به آب دریای خزر نزنند که به شدت آلوده است و احتمال ابتلا به بیماری‌های قارچی هم بیشتر شده است .
    پس تنها احتمالی که باقی می‌ماند، این است که مردم ایران پیوسته و با شتابی دمادم افزاینده تن به شنای مرگ در خزر می‌دهند، زیرا ظاهراً دیگر روزنامه نمی‌خوانند یا آنچه را که در رسانه‌های متنوع موجود می‌خوانند و می‌شنوند و می‌بینند، جدی نمی‌گیرند! می‌گیرند؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر