می خواستم بمناسبت ۸ دسامبر٬ سالروز خاموشی جان لنون مطلبی بنویسم ولی وقتی یاد ترانه ی جاودانه اش -تصور کن- افتادم٬ دیدم «خاموشی» واژه ی مناسبی نیست!
این ترانه فراموش شدنی نیست...
هر کجا که جنگی باشه٬ تبعیضی باشه٬ کشتار و بی رحمی و بی عدالتی و نابرابری و... وجود داشته باشه٬ آدم یاد این ترانه میافته...
«تصور کن» در باره یک دنیای ایده آل است که در آن همه با هم در صلح و دوستی زندگی می کنند.
ایکاش جان لنون دیگر ساکنان این کره ی خاکی را فراموش نمی کرد و چنین می خواند: "تصور کن همه ی ساکنان این کره ی خاکی در صلح زندگی میکنند..."
تصور کن هیچ حیوانی در بند نباشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر پوستش کشته نشه...
تصور کن هیچ حیوانی مورد سواستفاده قرار نمی گیره...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر سرگرمی و تفریح انسانها با زجر کشته نمیشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر سودجویی انسانها کشته نمیشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر خرافات و نادانی انسانها کشته نمیشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر اعتقادات پوچ و واهی انسانها کشته نشه...
تصور کن همه ی انسانها گیاهخوار باشن...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر انسانها٬ مورد آزمایش های دردناک و بیهوده قرار نگیرد...
تصور کن حیوانات هم حق این را داشته باشند تا آزدانه زندگی کنند...
تصور کن انسانها بی رحم نباشند...
تصور کن هنوزم می توان غرش با ابهت و رعدآسای ببر٬ این موجود افسانه ای را شنید...
شاید بگویی من خیال بافم
ولی این تنها من نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی...
متن ترانه تصور کن جان لنون
John Lennon - Imagine
تصور کن بهشتی وجود نداره
آسان است اگه تلاش کنی
جهنمی زیر پای ما نیست
بالای سرمان تنها آسمان است
تصور کن همه ی مردم
برای امروز زندگی میکنند
تصور کن هیچ کشوری (مرزی) وجود ندارد
کار دشواری نیست
هیچ چیزی نیست که به خاطرش کشت یا مرد
و همچنین هیچ دینی هم وجود ندارد
تصور کن همه ی مردم
در صلح زندگی میکنند
شاید بگویی من خیال بافم
ولی این تنها من نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی
و جهان قطعه ای واحد باشد
تصور کن هیچ مالکیتی وجود ندارد
در شگفتم اگر تو بتوانی
بدون نیاز به آزمندی و گرسنگی نیست
برادری انسانها
تصور کن همه ی مردم
تمام دنیا را به اشتراک بگذارند
شاید بگویی من خیال بافم
ولی این تنها من نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی
و جهان قطعه ای واحد باشد
این ترانه فراموش شدنی نیست...
هر کجا که جنگی باشه٬ تبعیضی باشه٬ کشتار و بی رحمی و بی عدالتی و نابرابری و... وجود داشته باشه٬ آدم یاد این ترانه میافته...
«تصور کن» در باره یک دنیای ایده آل است که در آن همه با هم در صلح و دوستی زندگی می کنند.
ایکاش جان لنون دیگر ساکنان این کره ی خاکی را فراموش نمی کرد و چنین می خواند: "تصور کن همه ی ساکنان این کره ی خاکی در صلح زندگی میکنند..."
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر پوستش کشته نشه...
تصور کن هیچ حیوانی مورد سواستفاده قرار نمی گیره...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر سرگرمی و تفریح انسانها با زجر کشته نمیشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر سودجویی انسانها کشته نمیشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر خرافات و نادانی انسانها کشته نمیشه...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر اعتقادات پوچ و واهی انسانها کشته نشه...
تصور کن همه ی انسانها گیاهخوار باشن...
تصور کن هیچ حیوانی بخاطر انسانها٬ مورد آزمایش های دردناک و بیهوده قرار نگیرد...
تصور کن حیوانات هم حق این را داشته باشند تا آزدانه زندگی کنند...
تصور کن انسانها بی رحم نباشند...
تصور کن هنوزم می توان غرش با ابهت و رعدآسای ببر٬ این موجود افسانه ای را شنید...
شاید بگویی من خیال بافم
ولی این تنها من نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی...
متن ترانه تصور کن جان لنون
John Lennon - Imagine
تصور کن بهشتی وجود نداره
آسان است اگه تلاش کنی
جهنمی زیر پای ما نیست
بالای سرمان تنها آسمان است
تصور کن همه ی مردم
برای امروز زندگی میکنند
تصور کن هیچ کشوری (مرزی) وجود ندارد
کار دشواری نیست
هیچ چیزی نیست که به خاطرش کشت یا مرد
و همچنین هیچ دینی هم وجود ندارد
تصور کن همه ی مردم
در صلح زندگی میکنند
شاید بگویی من خیال بافم
ولی این تنها من نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی
و جهان قطعه ای واحد باشد
تصور کن هیچ مالکیتی وجود ندارد
در شگفتم اگر تو بتوانی
بدون نیاز به آزمندی و گرسنگی نیست
برادری انسانها
تصور کن همه ی مردم
تمام دنیا را به اشتراک بگذارند
شاید بگویی من خیال بافم
ولی این تنها من نیستم
امیدوارم روزی تو هم به ما بپیوندی
و جهان قطعه ای واحد باشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر