۱۳۹۱ شهریور ۲۵, شنبه

به حیوانات زجر کشیده ایران کمک کنید

درخواست کمک از هموطنان داخل و خارج از کشور
حامیان حیوانات گیلان - نیازهای فوری شفاخانه آناهیتا
 پس از ٢٣ دلیل برای دوستداران حیوانات که کالاهای چینی را تحریم کنند.
 اینک ١٠٠١ دلیل برای دوستداران حیوانات که به شفاخانه آناهیتا کمک کنند.

  لطفا به چیتا کمک کنید - بخصوص حیوان دوستان خارج نشین
 چیتا ماده سگیست که کمتر از یکماه است میهمان شفاخانه است. او مبتلا به جرب از نوع دمودکس جنرال است. این جرب در نواحی با جغرافیای مرطوب بسیار شایع است. در حقیقت جرب ساده اگر درمان نشود از حالت لوکال به جنرال تبدیل و پوست را به رنگ و شکلی که چیتا را میبینید در می آورد.
 چیتا به علت ضعف سیستم ایمنی اش مرتب دچار مشکلات گوارشی میشود. چند روز پیش به ناگاه دچار اسهال و استفراغ و بی اشتهایی شد و با سرم و آنتی بیوتیک توانستم استفراغ و بی اشتهایی اش را کنترل کنم اما همچنان اسهال دارد و آنتی بیوتیک میگیرد... 

کیس قبلی شفاخانه که از این بیماری رهایی یافت اسمش جسی بود که حتی هم اکنون هرچندماه یکبار آزمایش میدهد و دوز داروهای تیروویدش تغییر میکند...
 نیازهای چیتا:
 ١- قطره advantage multi با مارک BAYER.این قطره در حقیقت یک نوع قطره ضدحشره بسیار قویست. قابل خرید در کلیه کشورهای اروپایی و آمریکا و کانادا
٢- محلول آمیتراز.این ماده در کلیه فروشگاههای محصولات دامی در خارج از کشور قابل خریداریست.
٣- الکل سفید،بتادین اسکراب(بتادین جراحی)،گلیسیرین مایع
٤- قرصهای تقویتی خارجی مخصوص سگ ویژه مشکلات پوستی

 کپل - بخوانید داستان نجات یک سگ حامله بیمار سرگردان و درک " ارزش وجودی شفاخانه آناهیتا" را...
جمعه دوهفته گذشته از طرف خانواده محترم کشیش ازگمی با من تماس گرفتند و خبر از سرگردانی سگی حامله دادند که رام است ولی ترسو و نمیتوانند بگیرندش و سو
ار ماشین کنند.او در حوالی خیابان بیستون رشت بود.روزی بارانی و سخت برای من بود با وجود این چهل پنجاه تا سگ و گربه. واقعا نمیتوانستم سگ قبول کنم اما این بیچاره حامله بود.

 خلاصه به کمک و همراهی آقای بابک پروین مدیر کلینیک ایرانمهر رشت که قبول زحمت کرده و حیوان را با دارو آرام کردند، دوستان موفق به قلاده بستن و آوردنش به شفاخانه شدند.
 شب اول غریبی میکرد. یک آبسه چرکی بسیار بزرگ زیر گلویش داشت.یکی از یارانم، آناهیتا او را نزد دکتر رضاخانی برد. کپل را سونوگرافی کرده وهمان لحظه با دیدن آنهمه کیستهای متعدد که اکثرا انگلی بودند و تمام محوطه شکمی را پر کرده بودند، بمن تلفن شد و اینکه آیا عملش کنند یا خیر؟ گفتند وضعیتش بسیار وخیم است،هم حامله است و دوازده جنین دارد که دوتایش مرده اند و حدود چهل و پنج روزشان است،هم اینکه کیستها بسیار زیادند. من هم قبول کردم و عمل شد. جراحی پنجشنبه گذشته یعنی شش روز پیش اتفاق افتاد.
از همانروز تحت درمانهای جدی قرار دارد تا بخوبی زایمان کند. احتمال سزارین و داشتن زایمان سخت بسیار بالاست. من هر روز انتظارش را میکشم و جرات تنها گذاشتن این سگ و دور شدن از شفاخانه را ندارم.
به علت نداشتن زایشگاه و یا حتی یک اتاق مناسب، کپل جایی برای زاییدن ندارد. واقعا نمیدانیم باید چکار کنیم. مجبور است زیر پله های ویلای محل سکونت من که اندکی شکاف دارد زایمان کند که اصلا جای مناسبی نیست. آب باران ( که از امروز بارشش شروع شده) براحتی داخلش میشود و تازه این در حالیست که همین الان یک مادر دیگر دو هفته است که هشت توله زاییده و همزمان یک مادر دیگر اینجا هفت توله یک ماه و نیمه در حال شیرخوردن دارد...!!!

دوستان حیوان دوست مخصوصا گیلانی ها:
اگر کپل به اینجا نمی آمد و قبل از زایمان کیستهایش تخلیه نمیشد، حتما با زجر فراوان میمرد. به این فکر کنیم که اگر توله هایش را بدنیا می آورد و همان دم میمرد توله هایش چه میشدند؟ تازه اگر میتوانست بزاید که غیرممکن مینماید. وسط شهر رشت! خیابان بیستون؟!! آنوقت میتوانیم تصور کنیم که موجودیت شفاخانه آناهیتا چقدر ارزش دارد...
 به امید روزی که این شفاخانه به کمک همه حیوان دوستان واقعی صاحب این سازه  های ضروری شود.
با سپاس - آزاده محجوب
 کولچی بیچاره امروز عمل شد - لطفا به کولچی کمک کنید
 چنانچه چند روز پیش هم اعلام کردم کولچی ماده سگ بی نهایت بدبخت شفاخانه آناهیتا که هفته گذشته توسط رامیاد پاکمنش پیدا شد، از همان روز نجات تحت درمان سفت و سختی قرار دارد. او مبتلا به بزرگ شدگی کبد و آسیت است.
 روز اول آزمایش خون و آزمایش مایع شکمی او بسیار وضع بدی را نشان میداد. دکتر رضاخانی برای او آنتی بیوتیکهای قوی نوشتند و پریروز یعنی یک هفته بعد از نجات دوباره آزمایش خون داد. نتیجه رضایتبخش بود.عفونت نصف شده بود.بنابراین تصمیم بر عمل جراحی او گرفتیم. او دیروز سونوگرافی شد. کبد بسیار بزرگ است.
 اما او صبح امروز دوشنبه بیستم شهریور ،جراحی و آب شکمش تخلیه شد.عکس او را دقایقی پیش که تحت سرم قرار دارد نشان میدهد.از ظهر که عمل شده باز هم مایع شکمی چنانچه پیداست جمع شده.پنج روز دیگر دوباره آزمایش خون باید بدهد.
اینروزها تمام صبح تا ظهر من در کلینیک بابت عملها میگذرد. تمام ساعتها تمام روزها تمام...تمام زندگی ام. البته خوشا بحالم که یارانی دارم که از سپیده صبح می آیند شفاخانه کمکم. به آنها میبالم. در گذشته دوست نماهایی را به حریم خانه ی مهرم به حیوانات راه دادم. اما اغیار را هرگز راهی در سرای دل نیست. شکر خدا که شرشان کم شد!
هزینه جراحی و آزمایشات خون و داروهای این کولچی بیچاره تا به امروز از دویست و پنجاه هزار تومان فراتر رفته. با توجه به وجود سگهای حامله و شیرده و دهها مورد سگ و گربه که بالای پنجاه تا میشوند از تمام حیوان دوستان درخواست یاری داریم.

 واقعا اگر وضعیت به همین منوال ادامه یابد امیدی به این شفاخانه نیست.
 لطفا به شفاخانه آناهیتا خوشبین باشید - آزاده محجوب

 کمک به مامان نازناز و بچه هاش
این عکس یکی از مامان سگه های لاغر و نحیف این شفاخانه را در حال شیردادن به بچه هایش نشان میدهد. او و هفت توله او نیاز به تغذیه مناسب و واکسیناسیون دارند. همگی در چند هفته گذشته که از نجاتشان میگذرد انگل زدایی شده اند. توله ها شدیدا انگل داشتند.
مادر مبتلا به جرب و قارچ هم هست و اندکی عفونت واژن دارد و دارو مصرف میکند و مرتب توسط دکتر رضاخانی چک میشود. او بعد از دوره شیرواری بایستی عقیم شود.

نیازها:
واکسیناسیون هفت توله و مادر- تغذیه شامل گوشت مرغ و گوشت گاو، گردن مرغ، سنگدان، عدس، شیر کمچرب، هویج و کرفس و سیب زمینی، برنج نیمدانه، ظروف غذا، شامپوی سگ، شامپو کتوکونازول، قرصهای تقویتی سگ دارند. این در حالیست که اصلا مکان مخصوصی برای ماندن ندارند.

 راههای کمک:
 لطفا برای آنها هرچه از دستتان برمی آید انجام دهید.
دوستان همشهری اگر مواد غذایی و...خریداری کردند و فرصت اهدا در شفاخانه را ندارند لطفا با تلفن 09118312668 خانم شیما تماس بگیرند.
برای اهدا کمک مالی شماره کارت بانک ملی اعلام میشود.6037991100627839

 دوستان خارج از کشور پیام خصوصی بگذارند تا راهنمایی شوند. با سپاس - آزاده محجوب
 آفتاب جراحی شد - برای آفتاب آرزوی سلامتی کنیم
تریر حدود پنج ساله شفاخانه آناهیتا که بیشتر از یکماه پیش در خیابان با وضع اسفناکی پیدا شده بود به علت عفونت واژن مورد عمل جراحی قرار گرفت. عمل او صبح شنبه هفته گذشته با رساندنش به کلینیک آهوی رشت توسط رامیاد و آنا انجام شد. در حین عمل متوجه شدند او مبتلابه پرخونی چادرینه روده، چسبندگی روده و مشکلات حاد تناسلی است. ادامه درمان او بعد از کشیدن بخیه هایش ظرف چند روز آینده شروع میشود که شامل سونوگرافی، آزمایش خون و مصرف دارو برای کنترل این مشکلات است. بازهم از او خواهم نوشت. چنانچه شاید داستان نجاتش را خوانده باشید پای چپش را بالا نگه میدارد و میلنگد. بنابراین تصمیم گرفتم او را نزد دکتر امید مرادی جراح ارتوپد در کلینیک کلبه حیوانات کرج برده تا ایشان پس از عکسبرداری و معاینه نظرشان را بگویند. صبح فردا یکشنبه اعزام خواهد شد. سپاس از آناهیتا و شیما برای پذیرش رساندن او و دیگر کیسهای شفاخانه به کرج. نتیجه برای آگاهی شما نوشته میشود.

اینروزها تعداد بیماران ما و حد و حدود بیماریشان چنان من و دوستانم را درگیر خود کرده که واقعا نمیدانیم شب و روزمان چطور میگذرد.
 تاخیر در گذاشتن پستها از بیکاری نیست که چیزی برای نوشتن نداشته باشیم، بلکه برعکس...آنقدر اینجا کار هست که وقتی برای بازتاب دادن نمیماند.
آزاده محجوب

عکس: آفتاب و بچه گربه تازه نجات یافته ما در باکس در حال مکیدن پوست زیرگردن آفتاب بجای پستان مادرش! آفتاب روز بعد از عمل جراحی اش.‬
 کرمی -  دخترک کوچولو، کرمی را مرداد ٩١ میلاد برایم آورد.
او را با یک طناب در خیابان حمیدیان رشت یافته بود. او را انگل زدایی کرده و نزد من آورد. یک هفته بعد از انگل زدایی حین از بین رفتن انگلها و پاکسازی روده هایش از سموم حاصل از انگل، شروع کرد به دفع خون رقیق به همراه کرمهای...اسهال و استفراغ شدید. او حدود دوازده روز هیچ نخورد جز از راه سرم. تقریبا تمام ماهیچه هایش آب شدند. واقعا امیدی به زنده ماندنش نبود. او شدیدا آلودگی انگلی داشت که فقط بعد از انگل زدایی نشان داده شد. بالاخره بعد از مراقبتهای بسیار شدید توانستم او را به زندگی برگردانم. الان در حال تجدید قواست. به علت ضعف سیستم ایمنی قسمتهایی از پوستش درگیر یک بیماری قارچیست که تحت نظر دکتر است.
 دارو مصرف میکند. مدتی بعد که بهبود یافت واکسینه و واگذار میشود.
 درود بر شما "مهربون" عمل شد
مهربون ماده سگ بینوای مورد سواستفاده قرار گرفته ی شفاخانه آناهیتا در کلینیک آهوی رشت عمل شد. خرج عمل جراحی رحم و بافتهای آسیب دیده او از طرف جناب آقای محمد الوند نژاد،حامی دلسوز و فهیم شفاخانه آناهیتا از یونان انجام پذیرفت.
عمل او بسیار سنگین بوده و خون زیادی از دست داده.با غذاها و قرصهای تقویتی و...در حال احیا او هستم. حال عمومی اش خوبست.

 درود بر محمد عزیز و بر تمامی دوستداران حیوانات بیمار و بینوای ایران ، این مظلومان خاموش، این ستم دیدگان جهل و سیاهی و بیداد.
 با سپاس آزاده محجوب
 رها - شما دوستان،خیلی هایتان به من میگویید فرشته. اما من فرشته نیستم ، من زنی هستم که در غمها مدفون شده است.
 او را رها نامیدم چون رهایش کرده بودند. سگ نری با نژاد آیریش ستر. همان روزهای اول که به شفاخانه آمدم او را دیدم که با بوی غذایی که بین
سگهایم تقسیم میکردم می آمد پشت در و من دست و پایش را میدیدم. پسرکم ، روز اول راحت چهارکیلو غذا خورد و برایم دم تکان داد. او سگ همسایه مان بود. فهمیدم که به او غذا نمیدهند. مدتی گذشت تا اینکه دیدم دارد کور میشود. حدود هفت سالش بود. صبرم تمام شد.
او را به داخل شفاخانه آوردم. پر بود از کک. شستمش و او را نزد دکتر شاداب بردم. یک سری آزمایش خون گرفتند. شدیدا عفونت خون داشت. کمخونی بسیار بسیار شدید. یک شاخص هست در سگ که باید برای آهن خون ،عدد ١٢ را نشان بدهد. دکتر شاداب گفتند با ارفاق ده هم قبول است. مال رها پنج بود!!!! از بی غذایی و گرسنگی. خیلی خرج تغذیه و درمانش کردم، پوره گوشت و عدس دوست  داشت.با دستم به او میدادم میخورد...
 اما او اکنون به سوی آسمان پرکشید. دیگر گرسنه نمیخوابد. اما هرگز کسانی را که در حقش کوتاهی کردند نخواهد بخشید. من نیز نمیبخشم

 امروز جمعه دهم شهریور٩١ در حالی از خواب برخاستم که باران شدید دیشب دورتادور ویلا و جای خواب حیواناتم را مانند بارانهای هفته گذشته به بدترین وضعیت دراورده بود. هفت توله سگ غرق آب با مادرشان، تمام توله های بزرگتر روی ایوان و پله.
مهربون و زیبا دو سگ عمل شده ام که دو سه روز است جراحی شده اند هر کدام خودشان را یک گوشه جمع کرده بودند تا از باران محافظت شوند. توله گریت دینها بدحال..."رها" آیریش پیرم رفته وسط زمین و از آنجا که هم کور است هم ناتوان خیس خالی شده بود و راهش را پیدا نکرده بود تا لااقل بیاید در انبار بخوابد. بکش بکش آوردمش در انبار گذاشتم. گربه فلجم بینا را بالاخره پشت بوته ها غرق آب پیدا کردم شستمش خشکش کردم و به نه تا ازگربه ها در انباری کوچکشان غذا دادم. به تک تک سگها هم غذا دادم و دارو تا اینکه ناگهان یادم آمد مامان گلناز را ندیده ام!
 مامان گلناز کیست؟
یکشنبه دو هفته پیش بود.دومین روز بازدید عمومی از شفاخانه.هنوز دسته اول مهمانان نرسیده، باخبر شدم که در سیاهکل،خیابان ١٦ متری ابوذر ماده سگی حامله و بسیار بدحال افتاده کنار پیاده رو و دارد از حال میرود. فکر کنید که من با آنهمه دوستانی که میخواستند بیایند بازدید تنها بودم! این دوستان را با شوهرم تنها گذاشته و با هزار مکافات با تلفن، یک ماشین دربست از لاهیجان پیدا کردم تا برود سیاهکل و سگ بیچاره را سوار کند و برایم به رشت بیاورد.
 خون دلی خوردم تا برسد که حد ندارد. تمام مدت فکر میکردم نکند حمل و نقلش باعث مشکل در او شود. خلاصه رسید و همزمان با او آخرین مهمانان من هم داشتند میرفتند.از همان لحظه که پایش را در حیاط شفاخانه گذاشت بی وقفه دم تکان میداد!! حالش خوب شده بود پدرسوخته! دکتر مهدی شاداب زحمت سونوگرافی اش را کشیدند و گفتند جنین ها سالم اند.
 صبح امروز او را در شرایطی با هشت توله اش یافتم که در لانه مرغها در شرایطی بسیار بسیار بد و غیربهداشتی میان خاکها که به گل تبدیل شده بودند، زاییده بود.عکسی که میبینید حاصل تلاش آقامیلاد، من و خانم مریخی از دوستانم است که زیر باران شدید صبح با چیدن مقداری کاشی اضافه آمده از ساخت حمام حیوانات، گذاشتن ملافه و پاک کردن بچه هایش و خودش از خون و خیسی بدست آمده است.
 اکنون جایش بهتر است اما چه فایده؟ سگهای بسیار زیادی دو روبرش هستند و هر لحظه ممکن است مامان گلناز احساس خطر کند و دعوایی سخت راه بیفتد.
من چطوری فکر میکنم؟
مامان گلناز از صبح کلی غذا خورد. پیش خودم فکر میکنم که اصلا کار مهمی نکردم که پناهش دادم. براستی بقیه سگهایی چون او که زیر باران میزایند و بعد باید تازه بروند شکمشان را سیر کنند تا شیر داشته باشند چقدر سختشان است؟ اینروزها که جای مناسب برای حیواناتم ندارم، هرکاری که برایشان میکنم اصلا حس خوبی ندارم. فکر میکنم به اندازه کافی حامی حیوانات بدرد بخوری نیستم. فکر میکنم ناقص هستم. بخاطر سست بودن چوب زیر شیروانی، اگر یک زلزله دو ریشتری پنج ثانیه ای بیاید سقف انباری که بیش از سی سگ و توله سگ آنجا میخوابند بطور حتم فرو میریزد.این غصه ها دارد تکه تکه ام میکند. اصلا حالم خوب نیست.
 سپاس از اینکه خواندید آنچه نوشتم - آزاده محجوب


 رسا جراحی شد - آماده واگذاریست
پایان هفته گذشته چشم رسا تخلیه شد.او در شیرخوارگی بدست من رسید و همانروز قرنیه اش پاره شده بود.زمان عمل را دامپزشکش حدود یکسالگی عنوان کرد. اکنون نیز او یازده ماهه است و نر.
 اگر دوستی مایل به نگهداری از اوست، واگذار میشود در استان تهران یا استان گیلان. او زیبا، چابک و عاشق غذا خوردن است. عقیم شده و واکسینه میباشد.
 با سپاس - آزاده محجوب

 توله سگهای بیمار من...رهیده از مرگ
نخست...فرشته خانوم

فرشته خانوم را روزهای اولی که به شفاخانه اثاث کشی کردم دیدم.آنطرف ملک شفاخانه، یک زمین محصور است که دو نفر آن داخل، سگ و خروس لاری و تعداد زیادی اردک دارند. اردکها را روزها در برکه ی جلوی زمین آزاد میکنند و فرشته خانوم را با یک زنجیر یک متری در حالیکه خیلی کوچکتر از عکس حالایش بود، بسته بودند تا نگهبانی بدهد! تا مگر از حمله احتمالی شغالها و دزدهایی که شاید بیایند اردک بردارند ببرند جلوگیری کند!! یک سطل بلند آب برایش گذاشته بودند که حتی اگر روی پاهایش می ایستاد نمیتوانست آب بخورد. گرما توی سرش میخورد...
 رفتم جلو و برای من کلی عوعو کرد که یعنی نیا جلو. محلش نکردم رفتم بغلش کردم و او خود را در آغوش من جا داد. قلاده اش را باز کردم تا کمی بچرخد. صاحبانش نبودند. رفتم و به اندازه یک توله دوماهه برایش غذا آوردم.
 شاید فقط ده ثانیه طول کشید تا همه اش را بلعید. اصلا نجوید. معلوم نبود چند روز است چیزی نخورده. بدوبدو رفتم مقدار بیشتری غذا آوردم. همه اش را خورد. من هم آوردمش به شفاخانه. بعد از ظهر صاحبش آمد. رفتم گفتم این چه وضعی هست؟ توله گذاشته اید با یک وجب زنجیر بی آب و غذا؟! الان چه وقت آمدن است؟ اگر من نبودم مثل هر روز باید گرسنگی میکشید؟ من این توله را به شما نمیدهم! آقا کمی شوکه شد و چون از روحیات تهاجمی من موقع ضایع شدن حقوق حیوانات کاملا آگاه بود عذرخواهی کرد و خندید و گفت: خب بابا! مال شما. در یک آپارتمان بود، چند روز پیش دیگر نمیخواستنش دادنش بمن...!
 فرشته خانوم را انگل زدایی کردم. بعدش مریض شد بابت همین انگلها. آنقدر انگل داشت که فقط خون رقیق با فشار دفع میکرد. با یک بوی بسیار بسیار وحشتناک. با کرمهای دراز بیست یا ده سانتی. یک هفته ای هست که شبانه روز دارم از او و همچنین دو توله دیگر مراقبت میکنم که در دو پست دیگر پشت سر هم آنها را هم خواهم گفت. دکتر میگفت پرستاری از اینها و مقاومت بدنشان ضامن زنده ماندنشان است. اما نیامدم چیزی اینجا بنویسم. مشکلات ساخت شفاخانه رسیدگی به نزدیک سی سگ و گربه دوری مسافت تا رشت دست تنها ماندن... و سه توله سگ که شبانه روز باید سرم میگرفتند و تقویت میشدند بی اختیاری داشتند و مرتب باید تمیزشانم میکردم، چیزی برایم باقی نگذاشته جز مشکلات جسمی و حتی گوارشی...نمیخواستم مثل کوکو بنویسم لحظه لحظه اش را. برایم حرف درست شد سر کوکو. البته یاوه گویان زیادند. اما اکنون که فرشته خانوم خوب شده آمدم نوشتم.
واکسنش را همین روزها که تقویت شد میزنم. هزینه زیادی صرف این سه توله سگ شده، فدای سرشان البته.

 راستی فرشته خانوم واگذار میشود بزودی. اگر کسی خواست میتواند اسپانسر فرشته خانوم شود. با سپاس - آزاده محجوب
 توله سگهای بیمار من...رهیده از مرگ
 دوم...فلفلی
فلفلی را هم همان روزهای نخست آمدنم به شفاخانه،تنها و بیکس پشت حصار پیدا کردم. اینطرف آنطرف را بو میکرد تا مگر چیزی برای خوردن بیابد. رفتم بغلش کردم آوردم شفاخانه. شکمش برامده بود. خیلی انگل داشت. بردمش دکتر برای انگل زدایی. بسیار مهربان و لوس و عاشق نوازش شدن. تا اینکه او هم مثل فرشته خانوم مریض شد.

 اسهال خونی بی اشتهایی ضعف مفرط کرمهای دراز مرده و زنده...آه و درد و...اصلا هر سه شان با هم مریض شدند. سیستم ایمنی شان خیلی ضعیف بود. فلفلی و فرشته خانوم و توله دیگری که خواهم گفت.
هیچ نمیخوردند. شبانه روز سرم میزدم آنهم انواع گوناگون. از هرکدام مقداری تا بالانس ایجاد کنم.هرچه تقویت بود فقط از راه آنژیوکت شدند چون هیچ نمیخوردند و فقط استفراغ میکردند و خون بیرون میدادند. واقعا روزهای بسیار بسیار سختی بود هفته پیش.
باید مرتب پیششان میبودم دستشان را میکشیدم، چون دستشان را جمع میکردند و آنطوری سرم نمیرفت داخل رگ. خیلی غصه خوردم واقعا اذیت شدم، فکر میکردم میمیرند. نصفه شبها چندین بار با استرس ناخوداگاه بیدار میشدم و با وحشت داخل انباری را نگاه میکردم، هربار استرس اینکه نکند یکیشان مرده باشد...من اینجا اتاق بستری ندارم. بچه هایم را در انباری کوچکی که بزور یک نفر میتواند آنجا برود بستری میکنم.
در پست قبلی هم گفتم که مریض شدم خودم. اما مهم نیست. مهم اینست که کودکانم از مرگ رهیدند در همین امکانات بسیار بسیار محدودم.
 پس اکنون آسمان از آن منست...هرچند چیز زیادی در زمین ندارم - آزاده محجوب

  توله سگهای بیمار من...رهیده از مرگ
 سومین و آخرین...آسمون
یکی دو روز بود که به شفاخانه آمده بودم.آقایی آمد دم در و دیدم یک توله سگ زیر دوماه دستش هست. گفت: صاحب این توله میخواست بیندازدش کنار جاده. مادره را نگه داشته و اینرا نمیخواست. من دلم سوخت. گفتم بیاورم بدمش به شما. قبول میکنید؟ گفتم: مگر میتوانم قبول نکنم؟!! توله نحیف را گرفتم. خیلی گرسنه اش بود. کلی غذا خورد. شیرهم خیلی دوست داشت. میچرخید و بازی میکرد. بردمش نزد دکتر رضاخانی برای معاینه و انگل زدایی.
 یک هفته گذشت و او هم مریض شد. ضعف بسیار شدید. تب استفراغ... لب به هیچ چیز نمیزد. آن دو توله هم که در پستهای قبلی نوشتم مانند او بودند. مشاهدات بالینی شان مثل پاروویروس بود، اما اکنون میدانیم که نبود. او هم کرمهای بسیار دراز همراه با خون رقیق در مقدار زیاد دفع میکرد. کلاف کلاف کرم مرده و زنده. آب خالی استفراغ میکرد.
 حال او از فرشته خانوم و فلفلی خیلی خیلی بدتر بود. او کوچکتر و تبعا ضعیف تر بود و دیرتر از همه خوب شد. تقریبا هر روز مطب دکتر بودم تا چک شوند. راه زیادی هم از اینجاست تا کلینیک. درست یکساعت رفت و برگشت با ماشین تا رشت.
 شبانه روز سرم میزدم با آمپولهای تقویتی تا نمیرند. وقتی به چشمان بیمارش نگاه میکردم از سلامتی خودم بیزار میشدم. کاش دردش به جان من میگرفت ولی او دوباره سرحال میشد. انگلها کودک بیچاره ام را داشتند میکشتند. یک هفته تمام هیچ نخورد. روز هفتم بهتر شد و اندک اندک غذا خورد. سرلاک و مرغ آبپز میدادم بخورد. سرلاک را با سرنگهای مخصوصی که راحله خانم از آمریکا به شفاخانه اهدا کرده اند میدادم. دعایشان میکردم آن موقع.
 او الان خوبست. اما چون خیلی اذیت شده مثل فلفلی و فرشته خانوم خیلی بدوبدو نمیکند. به او میبالم. او یک قهرمان است. او با بیماری جنگید و تمام زحماتم جبران شد. نیمه شبهایی که با ترس میرفتم نگاه میکردم و هر بار فکر میکردم با جسد خشکیده اش روبرو میشوم، بدترین قسمت هفته قبلم بود. چه دردها که نکشیدم برای این سه فرشته ی بیمار.
 او را آسمون نامیدم. اصلا تمام سگهای من آسمانی اند. آنها نجس نیستند. بقول دکتر شریعتی، آنها تمامی بودن منند. عشق و جوانی ام ارزانیشان باد.
 همانکه دیشب گفتم...آسمان از آن منست، زیرا اکنون کودکانم خوبند.

 حامیان حیوانات گیلان - شفاخانه آناهیتا:
اين صفحه به بيان و انعكاس آنچه در بيمارستان كوچكي كه توسط آزاده محجوب كه يك فعال حقوق حيوانات است ميپردازد
اين بيمارستان كوچك خودگردان بوده و وابسته به هيچ گروه فكري عقيدتي سياسي نيست تنها محفليست متشكل از دلسوزان واقعي حيوانات ومحيط زيست كه مدتهاست به درمان بيماريهاي اين مظلومان بي صدا همت گماشته است.
هزينه هاي درمان حيوانات آسيب ديده ي اين پناهگاه كوچك در سالهاي پيش، توسط آزاده محجوب تامين ميشد ولي امروزه به علت ازدياد حيوانات بيمار،بدون كمكهاي مردمي به هيچ روي قادر به ادامه ي كار نميباشد.
براي ياري رساندن به حيوانات اين مركز كوچك، به سه نوع كمك مهم نيازمنديم:
1-نيروي انساني

2-كمك مالي
3- اهدا وسايل مورد نيازشان مثل دارو و غذا
 بتازگی در حال ساخت یک پناهگاه و بیمارستان کوچک هستیم و برای جمع آوری کمکهای مالی و تجهیزاتی ساخت آن نیازمند کمک مردمی میباشیم.حساب بانکی مخصوص کمک به این پناهگاه به شرح زیر است:

 ( بانك مسکن )بنام آزاده محجوب گلرودباري:
310011758581 شماره كارت همين حساب:6280231411855538
 برای اهدا تجهیزات تلفنی یا با ایمیل منتظر نیکوکاریتان هستیم.
 ضمنا کمکهای شما برای امور درمانی و تغذیه حیوانات در حال درمان ما میتواند به حسابهای زیر واریز گردد: حساب بانک ملت 3193640873 و شماره کارت این حساب
1692 9018 3370 6104
 همچنین حساب بانک ملی 0307298362009 و شماره کارت 7839 0062 9911 6037
 كمكهای ايرانيان خارج از كشور:
 نماينده ی اروپای ما در خارج خانم مينا پترسن مقيم دانمارك هستند.

پست الكترونيك خانم مينا پترسن
minna.petersen@hotmail.com
 نماینده کانادا:
 خانم رزا ذولحیات
 با نام کاربری Roza Zlhyt در فیس بوک ارتباط حاصل فرمایید.
 براي تماس با آزاده محجوب از دو راه زير اقدام بفرماييد:
تلفن: (09369298359 و09119468647 )

hamieheivanat@yahoo.co
 برای هماهنگی با سرکار خانم شیما جهت کمک ماهیانه به این لینک
http://www.facebook.com/shima.masoumi‫ مراجعه و یا به شماره

تلفن 09118312668 اس ام اس دهید 

 این هم فیسبوک واگذاری سگ و گربه مهر آناهیتا
آقای رامیاد پاکمنش:
ramyad.pakmanesh@yahoo.com
این پیج مخصوص واگذاری است واگذاری حیواناتی که نیاز مبرم دارند تا تحت حمایت قرار گیرند. واگذاری حیوانات مختلف چه بی نژاد و یا نژاد دار فقط به حامیان شناخته شده و یا کسانی که شرایط آنها بررسی شده باشد صورت میگیرد.
از گذاشتن پیامهای خصوصی و یا در ادامه پستها مبنی بر درخواست حیوانی نژاد دار و یا فروش حیوانات در این پیج خودداری نمائید...
 فیسبوک حامیان حیوانات گیلان ٣٧٦٦ دوستدار داره که از این تعداد بیش از ٣٥٠٠ نفر کارشون لایک زدن خشک و خالی و آخ و وای گفتن و قربون صدقه رفتن است!!!
 خلاصه کلام اینکه برای ساخت این پناهگاه و تامین هزینه های درمان، دارو، غذا و... به کمک های مالی نیاز است نه آخ و واخ!!!
 اگه هر کدوم از این لایک کننده ها ماهی ٥ دلار یا یورو یا ٥ هزار تومن کمک کنند...می شه... یک ماشین حساب بردارید و خودتون حساب کنید چقدر می شه!!!

 با سپاس فراوان از آزاده و یارانش...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر