۱۴۰۱ شهریور ۸, سه‌شنبه

در حاشیه مراسم خاکسپاری پیکر هوشنگ ابتهاج

یلدا ابتهاج، دختر هوشنگ ابتهاج گفت: سایه بالاخره به سرزمین خودش بازگشت. برگرداندن پدر به وطن، آرزوی او بود. امیدوارم این امانت را از ما بپذیرید و در خاک ایران نگهدارش باشید.
با این مراسم خاکسپاری که آخوندها برایش ترتیب دادند معلومه که کسی جلوی به آرزو رسیدن «پدر» را نگرفته بود! می‌آمد ایران، هم رای می‌داد و هم به آرزویش می‌رسید!
حکومت آخوندی سنگ تمام گذاشت! 
از 
چاپ ویژه نامه روزنامه اطلاعات
تا گروه نوازندگان (ماموران انتظامی؟!) 
و پوسترهای رنگ و وارنگی که بیشتر شبیه راهپیمایی‌های حکومتی و مراسم تشییع «کتلت سلیمانی» شده بود. 
طبق معمول از جیب مردم ایران!
فکر می‌کنید چند نفر از این شیفتگان شعر و ادب فارسی، در مراسم خاکسپاری بکتاش آبتین، فیلمساز، شاعر، نویسنده، منتقد و زندانی سیاسی ایرانی شرکت کردند؟
چند نفر تصویر او را در آغوش گرفتند و اشک ریختند؟
چند نفر شعرها و سروده‌های او را زمزمه یا «توییت» کردند؟
خبر درگذشت هوشنگ ابتهاج در همه‌ی روزنامه‌ها و خبرگزاری‌های حکومتی با آب و تاب منعکس شد.
پیام تسلیت هم فرستادند. 
خاکسپاری بکتاش آبتین؛ با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و حضور گسترده نیروهای امنیتی برگزار شد.
در مراسم چهلم بکتاش آبتین در محل دفن او، با دخالت نیروهای امنیتی و بازداشت چند نفر از شرکت‌کنندگان به خشونت کشیده شد.
دوستدارانِ «سایه»، در خانه هنرمندان بدون هیچ مشکلی به یاد هوشنگ ابتهاج شمع روشن کردند.
شماری از شهروندان و فعالین جلوی بیمارستان ساسان دور هم جمع شدند و با روشن کردن شمع یاد و خاطر بکتاش آبتین را زنده نگه داشتند. اما نیروی انتظامی مانع این تجمع شد و افراد حاضر را متفرق
 و چند نفر را بازداشت کرد.
هوشنگ ابتهاج در سن ۹۴ سالگی در شهر کلن آلمان به علت نارسایی کلیه و کهولت سن درگذشت.
بکتاش آبتین در مدتی که دوران حبس خود را در زندان اوین می‌گذارند، دو بار به ویروس کرونا مبتلا شد.
نخستین باری که مبتلا به ویروس کرونا شده بود با پابند به تخت بیمارستان بسته‌شده بود.
در مرتبهٔ دوم اعزام به بیمارستان و روزهای قبل از مرگ بکتاش آبتین نیز به او پابند زده بودند که علاوه بر ایجاد محدودیت حرکتی، او را به‌شدت از لحاظ روحی تحت‌تاثیر قرار داده بود.
سرانجام با اقدام دیرهنگام مسوولان زندان اوین برای انتقالش به بیمارستان، تعلل در روند درمان او و تاخیر در اعطای مرخصی از زندان، حاکمیت جنایتکار اسلامی او را در سن ۴۸ سالگی در بیمارستانی در تهران عامدانه به قتل رساند.
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در زندان رجایی‌شهر کرج در پی درگذشت بکتاش آبتین: 
«بکتاش آبتین، عضو کانون نویسندگان ایران، جان خود را در راه آزادی بیان فدا کرد تا شاهدی بر خودکامگی حاکمان، سلطه بازجوها و بی‌کفایتی مقامات قضایی جمهوری اسلامی باشد.»
هوشنگ ابتهاج در سکوت و آرامش در آلمان زندگی می‌کرد، گاهی نیز به ایران می‌آمد. هرگز مخالف جمهوری اسلامی نبود. گویی از جنایات حکومت اسلامی بی‌خبر بود.
اکبر معصوم‌بیگی، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان: «وقتی بکتاش در بیرون بود٬ شاهد پیکارهای گسترده‌اش با نیروهای استبدادی بودیم. وقتی پایش به زندان رسید فکر نکرد که باید فقط زندان بکشد. من بارها از خواستم که در عین این که شرف زندانی سیاسی را حفظ می‌کند، از خودش مراقبت کند.» 
بکتاش آبتین صراحتا به من گفت: «هرگز نمی‌توانم ببینم که زندانی را کتک می‌زنند و من ساکت بنشینم و خاموش باشم.»
هوشنگ ابتهاج: کربلایی است دلم!
بکتاش آبتین: وطنم! 
فیلم جنایت عمدی، ساخته‌ی محمد رسول‌اف، روایتی است مستند از آنچه بر «بکتاش آبتین‌»  گذشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر