۱۳۹۲ آبان ۴, شنبه

اعدام حبیب‌الله گلپری‌پور در زندان ارومیه

ندای سبز آزادی: برخی گزارشهای تائید نشده حمایت از اعدام حبیب‌الله گلپری‌پور،شهروند کرد زندانی در زندان ارومیه دارد.  براساس این گزارشها خانواده حبیب الله گلپری‌پور در حال حاضر با حضور مقابل استانداری سنندج خواهان تحویل جنازه فرزندشان شدند.
حبیب الله گلپری پور در مورخ ۵ مهرماه سال ۸۶ در خروجی شهر مهاباد توسط نیروهای حفاظت اطلاعات مهاباد بازداشت و  چندین ماه را در بازداشتگاهای امنیتی  شهرهای مهاباد، ارومیه و سنندج سپری کرد. این زندانی  در تاریخ ۲۴ اسفندماه به اتهام عضویت در حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) و سازماندهی مادران صلح کُرد در شهر مهاباد از سوی شعبه‌ یک دادگاه انقلاب این شهر به اعدام محکوم شد. این زندانی در اعتراض به حکم صادر در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ماه سال ۸۹ به مدت ۱۵ روز اقدام به اعتصاب غذا کرد. بعد از اعتراض به حکم صادر پرونده به دیوانی عالی کشور ارسال و در آنجا نیز حکم بدوی عینا تائید شد.
این زندانی در اسفندماه سال ۹۰ با انتشار نامه ایی سرگشاده در خصوص شکنجه ها روحی و فیزیکی اعمال شده بر وی در زمان بازداشت در بازداشتگاهای وزارت اطلاعات در ارومیه و مهاباد نوشته بود «علی رغم بازداشتهای طولانی مدت و شکنجه های فیزیکی و روحی من را تا حد مرگ پیش بردند که شکایت آن را همراه به مراتب و ارگان گوناگون دولتی ارسالی کرده ام ولی در این مملکت صدای ما از سلولهای زندانمان هم عبور نمی کند چه برسد به اینکه شنونده داشته باشد.»
رادیو زمانه: ناصر گلپری‌پور پدر این زندانی سیاسی کُرد ضمن تأیید این خبر به زمانه گفت، روز گذشته حبیب‌الله را به مکان نامعلومی منتقل کردند و امروز گفتند که اعدام شده است.
پدر حبیب‌الله گلپری‌پور گفت، تاکنون نهادهای حکومتی پاسخ مشخصی در مورد تحویل پیکر حبیب‌الله به آنان نداده‌اند.
گفته می‌شود این زندانی سیاسی کُرد در همه مراحل بازجویی، شرکت در عملیات مسلحانه را رد کرده و اداره اطلاعات تنها به‌دلیل داشتن کتاب و ارتباط با گروه مادران آشتی شهر مهاباد وی را به همکاری با پژاک متهم کرده بود.

بنا به گزارش‌های منتشر شده، گلپری‌پور طی این مدت در بازداشتگاه‌های شهرهای مهاباد، ارومیه، سنندج و سمنان زندانی بود و تحت شکنجه‌های روحی و جسمی شدیدی قرار گرفته بود.
“به ما وعده تخفیف حکم داده بودند”

پدر زندانی سیاسی اعدام‌شده با تأکید بر اینکه آخرین ‌بار حدود یک ماه پیش با پسرش حبیب در زندان دیدار داشته است می‌گوید: “حبیب اصلاً فکرش را نمی‌کرد که اعدام شود. به ما وعده تخفیف در حکم‌ اعدام را داده بودند.”
او می‌افزاید: “کاش من آخرین پدری باشم که می‌بیند بچه‌اش، دخترش، پسرش، جگرگوشه‌اش را این‌طور می‌کُشند. کاش دیگر هیچ پدری، این‌طور مثل من دلش نسوزد. من تنها پدری نیستم که شاهد اعدام جگرگوشه‌اش‌ است. هزاران نفر مثل من در ایران هستند، اما امیدوارم آخرین پدری باشم که جگرش این‌طور می‌سوزد. کاش هیچ انسانی دیگر پای چوبه دار نرود. در کدام آیه قرآن نوشته شده است که انسانی را بکشید؟ آن هم با این‌همه نابرابری؟ برای چند جلد کتاب؟ در کدام قانون چنین چیزی نوشته شده است که شما با پسر من کردید؟”
تقدیم به کسانی که به روحانی رای دادند و دلشان خوش بود که با انتخاب یک آخوند دیگر به دموکراسی دست خواهند یافت!!!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر