۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه

باز هم کشتار حیوانات آن هم در ماه رمضان!

کدام یک را باور کنیم؟ ماه رمضان، بهترین ماه ها، ماه خوبی ها، ماه دعا ونیایش ، ماه رحمت و آمرزش ، ماه خیر و برکت است. ماه تزکیه، ماه خودسازی، ماه از خویش تا خدا رفتن.
هر كس در این ماه قطع رحم كند خداوند رحمت خود را در روز ملاقات از او قطع نماید.
یا

نوشته زیر و عکس های مربوطه را یکی از حامیان حیوانات دیروز برای وبلاگ همه مخلوقات خدا فرستاده، بخوانید و خود قضاوت کنید...
متاسفانه امروز شاهد یه جنایت دیگه توسط شهرداری بودم، تو روز روشن آقایان ماموران شهرداری به دو سگ زبون بسته در یکی از مناطق بسیار خلوت کرج شلیک کردند به یکی دو تیر زدند که در همان لحظه جان سپرد و به دیگری یک تیر که به دستش خورد، مانع از این شدیم که تیر خلاص رو بهش بزنه، حیوون رو گذاشتیم پشت ماشین که به یه دامپزشکی برسونیمش چشمام و که میبندم چشمای بی گناهش رو که به یه نقطه خیره شده بود میبینم انگار داشت میپرسید که من چی کار کرده بودم و به چه جرمی این بلا رو سرم آوردن؟ نفس های بلند و پر از درد میکشید من کاملا دست و پام و گم کرده بودم و دعا میکردم که طاقت بیاره ، بالاخره رسیدیم به نزدیک ترین دامپزشکی که خودش ٣٥ دقیقه طول کشید..مطب درش بسته بود از مغازه های اطراف پرس و جو کردم تا بالاخره تونستم یه شماره همراه از دکتر پیدا کنم بهش زنگ زدم و گفت تا ٢٠ دقیقه دیگه خودش و میرسونه، من برگشتم سمت حیوون چند دقیقه ای نگاهش کردم تو این فکر بودیم که صبر کنیم دکتر بیاد یا برسونیمش یه جای دیگه تو همین لحظات بود که حیوون بیچاره که تا حالا تکون نخورده بود و فقط نفس های بلند و پشت هم میکشید غلطتی زد و برگشت به سمت اون یکی پهلوش، سرش و گذاشت بین بازو هاش و سه تا زوزه پشت هم و دردناک کشید و بعدش بی حرکت موند باورم نمیشد که تموم کرده باشه ،هر چند کاملا معلوم بود که اون ضجه ها فریاد های لحظه ی جان دادن بود، چند لحظه به بدنش نگاه کردم دلم میخواست یه حرکت کوچیک ازش ببینم یه تنفس خفیف یا چیزی مثل این ،با کوچک ترین نسیمی که به تنش میخورد حس میکردم داره نفس میکشه یا شاید بیشتر دوست داشتم اینو به خودم بقبولونم ولی فایده ای نداشت، با این حال صبر کردیم تا دکتر بیاد و اونم مرگش و تایید کنه که اومد و گفت مرده ، بعدش دهنش و باز کرد و دیدم که داخل دهنش پر از خون شده، اون سگ قوی و بزرگی بود تیر به دستش خورده بود و خونریزی کمی داشت پس قطعا تیری که بهش خورده سمی بوده و چیزی درش بوده که تمام اجزاء‌بدن این حیوان را از داخل متلاشی کرده وگرنه در عرض یک ساعت فقط بخاطر خوردن گلوله به دست از بین نمیرفت.من امروز درد مرگ و لحظه مرگ رو با تمام وجود حس کردم هیچ فرقی با زجر و مرگ یک انسان نداشت. هر روز داره این اتفاق تکرار میشه و نمیتونیم هیچ کاری بکنیم، یه لحظه خودم و گذاشتم جای اون سگ فکر کردم چه حسی داره وقتی اون زهر لعنتی داره داخل بدنش و تکه تکه میکنه ولی تا خود اون نباشم هیچ وقت نمیتونم بفهمم که چه حالی داشته
مسلمانان معتقدند در ماه مبارک رمضان حتی دروغ گفتن باعث باطل شدن روزه میشه ..ولی گویا کشتن و زجر دادن حیوانات هیچ اشکال نداره! اون مردک که داره شلیک میکنه میگه به من چه؟ من که کاره ای نیستم به من دستور دادن اینکارو بکنم! آخه تو آدم پنجاه و چند ساله مگه خودت عقل و شعور نداری؟ یا مگه رباتی که برنامه ریزیت کرده باشن؟ میخوای اینکارو بکنی که نون زن و بچه ات را در بیاری؟ نمیدونم اون نونی که از حلقوم این زبون بسته ها میکشی بیرون فکر میکنی حلاله ؟!‌
میگویند:دین اسلام، دین رحمت و محبت است.
این است معنای رحمت و محبت؟!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر