۱۴۰۰ بهمن ۱۹, سه‌شنبه

بزودی سراغ من هم می‌آیند

بعد سراغ زنان آمدند
سکوت کردم چون زن نبودم

بخش سوم 
چگونه حجاب اجباری شد - فصل یکم
کيهان اول بهمن ۵۷ 
پوشیدن چادر برای زنان اجباری خواهد بود یا نه؟ خمینی: « زن مسلمان به دلیل تربیت اسلامی خود پوشیدن چادر را انتخاب کرده است. در آینده زنان آزاد خواهند بود که این درباره خود تصمیم بگیرند ما فقط لباسهای جلف را ممنوع خواهيم کرد.»
۱۶ اسفند سال ۱۳۵۷ 
چیزی از پیروزی انقلاب سال ۵۷ نگذشته بود که روزنامه اطلاعات سخنان آخوند خمینی را که دیگر «امام» نامیده می‌شد خطاب به طلاب علوم حوزوی در قم با تیتر «نظر امام در مورد حجاب زنان» منتشر کرد.
این سخنرانی آغاز فصلی جدید بود که خود را در کمتر از یک ماه پس از پیروزی انقلاب به نمایش می‌گذاشت
به حکومتی که داشت شکل می گرفت فهمانده شد که می شود روی حرف خمینی که حالا دیگر «امام» شده بود حرف زد. نخستین صدا بالای صدای امام از حنجره زنان بیرون آمد، دیگران که گروه های سیاسی همسو با او بودند دم نزدند و بسیار با تاخیر مخالف خوانی کردند. این نخستین حرکت مدنی و اعتراضی مسالمت آمیز ایرانیانی بود که لزوما به احزاب و دستجات شناسنامه دار انقلابی  و سیاسی وابستگی نداشتند
شبِ همان روز گوینده‌ی سرشناس تلویزیون زمان شاه٬ مریم ریاضی٬ با حجاب اسلامی در سیمای انقلاب اسلامی ظاهر می‌شود و از سوی «جامعه‌ی زنان انقلاب اسلامی» که گویا همان شب آن را ساخته بودند خبر می‌دهد که: «این جمعیت فردا روز ۱۷ اسفند را یک ره‌آورد استعماری و غربی می‌داند و اعلام می‌کند کلیه زنانی که در مراسم مربوط به این روز در دانشگاه و هر جای دیگری شرکت کنند، غیرمسلمانند.»
پنج‌شنبه ١٧ اسفند 
بسيارى از زنان كارمندِ دولت در اين روز به محل كار خود نمى‌‌روند. بخش بزرگى از آن‌ها برآنند كه حدود ظهر خود را به دانشگاه تهران برسانند تا در اعتراض به حجاب اجبارى، راه‌پيمايى كنند. بسيارى از زنانى كه سركار مى‌روند، درهاى وزارتخانه را بر خود بسته مى‌بييند و از نگهبانان و ماموران انتظامات مى‌شنوند: «زنان لخت پذيرفته نمى‌شوند. به خانه برويد و با لباس مناسب بازگرديد
كارمندان و كاركنان زن در تب و تابند و مى‌خواهند با امر و نهى خمينى آشكارا مخالفت ‌كنند.
نماينده‌ى كاركنان زن هواپيماى ملى ايران (هما) به خبرنگار روزنامه‌ى اطلاعات مى‌گويد: «حجاب ما زنان پاكى ماست و دولت براى خانم‌ها در جهتِ تقويتِ حجابِ فطرى انديشه كند و نه حجاب ظاهرى... كارمندان دفاتر فروش هما، پروايى نداشتند بگويند كه «روحانيون مى‌توانند در اين موارد اظهار نظر كنند؛ اما نبايد اجبارى در كار باشد. اين مسئله بايد به خود زن‌ها واگذار شود تا اگر خواستند چادر سركنند يا از پوشش‌هاى ديگر استفاده كنند.» 
هوا سرد است. برف سنگينى كه از نخستين ساعت‌هاى بامداد باريده و همه‌جا را پوشانده، حركت را دشوار كرده است. با اين حال زنان، با چتر و بى چتر، از اين سو و آن سو به سمت دانشگاه روانند و شعار مى‌دهند: حجاب ما صداقت و پاكى ما؛ زن آزاده، حجاب فطرى داره؛ نه روسرى، نه توسرى، استقلال آزادى؛ مى‌جنگيم، مى‌جنگيم براى آزادى.
فریاد زنان آزادی‌خواه٬ خشم و غیرت مردانِ حافظِ بیضه‌ی اسلام را به جوش می‌آورد و به عربده وامی‌دارد: «حزب فقط حزب‌الله»، «ما پیرو قرآنیم، بی‌حجاب نمی‌خواهیم»، «یا روسری یا توسری»٬ «مرگ بر ارثیه‌ی رضا کچل!» و تا نشان بدهند که از چه قماش و پیرو چه مرامی هستند، دست به میان پایشان می‌برند و با اشاره به دستگاه نرینگی‌شان٬ نشان برتری و افتخارشان را به رخ می‌کشند و به سمتِ زنان بانگ برمی‌دارند: «شماها چادر نمی‌خواهین، اینو می‌خواهین»
هواداران خمینی که پس از فرمان «امام»، حالا دیگر نیازی به پوشش مؤدبانه، فریبنده و خوش آب و رنگِ «امر به معروف و نهی از منکر» ندارند٬ به توهین و آزار زنان و دختران می‌پردازند. آنها را فاحشه می‌خوانند و با گلوله‌های برفی و سنگ و چاقو برخی از آنها را زخمی می‌کنند.
توهين و تحقير و آزار و اذيتِ حزب‌اللهى‌ها و اوباشان، زنان راه‌پيما را از حركت بازنمى‌دارد، برعكس بر شمارشان مى‌افزايد.
در این میان مهندس عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت نیز در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه اطلاعات پیرامون دستور خمینی در مورد حجاب چنین ‌گفت: «هیچ فرمانی از سوی امام نیست که مورد تایید دولت نباشد.»
اما در زیر همان تیتر درشت عکسی منتشر شده که در توضیح آن نوشته شده است: «یک صحنه از تظاهراتی که امروز در مخالفت با حجاب در تهران انجام گرفت». در واقع این عکس نیز گویای مخالفت جمعی است که نظر «امام» را پیرامون حجاب نمی‌پذیرند.
هزاران دختر دانش‌آموز شعارگو به جمع زنانى كه دور و بر دانشگاه تا ميدان انقلاب را پوشانده‌ بودند می‌پیوندند. سرانجام شرکت کنندگان در برنامه‌ى ٨ مارس هم به راه‌پيمايان مى‌پيوندند. راه‌پيمايى بزرگ آغاز مى‌شود. پنجاه هزار تن. به كدامين سو؟ ميدان آزادى؟ دادگسترى؟ نخست‌وزيرى؟ 
راه‌پيمايان به كاخ نخست‌وزيرى مى‌رسند. پيش از اينكه بتوانند "نمايندگان"شان را درجا انتخاب كنند و آن‌ها را به درون كاخ بفرستند، «‌افراد تفنگ به دست كه گفته مى‌شود كارت كميته داشتند، شروع به تيراندازى كردند. 
جمعيت بزرگى كه به سمتِ ميدان آزادى راه افتاده است؛ «ناگهان تغيير مسير داد به طرف دادگسترى حركت كرد.» چه بسا به اين سبب كه راه‌پيمايان دادگسترى با حمله‌‌ى حزب‌الله روبه‌رو شده بودند. حزب‌الله در حالى كه شعار مى‌داد «ما پيرو قرآنيم، بى‌حجاب نمى‌خواهيم/ عروسك فرنگى برو گمشو/ نه شرقى، نه غربى، جمهورى اسلامى» به زنان راه‌پيما يورش بردند؛ چترهاى‌شان را شكستند و پاره كردند و گلوله‌هاى برف به سوى‌شان پرتاب كردند. به دخترِ جوانى نيز چاقو مى‌زنند و چند نفرى را زخمى مى‌كنند.
شمار راه‌پيمايان نخست‌وزيرى بيشتر و بيشتر شده است؛ با اينكه يك لحظه هم از آزار و اذيت حزب‌الله در امان نبوده‌اند. حدود ٢٠٠ حزب‌اللهى دنبال‌شان گذاشته‌اند و سعى‌ دارند «زنان را متفرق كنند.» دشنام مى‌دهند، سنگ پرتاب مى‌كنند، درختان پر برف را بر سر زنان مى‌تكانند. «اتوبوسى نيز به سرعت به سمت تظاهركنندگان» مى‌راند كه صف‌ها را درهم مى‌ريزد و وحشت مى‌آفريند. اما اين نيز زنان را از حركت بازنمى‌دارد. تنها بر خشم‌شان مى‌افزايد و شعارها‌شان را تند مى‌كند: مرگ بر ارتجاع، آزادى، آزادى، برايش تا مرگم مى‌جنگم. مرگ بر استبداد، زنده باد آزادى. شمارى هم حتا شعار مرگ بر خمينى سر مى‌دهند. 
سرانجام راه‌پيمايان به كاخ نخست‌وزيرى مى‌رسند. شمارشان فزون بر ١٥ هزار است. پيش از اينكه بتوانند "نمايندگان"شان را درجا انتخاب كنند و آن‌ها را به درون كاخ بفرستند، «‌افراد تفنگ به دست كه گفته مى‌شود كارت كميته داشتند، شروع به تيراندازى كردند. اين عمل در ذهن بسيارى از زنان و رهگذران به عملياتِ نظاميانى شبيه بود كه در روزهاى حكومتِ نظامى براى پراكندن اجتماعات، شروع به تيراندازى مى‌كردند.» صفوف تظاهركنندگان درهم مى‌ريزد. هر كسى به سويى مى‌گريزد... شليك گلوله‌ها كه به پايان مى‌رسد، باز زنان در خيابان‌اند. «با آرامش و حالتِ اعتراض در آن هواى سرد و برفى برزمين نشستند.» حزب‌الله از آزار و اذيت زنان دست نمى‌شويد. 
«پاسداران كه بسيار مؤدب بودند خواهش كردند كه تعدادى از خانم‌ها به نخست‌وزيرى بروند و نظر خود را با سخنگوى دولت در ميان بگذارند». مهندس بازرگان اما در كاخ نيست. با تنى چند از اعضاى دولتش به قم رفته است؛ براى رفع و رجوع اختلافات با آيت‌الله خمينى! "هيئت نمايندگى" زنان به درون كاخ مى‌رود تا «درخواست‌هاى خود را به يكى از نمايندگان نخست‌ وزير» ارائه دهد. چهره‌ى برجسته‌ى هيئت خانم مهرانگيز منوچهريان است. و هموست كه با عباس امير‌انتظام صحبت مى‌كند و از «دولت ايران تقاضا نمود كه اجازه ندهند زنان ايران به قرون وسطا بازگردند.» سرانجام "هيئت نمايندگى" زنان به ميان تظاهركنندگان باز مى‌گردد. 
صدا و سيماى انقلاب اسلامى، خبر اين نشست را پخش نمى‌كند. جاى شگفتى نيست. اما سكوت درباره‌ى راه‌پيمايى ٥٠ هزار نفره زنان، نشان داد كه سانسور صادق قطب‌زاده، از سانسور رضا قطبى دست كم ندارد. قطب‌زاده حتا پخش خبر اطلاعيه‌ى «منزل امام» را از تلويزيون به مصلحت حكومت اسلامى ندانست. آن اطلاعيه كوتاه را از راديو پخش كرد؛ بدون شرح: «بر اساس خبرهاى رسيده، گروهى جنايتكار و خيانت‌پيشه تحت عنوان كميته مزاحم بانوان محترم شده و به ايشان توهين مى‌كنند. مأموران كميته‌هاى انقلاب موظفند با كمال دقت مراقب باشند و چنين اعمالى را با نهايت شدت جلوگيرى كنند. عاملين چنين اعمالى سريعاً و به شدت مجازات خواهند شد.»
این تظاهرات البته محدود به تهران نبود و هم‌زمان با پایتخت، در شهرهایی چون  سنندج، اصفهان، آبادان٬ تبریز٬ ارومیه، شیراز٬ رشت٬ آمل٬ مسجدسلیمان٬ اهواز٬ کرمانشاه٬ اندیمشک و بندرعباس نیز زنان معترض به اجباری شدن حجاب به خیابان آمده و کلاس‌های درس را در دبیرستان‌های دخترانه تعطیل کرده بودند. در تبریز راهپیمائی 
دختران به خشونت کشیده شد. در گیلان غرب به مدارس دخترانه حمله کردند و چند تن به قتل رسیدند
جمعه ١٨ اسفند
امروز نيز زنان پيكارجو به دانشگاه تهران مى‌روند. بيشترشان جوانند؛ دانشجو و دانش‌آموز و آموزگار. يكى از سخنران‌ها كه از اعضاى كميته‌ى‌ انقلابى زنان مبارز است، پيشنهاد مى‌دهد كه همه در دانشگاه تحصن كنند تا «نماينده‌اى از سوى دولت براى مذاكره بيايد». پيشنهاد پذيرفته نمى‌شود. پيشنهاد راه‌پيمايى داده مى‌شود. پذيرفته مى‌شود. 
حزب‌الله واپس مى‌نشيند و زنان از دانشگاه بيرون مى‌زنند. زنان به خشم آمده‌اند. مى‌خواهند به سوى روزنامه‌ى آيندگان راه‌ پيمايند. حزب‌الله دست بردار نيست. زنان شعار مى‌دهند: «در طلوع آزادى، جاى حق زن خالى‌ست»٬ «لحظه به لحظه گویم، زیر شکنجه گویم، یا مرگ یا آزادی...»
حزب‌الله زنانى را كه سوار اتوبوس‌ مى‌شدند باز مورد حمله قرار مى‌دهد و «اتوبوس را از ضربات سنگ، گلوله برفى و مشت... در امان» نمى‌گذارد. در خيابان شاه هم يك اتومبيل پژو به «شماره‌ى ٤٦٥٦٨ تهران- ق، قصد داشت ميان جمعيت براند، اما جلوى آن را گرفتند»؛ «مردم و نه كميته».
با اين همه آنشب نيز چون شب پيش صدا و سيما‌ از راه‌پيمايى زنان و چوب‌ها و چماق‌ها و دست‌‌ها و دهان‌هاى هرزه حزب‌الله هيچ نمى‌گويد. اینبار نیز مانند روز گذشته از «مزاحمین بانوان» کسی «بشدت مجازات» نشد!
شنبه‌ ١٩ اسفند
قرار روز سوم، جلوی ساختمان دادگستری در میدان توپخانه بود.
حزب‌الله بازهم نيروهاى خود را به نقاط مختلف تهران گسيل داشت تا ترس وحشت پراكند و زنان را از رفتن به كاخ دادگسترى باز دارد. صبح زود، «از چند نقطه‌ى تهران زن‌ها به حركت درآمدند». پاره‌اى يك راست به سوى دادگسترى مى‌رفتند، و پاره‌اى ديگر به سوى دانشگاه كه كانون گرد‌هم‌آیى‌ست و نقطه اصلى ‌راه‌پيمايى به سوى ميدان توپخانه.
روزنامه کیهان در تاریخ ۱۹ اسفند ۵۷ در کنار چاپ گزارش‌های مفصل از راهپیمایی‌های زنان، یادداشتی از سیمین دانشور منتشر کرد: طرح «مسائل فرعی» حاصلی جز تشتت ندارد
زنان حقوقدان از آیات عظام و مهندس بازرگان که با درایت سیاسی و انقلابی خود «عدم اجباری بودن حجاب را اعلام نمودند؟!» سپاسگزاری کردند
طالقانی٬ آخوند به اصطلاح مترقی با دست پس می‌زد و با پا پیش می‌کشید
بیخود نبود که فردای آن روز خمینی گفت: نظر طالقانی درباره حجاب صحیح است
دو آخوند مرتجع٬ خوب بر علیه زنان پشت همدیگر بودند
هما ناطق: خودم کردم که لعنت بر خودم باد
پرونده بنده چه بسا نابخشودنی‌تر از دیگران باشد. چرا که در انقلاب، هم مدرس بودم و هم محقق! بدا که شور چنان ورم داشت که اندوخته‌ها و دانسته‌ها را به زباله‌دانی ریختم و در همرنگی با جهل جماعت به خیابان‌ها سرازیر شدم. ادیبانه‌تر بگویم: گُه زدم؛ و به قول صادق هدایت اکنون آن گه را «قاشق قاشق» می‌خورم و پشیمان از خیانت به ایران، گوشه‌ای خزیده‌ام تا چه پیش آید
سازمان چریک‌های فدایی خلق٬ رفتار ضدانقلابی مرتجعان در مورد زنان را محکوم کرد ولی به قانون حجاب اجباری خمینی٬ مرتجع اعظم  کمترین اعتراضی نکردند 
اطلاعیه گردهمایی زنان طرفدار حجاب اسلامی٬ با حروف بزرگ در صفحه اول روزنامه اطلاعات
بمنظور دفاع از حجاب اسلامی و تایید و تقدیر از تلاشهای خستگی ناپذیر آقای صادق قطب‌زاده منتخب «امام» در برابر عناصر ناآگاه و ضدانقلاب
آزادی زنان؛ فدای شعارهای ضدامپریالیستی شد و از ترس بازگشت رژیم شاهنشاهی٬ «وحشت بزرگ» را که از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب آغاز شده بود انتخاب کردند
این موج بعد از تظاهرات روز زن در اسفند ۵۷ کمی آرام شد، اما همچنان نیروهای غیر رسمی (لباس شخصی) چه در ادارات و چه در مکان‌های عمومی با زنانی که حجاب نداشتند برخورد می‌کردند. پونز زدن بر پیشانی زنان٬ قیچی کردن موهای دختران و زنان «بی‌حجاب»٬ فرو كردن انگشتانی كه ناخن‌های لاك زده داشت در کیسه‌های پر از سوسك «بی‌حجاب»٬ دسته های اسیدپاش و تیغ زن حزب الله و «گشت القارعه» سپاه پاسداران و کمیته با برخوردهایی از این دست فرهنگ اسلام ناب محمدی را پیاده می‌کردند
با یادی از زنده یاد ملیحه نیکجومند با نام هنری شیده رحمانی
هنگامه گلستان، عکاس مجموعه می‌گوید؛ عکس‌ها را در روزی میانه اسفندماه تهران انداخته و روحانی جوان هم کسی‌ست که از سوی دفتر طالقانی برای آرام کردن زن‌ها فرستاده شده است. شاید روحانی جوان آمده بوده تا حرف آن روزهای طالقانی را تکرار کند: اجباری حتی برای زن‌های مسلمان هم نيست. چه اجباری؟ حضرت آيت الله خمينی نصيحتی کردند، مانند پدری که به فرزندش نصيحت مي‌کند، راهنمایی‌اش می‌کند که شما اينجور باشيد، به اين سبک باشيد
ادامه دارد

برخی از منابع
ویکی‌پدیا
سایت مشروطه- روزنامه‌های کیهان و اطلاعات
آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران
ایران وایر/ مهرانگیز کار- چگونه با حجاب شدیم در ۱۵ قسمت
عصر نو /ناصر مهاجر/ مهناز متین- شش روز خیزش زنان ایران در اسفند ۱۳۵۷
کیهان لندن- حجاب اجباری زنان چگونه به جامعه ایران تحمیل شد
عدالت برای ایران- ۳۵ سال در حجاب
رادیو زمانه- آزادی زنان؛ فدای شعارهای ضدامپریالیستی
رادیو زمانه- داستان فراموش شده یک حاکم شرع در دهه شصت
کیهان لندن- به یاد هما ناطق؛ خودم کردم که لعنت بر خودم باد
توانا- هما ناطق؛ ایزدبانوی تاریخ‌نگاری مدرن در ایران
فیلم «سال صفر» جنبش رهایی زنان، تظاهرات علیه حجاب اجباری
فیلمی از تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری
رادیو زمانه- ملیحه نیکجومند بازیگر سینما و تلویزیون درگذشت
رادیو زمانه- داستان یک عکس: ژاندارک خیابان مشتاق
عکس‌های هنگامه گلستان از تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری
عکس‌های کاوه کاظمی از تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری
عکس‌های سال انقلابی من ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر