۱۴۰۳ آبان ۲۶, شنبه

آرام بخواب کیانوش سنجری٬ پسر عزیز و رنج کشیده‌ی ایران...

سنگین نمی‌شد اینهمه خواب ستمگران
گر می‌شد از شکستن دلها صدا بلند
صائب تبریزی
حسین گرامی
همچنان بنویس... همچنان بمان...
از کیانوش سنجری؛ تا شاید تلنگری باشد...
«کسی جز جمهوری اسلامی مسئول کشته شدن کیانوش نیست.» خواست کیانوش یک موضوع بود: «جمهوری اسلامی باید برود»

حسین رونقی: پاسخ پرسش‌های که مطرح شده‌است:
۱- با وجود اعلام قصد خودکشی، چرا کیانوش سنجری بستری نشد یا او را بستری نکردید؟
من پزشک نیستم و صلاحیت یا توان تشخیص بستری شدن کسی را ندارم. در شرایطی که خانواده کنارش بودند تنها کاری که می‌توانستم بکنم این بود که با راهنمایی دوستانی، در کنار کیانوش باشم و روان‌درمانگر معالجش را در مورد وضعیتش آگاه کنم و بگویم کیانوش نیاز به همراهی دارد.

۲- با توجه به وضعیت کیانوش، چرا و چطور و با چه کسی منزل را ترک کرد؟ 
کیانوش به مادر و درمان‌گرش می‌گوید می‌خواهد هدیه‌ای را به دوستی بدهد و باید برود، درمانگرش او را همراهی می‌کند تا تنها نباشد. 

۳- چرا ظهر به منزل کیانوش رفتید و زودتر نرفتید؟
گوشی موبایل برادرش خاموش بود و دسترسی به آن‌ها نبود. ظهر پس از یافتن آدرس به سمت منزل کیانوش رفتم.

۴- چرا ظهر منزل کیانوش سنجری را ترک کردید؟ چرا آن‌جا نماندید؟ آیا او در منزل تنها بود؟
کیانوش چون مادرش در خانه بود تمایلی نداشت شخص دیگری در آنجا باشد. با اصرار چند ساعتی نشستیم و بعد بلند شدیم. پس از آن ‌روان‌درمانگرش نزد او آمده بود. یعنی در آن مدت تنها نبود.

۵- وقتی از منزل کیانوش سنجری برگشتید، با کسی تماس گرفتید؟ وضعیت وخیمش را به کسی اطلاع‌ دادید؟ آیا اقدامی کردند؟ آیا کسی از شما درخواست آدرسش را کرد؟ شما چه جوابی دادید؟
هر کسی با من تماس گرفت وضعیت را براساس آنچه بود گفتم. حتی به دوستانی گفتم کیانوش این کار را انجام می‌دهد و اگر از بچه‌ها کسی هست و می‌تواند، برود خانه کنارش تا دوباره ما برگردیم. افراد جدید به بهانه دیدنش راحت‌تر می‌توانستند کنارش باشند. با وکیل مشترکمان صحبت کردم و گفتم براساس آنچه دیدم؛ کیانوش می‌خواهد این کار را انجام دهد. اگر کسی می‌تواند، بیاید با او صحبت کند. آقای وکیل با خانم روان‌درمان‌گرش تماس گرفتند و ایشان گفتند می‌آیند. کل جزییات را به روانشناس توضیح دادم و حتی گفتم در بین صحبت‌هایش از آتش زدن و پریدن از ارتفاع می‌گوید و دوستانی می‌گویند او قرص برنج هم تهیه کرده است. گفت از کجا می‌گویی؟ گفتم گویا پرس و جو می‌کرده از کجا می‌توان خرید! اما تاکید کردم که کیانوش نباید از خانه بیرون برود من از حرف‌هایش اینگونه فهمیدم قصد پریدن از ارتفاع را دارد.
 گویا با چند نفری هم تماس گرفته بودند دوستان که همه مشغول کار بودند یا درگیری داشتند. به همین دلیل نتوانسته بودند پیش کیانوش بروند.

۶- آیا فردی که کیانوش سنجری منزل را با او ترک کرد، تراپیستش بود؟ آشنایی طولانی‌مدت داشتند؟ برای کیانوش قابل‌اعتماد بود؟
شخصی که با کیانوش از خانه رفت روان‌درمانگرش بوده و تا جایی که اطلاع دارم، از زمانی که کیانوش به ایران بازگشته است، زیرنظر این خانم روانشناس بوده و مورد اعتماد کیانوش بودند.

۷- آیا کیانوش قصد داشت به آمریکا برود؟
کیانوش چند روز قبل از برادرش کمک مالی خواسته بود و گفته بود قصد برگشت به آمریکا را دارد. خودش نیز می‌گفت سفر را کنسل کرده است و دیگر نمی‌خواهد برود.

۸- مادر کیانوش فوت کرده؟
کیانوش زنی که در خانه بود را به‌عنوان مادرش معرفی کرد و اگر موضوع دیگری وجود دارد خودش خواست در مورد آن صحبتی نشود. کیانوش تاکید داشت «کسی به خانواده‌اش کاری نداشته باشد.»

۹- کیانوش چرا این کار را کرد؟
کیانوش واضح و گویا هر آنچه می‌خواست را نوشت. در اعتراض به حاکمیت جمهوری اسلامی و اینکه شاید تلنگری باشد.

بیشتر از هر کسی در مورد کشته شدن کیانوش ناراحت، غمگین و خشمگینم و با هر آن‌چه در توان داشتم، در شرایطی که خودم کمتر از کیانوش زیر فشارها نبودم و نیستم، سعی کردم او را منصرف کنم. اما متاسفم که نتوانستم. متاسفم.

آرش صادقی: کیانوش سنجری تنها یک نام نیست؛ نمادی از سال‌ها درد، مقاومت و تلاش برای آزادی است. مرگ او، هشداری برای همۀ ماست که بهای سکوت و بی‌تفاوتی چقدر میتواند سنگین باشد. یادش گرامی و راهش پر رهرو باد. 
عبدالله مهتدی: زنده‌یاد كيانوش سنجرى را سال‌ها‌ قبل ‌شناختم. بار اول که از ایران خارج شد، چند‌ ماهی مهمان ما بود. بعدها هم چندین بار در نشست‌های سیاسی مختلف با هم حضور داشتیم. او را شخصیتی همواره مؤدب و مستدل و مسالمت‌جو یافتم. با همه با احترام رفتار می‌کرد و هیچ خشونتی در کلام نداشت. دغدغه‌اش ایرانی آزاد بود.
حامد اسماعیلیون: مرگ‌اندیشی در سرزمین ما ایران از بدو تولد بر سرنوشتِ تو سنجاق می‌شود که می‌تواند در عمیق‌ترین لحظاتِ نومیدی یقه‌‌ات را بگیرد و با خود به زیر بکشد. حال آن‌که حکومتی وحشی، متعصب و ویرانگر نیز بر این سرنوشت چنبره زده است تا مرگ تو را دردناک و ارزان کند. 

...از موجِ خودکشی‌ها و دگرکشی‌هایی که این روزها از ایران به گوش می‌رسد تنها حکومت سود می‌برد. مرگ، راه مبارزه با حکومتی نیست که با کرکس‌های گشوده‌بالش آسمان ما را سیاه کرده است. مرگ، راه مبارزه با حکومتی نیست که جوان‌های زیبای ما را چون #بچه‌های_اکباتان، #وریشه_مرادی و #پخشان_عزیزی به اعدام محکوم می‌کند. مرگ راه مبارزه با حکومتی نیست که رایتش رایتِ سیاهِ نیستی‌ست و با کشتنِ هر یک از ما گودالی کهنه را پر می‌کند.

...آن‌چه آدمکشِ خیابان پاستور، فرماندهان بزدل و رییس‌جمهور پوشالی‌اش را به ترس می‌اندازد صدای شادی مردمان است. آن‌چه این حکومت را نابود می‌‌کند غریو بلند زندگی‌ست. 
چلسی هارت: حالا که توی توییتر فارسی صحبت از خودکشی شده، به عنوان کسی که تجربه‌ش رو داشته می‌خوام بگم:
 هر روز زندگی بعد از اون اتفاق برام مثل یه هدیه بوده. بعضی از این هدیه‌ها سخت بودن. بعضی‌هاشون اشک بودن. بعضی‌هاشون خوشحالیِ دوباره شنیدن صدای مادرم بودن. بعضی‌هاشون فقط زنده موندن بودن. ولی همشون هدیه بودن. زندگی ارزش زندگی کردن رو داره. اگه این افکار به سراغت اومدن، خجالت نکش و به دوستات بگو. خامنه‌ای نباید پیروز بشه. هدیه‌هات رو بهش نده.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر