مسیح علی نژاد
جرس: چهار سال از قتل زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در بازداشتگاه بسیج همدان میگذرد. پدر او در گفتگو با جرس از پیشنهاد «حق السکوت» می گوید و تلاش برای عدم پیگیری این پرونده، اما او می گوید: تا زمانی که زنده باشم پیگیر خواهم بود تا قاتل فرزندم محاکمه شود.
زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در سال ۱۳۸۶ شهر همدان بازداشت و سپس به زندان منتقل شد اما دو روز بعد ماموران بازداشتگاه اعلام کردند که او با پارچه پلاکاردی که تکه تکه شده بوده خودکشی کرده است. خانواده وی از همان ابتدا خودکشی را مردود اعلام کرده و از ماموران بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان شکایت کردند.
ابواقاسم بنی یعقوب، پدر این پزشک جان باخته بعد از گذشت چهار سال هنوز پیگیر پرونده قتل دخترش است و می گوید اگرچه آنها را تهدید کرده و حتی پیشنهاد «رشوه» هم داده اند اما ساکت نخواهند شد.
مادر زهرا بنی یعقوب نیز گفته است: زهرا شکنجه شده بود، گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود، سرش ورم کرده بود و مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود.
گفتگوی جرس با ابولقاسم بنی یعقوب، پدر زهرا بنی یعقوب، در مورد جزییات جدید پرونده قتل مشکوک این پزشک ایرانی در پی می آید.
آقای بنی یعقوب بعد از چهار سال می خواستم ببینم چه گذشته در این مدت و پیگیری های شما در چه مرحله ای است.
ما در وضعیت بدی هستیم. خیلی ها نمی توانند به خانه ما بیایند . هرکس به خانه ما می آید دستگیرش می کنند. اگرچه قبلا پرونده را بسته بودند که ما دیگر پیگیری نکنیم اما پرونده زهرا هنوز در دیوان عالی کشور است...
قبلا هم خبری منتشر شده بود مبنی بر تبرئه شدن متهمان به قتل عمد آیا بعد از آن شما پیگیری کردید؟
دو نفر از متهمان در زندان بودند ولی بعد کسانی به خانه ما آمدند و گفتند اینها نباید زندان بروند؛ ولی ما شکایت کردیم که این دو نفر را به زندان اوین بردند.
این دو نفر چه کسانی بودند ؟
یکی محمد علی قرباغی، رییس امر به معروف همدان بود و یکی دیگر همان کسی بود که دخترم را دستگیر کرده بود. اما بعدش کسانی آمدند خانه ما و تهدید کردند و گفتند ما خانه ی شما را به آتش می کشیم، باید از این خانه بروید. بعد از این مسله ما شکایت کردیم به قوه قضاییه که این دو نفر بیست روز در زندان اوین بودند. اما بعد دادستانی هماهنگ کرد اینها را فرستاند همدان، که شب ها در خانه شان هستند و روزها به زندان برمی گردند.
شما به این شیوه اعتراضی نکردید ؟
چرا ما دوباره شکایت کردیم که معاون قوه قضاییه آقای رییسی نوشتند که دادگاه قتل برگزار شود. ما تمام پرونده را بردیم؛ بعد پرونده به دیوان عالی کشور رفت ولی هیچگاه دادگاه قتل برگزار نشد.
به شما گفتند به چه دلیلی دادگاه برگزار نشد؟
می گویند بر اساس ماده ۱۸ ، شاکی نمی تواند اعاده دادرسی کند. می گویند در دوران آقای صادق لاریجانی این ماده بسته شد. یعنی حتی کسی که فرزندش هم کشته شد نمی تواند اعاده دادرسی کند. برای همین اصلا دادگاهی برای قتل برگزار نشد.
آیا خودتان درخواست دیدار با آقای لاریجانی داده اید یا نامه ای به ریاست قوه قضاییه ارسال کرده اید تا از نزدیک در این مورد پیگیر شوید؟
بله ولی اصلا پذیرش نمی کنند. همین هفته پیش هم رفتم ولی اجازه نمی دهند. به دیوان عالی کشور هم مراجعه کردم اما اصلا اجازه نمی دهند مسئولان قضایی را ببینم. به ما نمی گویند پس ما چه کسی را در این مملکت باید ببینیم. چهارسال گذشته ولی هیچ پاسخی نمی دهند.
بعد از چهارسال آیا امیدی دارید که این پرونده نتیجه دهد؟
ما ناامید نمی شویم. تا آخر هم هستیم. حتی پارسال آمدند خانه ی ما و گفتند به شما پول می دهیم، دیگر دادگستری نروید. گفتند هرچه پول تا به حال خرج کردید را به شما می دهیم شما دیگر پیگیر پرونده نشوید. یک سردار سپاه و یک نفر از وزارت اطلاعات آمدند خانه ما؛ می خواستند به یک شکلی به ما رشوه بدهند که ما رضایت بدهیم ولی من قبول نکردم.
ممکن است بگویید در پیگیری ها به شما علت مرگ را چه می گویند؟
ببینید در تمام مدارک و پرونده ای که به اندازه سه هزار صفحه می شود از همدان گرفته تا پزشک قانونی تهران، همه تاکید می کنند « قتل مشکوک». یعنی خودشان می دانند که این قتل بوده است و نه خودکشی .
از مسئولان چه کسانی شما را مورد حمایت قرار داده و خواستار شناسایی قاتل شده اند؟
خیلی از مسئولان می دانند چه شد. حتی آقای مطهری نماینده ی مجلس هم این را تاکید کرد که چرا جواب این خانواده را نمی دهید. آقای کروبی هم در تلویزیون زمان انتخابات گفت که چرا پزشکی که در همدان کشته شد کسی پاسخگو نیست. هیچ مدرکی که ثابت کند دخترم خودکشی کرده است وجود ندارد. اما متاسفانه از بازپرس تا معاون دادستان هرجا که می رویم و هرچه پیگیری می کنیم همه به قاتل کمک می کنند و به ما هیچ کس هیچ کمکی نمی کند. حتی سال ۸۶ فرماندهان سپاه به دفتر رهبری نامه نوشتند و سئوال کردند که زهرا بنی یعقوب را چه کسی کشته. ولی چرا کسی پاسخ نداد؟ من دیگر درمانده شدم از بس که به دادگستری مراجعه کردم؛ خسته شدم ولی هیچ کس جواب نمی دهد.
شما پیکر زهرا را چگونه تحویل گرفتید؟ آیا آثاری از شکنجه را هم مشاهده کردید؟
من پیکر خونین او را تحویل گرفتم، یعنی پیکر خونین دخترم را تحویل دادند... من خودم آثار ضرب و شتم را دیدم. اینها ادعا می کنند با پارچه خودکشی کرده ولی همان پارچه ای که ادعا می کنند را خودشان بعدا به گردن دخترم بستند. رییس اداره آگاهی همدان گفت آنها هیچ تصویری از خودکشی ندارند. این مدارکی که ارائه می دهند در مورد خودکشی همه جعلی است و همه تلاش شان این هست که با تهدید و ارعاب کارشان را پیش ببرند. ما به هیچ وجه رضایت نمی دهم تا بالاخره دادگاه صالحه ای تشکیل شود و حق به حق دار برسد.
اگر سخن ناگفته ای باقی مانده است بفرمایید؟
زهرای من چند بار به خوابم آمد؛ دخترم به من می گوید، بابا خسته نشو، پیگیری کن بالاخره یک روزی جواب می گیری.... زهرای من بیگناه کشته شد، از تمام مدافعین حقوق بشر، هرجای دنیا که هستند می خواهم کمکم کنند. من کارمند این حکومت بودم، برای این کشور زجر کشیدم. الان باید به این روزگار می رسیدم؟ آقای عبدالفتاح سلطانی وکیل دخترم بود که دوباره او را زندانی کردند. از حقوقدانان و وکلا، هر کسی هر جای دنیا که هستند در خواست می کنم هر قدمی که می توانند برای ما بردارند.
در همین رابطه بخوانید: چگونه دکتر زهرا بنی یعقوب آبکناری را خودکشی کردند؟!
جرس: چهار سال از قتل زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در بازداشتگاه بسیج همدان میگذرد. پدر او در گفتگو با جرس از پیشنهاد «حق السکوت» می گوید و تلاش برای عدم پیگیری این پرونده، اما او می گوید: تا زمانی که زنده باشم پیگیر خواهم بود تا قاتل فرزندم محاکمه شود.
زهرا بنی یعقوب، پزشک ۲۷ ساله ایرانی در سال ۱۳۸۶ شهر همدان بازداشت و سپس به زندان منتقل شد اما دو روز بعد ماموران بازداشتگاه اعلام کردند که او با پارچه پلاکاردی که تکه تکه شده بوده خودکشی کرده است. خانواده وی از همان ابتدا خودکشی را مردود اعلام کرده و از ماموران بازداشتگاه ستاد امر به معروف و نهی از منکر همدان شکایت کردند.
ابواقاسم بنی یعقوب، پدر این پزشک جان باخته بعد از گذشت چهار سال هنوز پیگیر پرونده قتل دخترش است و می گوید اگرچه آنها را تهدید کرده و حتی پیشنهاد «رشوه» هم داده اند اما ساکت نخواهند شد.
مادر زهرا بنی یعقوب نیز گفته است: زهرا شکنجه شده بود، گلویش جای بریدگی داشت و ران و پای چپ اش هم کبود بود، سرش ورم کرده بود و مثل اینکه به جایی خورده باشد سرش برجسته شده بود.
گفتگوی جرس با ابولقاسم بنی یعقوب، پدر زهرا بنی یعقوب، در مورد جزییات جدید پرونده قتل مشکوک این پزشک ایرانی در پی می آید.
آقای بنی یعقوب بعد از چهار سال می خواستم ببینم چه گذشته در این مدت و پیگیری های شما در چه مرحله ای است.
ما در وضعیت بدی هستیم. خیلی ها نمی توانند به خانه ما بیایند . هرکس به خانه ما می آید دستگیرش می کنند. اگرچه قبلا پرونده را بسته بودند که ما دیگر پیگیری نکنیم اما پرونده زهرا هنوز در دیوان عالی کشور است...
قبلا هم خبری منتشر شده بود مبنی بر تبرئه شدن متهمان به قتل عمد آیا بعد از آن شما پیگیری کردید؟
دو نفر از متهمان در زندان بودند ولی بعد کسانی به خانه ما آمدند و گفتند اینها نباید زندان بروند؛ ولی ما شکایت کردیم که این دو نفر را به زندان اوین بردند.
این دو نفر چه کسانی بودند ؟
یکی محمد علی قرباغی، رییس امر به معروف همدان بود و یکی دیگر همان کسی بود که دخترم را دستگیر کرده بود. اما بعدش کسانی آمدند خانه ما و تهدید کردند و گفتند ما خانه ی شما را به آتش می کشیم، باید از این خانه بروید. بعد از این مسله ما شکایت کردیم به قوه قضاییه که این دو نفر بیست روز در زندان اوین بودند. اما بعد دادستانی هماهنگ کرد اینها را فرستاند همدان، که شب ها در خانه شان هستند و روزها به زندان برمی گردند.
شما به این شیوه اعتراضی نکردید ؟
چرا ما دوباره شکایت کردیم که معاون قوه قضاییه آقای رییسی نوشتند که دادگاه قتل برگزار شود. ما تمام پرونده را بردیم؛ بعد پرونده به دیوان عالی کشور رفت ولی هیچگاه دادگاه قتل برگزار نشد.
به شما گفتند به چه دلیلی دادگاه برگزار نشد؟
می گویند بر اساس ماده ۱۸ ، شاکی نمی تواند اعاده دادرسی کند. می گویند در دوران آقای صادق لاریجانی این ماده بسته شد. یعنی حتی کسی که فرزندش هم کشته شد نمی تواند اعاده دادرسی کند. برای همین اصلا دادگاهی برای قتل برگزار نشد.
آیا خودتان درخواست دیدار با آقای لاریجانی داده اید یا نامه ای به ریاست قوه قضاییه ارسال کرده اید تا از نزدیک در این مورد پیگیر شوید؟
بله ولی اصلا پذیرش نمی کنند. همین هفته پیش هم رفتم ولی اجازه نمی دهند. به دیوان عالی کشور هم مراجعه کردم اما اصلا اجازه نمی دهند مسئولان قضایی را ببینم. به ما نمی گویند پس ما چه کسی را در این مملکت باید ببینیم. چهارسال گذشته ولی هیچ پاسخی نمی دهند.
بعد از چهارسال آیا امیدی دارید که این پرونده نتیجه دهد؟
ما ناامید نمی شویم. تا آخر هم هستیم. حتی پارسال آمدند خانه ی ما و گفتند به شما پول می دهیم، دیگر دادگستری نروید. گفتند هرچه پول تا به حال خرج کردید را به شما می دهیم شما دیگر پیگیر پرونده نشوید. یک سردار سپاه و یک نفر از وزارت اطلاعات آمدند خانه ما؛ می خواستند به یک شکلی به ما رشوه بدهند که ما رضایت بدهیم ولی من قبول نکردم.
ممکن است بگویید در پیگیری ها به شما علت مرگ را چه می گویند؟
ببینید در تمام مدارک و پرونده ای که به اندازه سه هزار صفحه می شود از همدان گرفته تا پزشک قانونی تهران، همه تاکید می کنند « قتل مشکوک». یعنی خودشان می دانند که این قتل بوده است و نه خودکشی .
از مسئولان چه کسانی شما را مورد حمایت قرار داده و خواستار شناسایی قاتل شده اند؟
خیلی از مسئولان می دانند چه شد. حتی آقای مطهری نماینده ی مجلس هم این را تاکید کرد که چرا جواب این خانواده را نمی دهید. آقای کروبی هم در تلویزیون زمان انتخابات گفت که چرا پزشکی که در همدان کشته شد کسی پاسخگو نیست. هیچ مدرکی که ثابت کند دخترم خودکشی کرده است وجود ندارد. اما متاسفانه از بازپرس تا معاون دادستان هرجا که می رویم و هرچه پیگیری می کنیم همه به قاتل کمک می کنند و به ما هیچ کس هیچ کمکی نمی کند. حتی سال ۸۶ فرماندهان سپاه به دفتر رهبری نامه نوشتند و سئوال کردند که زهرا بنی یعقوب را چه کسی کشته. ولی چرا کسی پاسخ نداد؟ من دیگر درمانده شدم از بس که به دادگستری مراجعه کردم؛ خسته شدم ولی هیچ کس جواب نمی دهد.
شما پیکر زهرا را چگونه تحویل گرفتید؟ آیا آثاری از شکنجه را هم مشاهده کردید؟
من پیکر خونین او را تحویل گرفتم، یعنی پیکر خونین دخترم را تحویل دادند... من خودم آثار ضرب و شتم را دیدم. اینها ادعا می کنند با پارچه خودکشی کرده ولی همان پارچه ای که ادعا می کنند را خودشان بعدا به گردن دخترم بستند. رییس اداره آگاهی همدان گفت آنها هیچ تصویری از خودکشی ندارند. این مدارکی که ارائه می دهند در مورد خودکشی همه جعلی است و همه تلاش شان این هست که با تهدید و ارعاب کارشان را پیش ببرند. ما به هیچ وجه رضایت نمی دهم تا بالاخره دادگاه صالحه ای تشکیل شود و حق به حق دار برسد.
اگر سخن ناگفته ای باقی مانده است بفرمایید؟
زهرای من چند بار به خوابم آمد؛ دخترم به من می گوید، بابا خسته نشو، پیگیری کن بالاخره یک روزی جواب می گیری.... زهرای من بیگناه کشته شد، از تمام مدافعین حقوق بشر، هرجای دنیا که هستند می خواهم کمکم کنند. من کارمند این حکومت بودم، برای این کشور زجر کشیدم. الان باید به این روزگار می رسیدم؟ آقای عبدالفتاح سلطانی وکیل دخترم بود که دوباره او را زندانی کردند. از حقوقدانان و وکلا، هر کسی هر جای دنیا که هستند در خواست می کنم هر قدمی که می توانند برای ما بردارند.
در همین رابطه بخوانید: چگونه دکتر زهرا بنی یعقوب آبکناری را خودکشی کردند؟!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر