و آنچه در این روزها از مسئولان امنیتی و قضایی دیده شد همان بود که در پرونده های سعید زینالی و عزت ابراهیم نژاد و زهرا کاظمی. همان بود که در ماجرای کوی دانشگاه و همان بود که در دادخواهی های مادر سهراب و ندا و مصطفی.
به گزارش کلمه، یکی از هم محلی های ستار بهشتی در امامزاده محمد تقی رباط کریم و بر مزار این کارگر وبلاگ نویس فریاد می زند: کسی در محل جرات نکرد اسم ستار را بر در خانه بنویسد. به خدا ستار از قهرمان دنیا، قهرمانتره. این مادره. کدام مادری که نتونه کفن بچه اش صورتش را نبینه. من مادرم مرده اما داغ من را ندیده…
کمی آن طرف تر مادر سعید زینالی ایستاده و در کنار مادر مصطفی کریم بیگی داغ تازه ی مادر ستار را اشک می ریزند. مادر سعید، همو که ۱۳ سال است چشم به در منتظر پسری که ۲۳ ساله رفت و این روزها نه تنها که ۳۸ ساله برنگشته که به قول خودش جنازه هم تحویل نگرفته تا مزاری داشته باشد و پنج شنبه هایی که با گل و گلاب سنگ قبرش را بشورد و شمع روشن کند. و مادر مصطفی که لحظه لحظه ی دفن شبانه ی مصطفی از جلوی چشمانش می گذرد و غربت پسرهاشان که با هم تقسیم می کنند.
۱۴ سال بی خبری از سعید زینالی؛ دانشجوی بازداشتی در کوی دانشگاه
سعید زینالی دانشجویی بود که در اعتراضات دانشجویی پس از حمله به کوی دانشگاه در تیر ۱۳۷۸ توسط نیروهای امنیتی در منزل بازداشت شد و تاکنون خبری از وی به دست نیامده است.
نهادهای امنیتی پس از پیگیریهای فراوان خانواده وی حفاظت اطلاعات سپاه را عامل بازداشت وی اعلام کردند اما آن نهاد نیز پاسخی پیرامون سرنوشت وی ارائه نکرده است.
ده سال پس از ناپدید شدن او، مادرش در نامهای خواستار آن شد که در صورت کشته شدن پسرش دست کم اطلاعاتی پیرامون محل دفن وی ارائه کنند. مادر او تا کنون یک بار به دلیل مصاحبه با صدای آمریکا و یک بار دیگر به دلیل شرکت در جمع مادران عزادار در پارک لاله دستگیر و زندانی شده است.
عصر پنجشنبه مراسم چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی که در بازداشتگاه پلیس کشته شد، بر سر مزار او واقع در امامزاده محمدتقی رباط کریم برگزار شد. اما ماموران نیروی انتظامی که این وبلاگ نویس/ کارگر/ جوان/ زندانی سیاسی را در بازداشتگاهی غیرقانونی شکنجه داده و کشته اند، حتی به مراسم یادبود او هم رحم نکردند.
سحر بهشتی خواهر ستار پس از بازگشت از مراسم چهلم برادر خود با اعلام اینکه خانواده اش در این مراسم توسط ماموران ناجا کتک خورده اند می گوید که مادرش را طوری کتک زده اند که پایش بشدت آسیب دیده است. محمد نوریزاد نیز با اشاره به جمعیت کمی که در مراسم چهلم ستار بهشتی شرکت کرده بودند به کلمه می گوید که مردم را ترسانده اند، آنقدر که تنها چهل نفر توانسته بودند در این قبرستان و در کنار خانواده حاضر شوند.
به گزارش کلمه، خانواده ستار بهشتی که امیدوار بودند حداقل بتوانند با برگزاری مراسم چهلم تسلی خاطری برای دل های داغدارشان پیدا کنند، عصر امروز در قبرستان رباط کریم با حضور سنگین نیروهای امنیتی رو به رو شدند که نه تنها برای اندک افراد شرکت کننده ایجاد مزاحمت کرد، بلکه مادر بیمار ستار بهشتی را نیز مجروح کردند.
سکوت نسبی خانواده ستار بهشتی طی چهل روز گذشته با این امید بود که ماموران قول برگزاری یک مراسم معمولی چهلم را به آنان داده بودند. اما مراسمی که قرار بود در آرامش کامل برگزار شود با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد و نیمه کاره به پایان نرسید.
بر اساس این گزارش قرار بود این مراسم از ساعت ۳ تا ساعت ۵ بعدازظهر برگزار شود اما اجازه ندادند حتی قبل از ساعت ۵ مردم با آرامش از امامزاده خارج شوند.
این در حالی است که شب پیش از مراسم نیز ماموران ناجا اعلامیه ها ی ستار بهشتی را پاره کرده و مغازه داران و شهروندان را تهدید کرده بودند که در مراسم شرکت نکنند.
گفتگوی کلمه با محمد نوریزاد و سحر بهشتی را با هم می خوانیم:
سحر بهشتی: خانواده ام را کتک زدند؛ پای مادرم به شدت آسیب دید
سحر بهشتی خواهر ستار با اعلام اینکه خانواده اش در این مراسم توسط ماموران ناجا کتک خورده اند می گوید که مادرش را طوری کتک زده اند که پایش بشدت آسیب دیده است.
خواهر ستار بهشتی همچنین با بیان اینکه ماموران تلاش کردند برادرش را بازداشت کنند به کلمه می گوید که با وساطت مردم و حضار برادرش را رها کردند اما در حال حاضر اعضای خانواده از نظر روحی در شرایط بسیار نامناسبی هستند.
به گفته ی وی درگیری ها و تنش ها در پایان مراسم در امامزاده رخ داده و ماموران همزمان با ضرب و شتم و بازداشت اقدام به پراکنده کردن حاضران کردند.
محمد نوریزاد، جهادگر و مستند ساز منتقد نیز در گفتگو با کلمه با اشاره به جمعیت کمی که در مراسم چهلم ستار بهشتی شرکت کرده بودند به کلمه می گوید که مردم را ترسانده اند، آنقدر که تنها چهل نفر توانسته بودند در این قبرستان و در کنار خانواده حاضر شوند.
نوریزاد که خود از زندانیان سیاسی پس از انتخابات است با اشاره به تنش های به وجود آمده در این مراسم می گوید: ماجرای ضرب و شتم و تندی و تنش و برخوردهای بی ادبانه و گستاخانه چیز تازه ای نیست همیشه بوده و از این به بعد هم خواهد بود یعنی غیر از این را ما باید تعجب کنیم. یعنی اگر یک روز دیدیم که مردمی یک مراسم برگزار کردند به آرامی سپری شده است، باید تعجب کنیم. وگرنه یک مامور امنیتی جوری تربیت شده یا او را طوری تنظیم کرده اند که فحاشی و ضرب و شتم کند و ناسزا بگوید و ماموریت خودش را انجام دهد.
این نویسنده ی منتقد در ادامه می افزاید: منتهی در نقطه مقابل ناراحتی، نگرانی، افسردگی و دلگیری من برای این بود که مراسم چهلم این مرد شریف با ۴۰ نفر برگزار شد آن هم با یک مرثیه خوانی که ماموران امنیتی گذاشته بودند بی وقفه توی باند بلندگو فریاد می کشید و چیزهایی را می گفت و حتی فرصت نمی داد که صدای مادر ستار بهشتی که اعتراض می کرد و فریاد می کشید، به گوش کسی برسد. به هر حال این، همه ی آن چیزهایی بود که می خواستم به شما بگویم.
محمد نوریزاد با تاکید دوباره بر اینکه “من بیش از آنکه گله مند یا نگران باشم از ضرب و شتم خانواده ستار بهشتی بسیار مکدر شدم از جمعیتی که آنجا بودند، چیزی حدود ۲۰ آقا و ۲۰ خانم مجموعا ۴۰ نفر”، می گوید: این همه ی جمعیتی بود که در چهلم این مرد بزرگ جمع شده بودند. این بود خروجی هزاران ابراز علاقه مردمانی باشد که نسبت به مرگ این جوان معترض بودند و ابراز نگرانی می کردند؟ همه هیاهو سر دادیم و اعتراض کردیم و خواستار برخورد شدیم و بعد چهلم او ۴۰ نفر بتوانند بر سر مزار او بیایند؟ من اصلا تصور نمی کردم یک چنین اتفاقی رخ دهد.
مردم را ترسانده اند/ کسی نمی داند اگر بگیرندش، چطور از بازداشت خارج خواهد شد
این فعال سیاسی در پاسخ به چرایی حضور نیافتن مردم در این مراسم تصریح می کند: من شخصا احساسم این است که ترس. یعنی مردم را ترسانده اند. و این ترس ناشی از ماجراهایی است که تا به حال شاهدش بودیم. که یک جوانی را می گیرند و می برند از تحصیل محرومش می کنند و در زندان شاهد ماجراهایی بودیم. که خود ستار بهشتی هم یکی از همان هاست. که وقتی شما را گرفتند معلوم نیست چه جوری از اینجا خارج خواهید شد. چنین چیزی یک ترس گسترده را در ذهن همه ایجاد کرده است که وقتی وارد مراسمی می شویم معلوم نیست انتهای این مراسم به کجا منجر می شود. و از این جهت باید بگویم که نیروهای امنیتی ما انصافا موفق بودند و باید بهشان تبریک گفت که مردم را ترسانده اند و امنیت خاطر آنها را برآشفتند. بله می ترسند. مردم می ترسند.
با مشت به سینه یک خانم کوبیدند/ برای غربت این جوان گریستم
وی در ادامه می افزاید: برخی را گرفتند، بعضی ها را بردند، بعضی ها را هم برخی از دوستان وساطت کردند که آزاد کنند. واقعا برخوردها پرتنش بود. با مشت به سینه یکی از خانم ها کوفتند.
نوریزاد همچنین می گوید: به هر حال من باز هم می خواهم بگویم که این چیز عجیبی نیست ما از چنین برخوردی نباید تعجب کنیم عمده نگاهمان باید متوجه برگزاری یک مراسم غریبانه برای این عزیز باشد.
وی در پایان تصریح می کند: من آنچنان می گریستم برای غربت این جوان که در هیچ مراسمی این چنین نگریسته بودم. غربت جوانی که هستیش را از او گرفتیم و بعد اجازه نمی دهیم که خانواده اش ضجه بزنند و ناله کنند و خودشان را تخلیه کنند بر سر مزار عزیزشان. و آنچه که بسیار بسیار آزار دهنده بود حضور لباس شخصی ها و ماموران امنیتی در همه جا یعنی حضور فراگیرشان بود ۴۰ نفر شرکت کننده در محاصره ۴۰ مامور امنیتی بودند. جدای از پلیس هایی که با لباس فرم و یونیفرم رسمی مراقبت می کردند. ولی واقعا ۴۰ زن و مردی که آمده بودند از جاهای مختلف با بستگان خود ستار بهشتی در محاصره ۴۰ ماموران امنیتی و لباس شخصی بودند که مراقب بودند و عکس و فیلم گرفتند از همه.
خواهر و مادر ستار بهشتی غریبانه عکس او را در دست گرفته بودند و گروه نه چندان زیادی از مردم نیز که اکثرا از اهالی محل بودند، در قبرستان حاضر شده بودند تا با این خانواده داغدیده ابراز همدردی کنند. مادر عکس جگرگوشه را در دست گرفته بود، راه می رفت و می گفت: پسرمه، برایش گریه نمی کنم، افتخار می کنم… او غیر از نام ستار، نام برخی دیگر از شهدای سرکوب های پس از انتخابات را هم بر زبان می آورد. برخی از خانواده های شهدای سبز هم در این مراسم حضور یافته بودند تا با این خانواده عزادار همراهی و همدردی کنند.
مادر ستار چندی قبل در مصاحبه ای از این گفته بود که دخترش را، سحر بهشتی را، تهدید کرده اند که مصاحبه نکند. به او گفته اند که اگر به خودش رحم نمی کند لااقل به کودک خردسال شش ماهه اش رحم کند!
مادر رنج کشیده ی ستار، هم او که با مرگ ستار نه فقط فرزندش را، که رفیق و پرستارش را هم از دست داده بود، تصویری از او را در دست داشت؛ به یادگار روزهایی که پسرش از او که در بستر بیماری بود پرستاری می کرد. او مدام می گفت: نمی گذارم خون پسرم پایمال شود.
غربت او تا آنجا بود که ماموران لباس شخصی حتی از حضور چند نفر خانواده و آشنا و دوستدار بر مزار او هم می ترسیدند؛ طوری که به تعداد زیاد در قبرستان و اطراف آن حاضر شده بودند، از تک تک حاضران عکس و فیلم می گرفتند و در نهایت هم نگذاشتند خانواده ستار بهشتی با آرامش میهمانان و تسلیت گویان را بدرقه کنند.
به گزارش کلمه، یکی از هم محلی های ستار بهشتی در امامزاده محمد تقی رباط کریم و بر مزار این کارگر وبلاگ نویس فریاد می زند: کسی در محل جرات نکرد اسم ستار را بر در خانه بنویسد. به خدا ستار از قهرمان دنیا، قهرمانتره. این مادره. کدام مادری که نتونه کفن بچه اش صورتش را نبینه. من مادرم مرده اما داغ من را ندیده…
کمی آن طرف تر مادر سعید زینالی ایستاده و در کنار مادر مصطفی کریم بیگی داغ تازه ی مادر ستار را اشک می ریزند. مادر سعید، همو که ۱۳ سال است چشم به در منتظر پسری که ۲۳ ساله رفت و این روزها نه تنها که ۳۸ ساله برنگشته که به قول خودش جنازه هم تحویل نگرفته تا مزاری داشته باشد و پنج شنبه هایی که با گل و گلاب سنگ قبرش را بشورد و شمع روشن کند. و مادر مصطفی که لحظه لحظه ی دفن شبانه ی مصطفی از جلوی چشمانش می گذرد و غربت پسرهاشان که با هم تقسیم می کنند.
۱۴ سال بی خبری از سعید زینالی؛ دانشجوی بازداشتی در کوی دانشگاه
سعید زینالی دانشجویی بود که در اعتراضات دانشجویی پس از حمله به کوی دانشگاه در تیر ۱۳۷۸ توسط نیروهای امنیتی در منزل بازداشت شد و تاکنون خبری از وی به دست نیامده است.
نهادهای امنیتی پس از پیگیریهای فراوان خانواده وی حفاظت اطلاعات سپاه را عامل بازداشت وی اعلام کردند اما آن نهاد نیز پاسخی پیرامون سرنوشت وی ارائه نکرده است.
ده سال پس از ناپدید شدن او، مادرش در نامهای خواستار آن شد که در صورت کشته شدن پسرش دست کم اطلاعاتی پیرامون محل دفن وی ارائه کنند. مادر او تا کنون یک بار به دلیل مصاحبه با صدای آمریکا و یک بار دیگر به دلیل شرکت در جمع مادران عزادار در پارک لاله دستگیر و زندانی شده است.
عصر پنجشنبه مراسم چهلمین روز درگذشت ستار بهشتی که در بازداشتگاه پلیس کشته شد، بر سر مزار او واقع در امامزاده محمدتقی رباط کریم برگزار شد. اما ماموران نیروی انتظامی که این وبلاگ نویس/ کارگر/ جوان/ زندانی سیاسی را در بازداشتگاهی غیرقانونی شکنجه داده و کشته اند، حتی به مراسم یادبود او هم رحم نکردند.
سحر بهشتی خواهر ستار پس از بازگشت از مراسم چهلم برادر خود با اعلام اینکه خانواده اش در این مراسم توسط ماموران ناجا کتک خورده اند می گوید که مادرش را طوری کتک زده اند که پایش بشدت آسیب دیده است. محمد نوریزاد نیز با اشاره به جمعیت کمی که در مراسم چهلم ستار بهشتی شرکت کرده بودند به کلمه می گوید که مردم را ترسانده اند، آنقدر که تنها چهل نفر توانسته بودند در این قبرستان و در کنار خانواده حاضر شوند.
به گزارش کلمه، خانواده ستار بهشتی که امیدوار بودند حداقل بتوانند با برگزاری مراسم چهلم تسلی خاطری برای دل های داغدارشان پیدا کنند، عصر امروز در قبرستان رباط کریم با حضور سنگین نیروهای امنیتی رو به رو شدند که نه تنها برای اندک افراد شرکت کننده ایجاد مزاحمت کرد، بلکه مادر بیمار ستار بهشتی را نیز مجروح کردند.
سکوت نسبی خانواده ستار بهشتی طی چهل روز گذشته با این امید بود که ماموران قول برگزاری یک مراسم معمولی چهلم را به آنان داده بودند. اما مراسمی که قرار بود در آرامش کامل برگزار شود با دخالت پلیس به خشونت کشیده شد و نیمه کاره به پایان نرسید.
بر اساس این گزارش قرار بود این مراسم از ساعت ۳ تا ساعت ۵ بعدازظهر برگزار شود اما اجازه ندادند حتی قبل از ساعت ۵ مردم با آرامش از امامزاده خارج شوند.
این در حالی است که شب پیش از مراسم نیز ماموران ناجا اعلامیه ها ی ستار بهشتی را پاره کرده و مغازه داران و شهروندان را تهدید کرده بودند که در مراسم شرکت نکنند.
گفتگوی کلمه با محمد نوریزاد و سحر بهشتی را با هم می خوانیم:
سحر بهشتی: خانواده ام را کتک زدند؛ پای مادرم به شدت آسیب دید
سحر بهشتی خواهر ستار با اعلام اینکه خانواده اش در این مراسم توسط ماموران ناجا کتک خورده اند می گوید که مادرش را طوری کتک زده اند که پایش بشدت آسیب دیده است.
خواهر ستار بهشتی همچنین با بیان اینکه ماموران تلاش کردند برادرش را بازداشت کنند به کلمه می گوید که با وساطت مردم و حضار برادرش را رها کردند اما در حال حاضر اعضای خانواده از نظر روحی در شرایط بسیار نامناسبی هستند.
به گفته ی وی درگیری ها و تنش ها در پایان مراسم در امامزاده رخ داده و ماموران همزمان با ضرب و شتم و بازداشت اقدام به پراکنده کردن حاضران کردند.
مادر شهید ستار بهشتی از حملهٔ مامورین به خانهٔ وی میگوید
محمد نوری زاد: اگر فحاشی و ضرب و شتم نمی کردند باید تعجب می کردیممحمد نوریزاد، جهادگر و مستند ساز منتقد نیز در گفتگو با کلمه با اشاره به جمعیت کمی که در مراسم چهلم ستار بهشتی شرکت کرده بودند به کلمه می گوید که مردم را ترسانده اند، آنقدر که تنها چهل نفر توانسته بودند در این قبرستان و در کنار خانواده حاضر شوند.
نوریزاد که خود از زندانیان سیاسی پس از انتخابات است با اشاره به تنش های به وجود آمده در این مراسم می گوید: ماجرای ضرب و شتم و تندی و تنش و برخوردهای بی ادبانه و گستاخانه چیز تازه ای نیست همیشه بوده و از این به بعد هم خواهد بود یعنی غیر از این را ما باید تعجب کنیم. یعنی اگر یک روز دیدیم که مردمی یک مراسم برگزار کردند به آرامی سپری شده است، باید تعجب کنیم. وگرنه یک مامور امنیتی جوری تربیت شده یا او را طوری تنظیم کرده اند که فحاشی و ضرب و شتم کند و ناسزا بگوید و ماموریت خودش را انجام دهد.
این نویسنده ی منتقد در ادامه می افزاید: منتهی در نقطه مقابل ناراحتی، نگرانی، افسردگی و دلگیری من برای این بود که مراسم چهلم این مرد شریف با ۴۰ نفر برگزار شد آن هم با یک مرثیه خوانی که ماموران امنیتی گذاشته بودند بی وقفه توی باند بلندگو فریاد می کشید و چیزهایی را می گفت و حتی فرصت نمی داد که صدای مادر ستار بهشتی که اعتراض می کرد و فریاد می کشید، به گوش کسی برسد. به هر حال این، همه ی آن چیزهایی بود که می خواستم به شما بگویم.
محمد نوریزاد با تاکید دوباره بر اینکه “من بیش از آنکه گله مند یا نگران باشم از ضرب و شتم خانواده ستار بهشتی بسیار مکدر شدم از جمعیتی که آنجا بودند، چیزی حدود ۲۰ آقا و ۲۰ خانم مجموعا ۴۰ نفر”، می گوید: این همه ی جمعیتی بود که در چهلم این مرد بزرگ جمع شده بودند. این بود خروجی هزاران ابراز علاقه مردمانی باشد که نسبت به مرگ این جوان معترض بودند و ابراز نگرانی می کردند؟ همه هیاهو سر دادیم و اعتراض کردیم و خواستار برخورد شدیم و بعد چهلم او ۴۰ نفر بتوانند بر سر مزار او بیایند؟ من اصلا تصور نمی کردم یک چنین اتفاقی رخ دهد.
مردم را ترسانده اند/ کسی نمی داند اگر بگیرندش، چطور از بازداشت خارج خواهد شد
این فعال سیاسی در پاسخ به چرایی حضور نیافتن مردم در این مراسم تصریح می کند: من شخصا احساسم این است که ترس. یعنی مردم را ترسانده اند. و این ترس ناشی از ماجراهایی است که تا به حال شاهدش بودیم. که یک جوانی را می گیرند و می برند از تحصیل محرومش می کنند و در زندان شاهد ماجراهایی بودیم. که خود ستار بهشتی هم یکی از همان هاست. که وقتی شما را گرفتند معلوم نیست چه جوری از اینجا خارج خواهید شد. چنین چیزی یک ترس گسترده را در ذهن همه ایجاد کرده است که وقتی وارد مراسمی می شویم معلوم نیست انتهای این مراسم به کجا منجر می شود. و از این جهت باید بگویم که نیروهای امنیتی ما انصافا موفق بودند و باید بهشان تبریک گفت که مردم را ترسانده اند و امنیت خاطر آنها را برآشفتند. بله می ترسند. مردم می ترسند.
با مشت به سینه یک خانم کوبیدند/ برای غربت این جوان گریستم
وی در ادامه می افزاید: برخی را گرفتند، بعضی ها را بردند، بعضی ها را هم برخی از دوستان وساطت کردند که آزاد کنند. واقعا برخوردها پرتنش بود. با مشت به سینه یکی از خانم ها کوفتند.
نوریزاد همچنین می گوید: به هر حال من باز هم می خواهم بگویم که این چیز عجیبی نیست ما از چنین برخوردی نباید تعجب کنیم عمده نگاهمان باید متوجه برگزاری یک مراسم غریبانه برای این عزیز باشد.
وی در پایان تصریح می کند: من آنچنان می گریستم برای غربت این جوان که در هیچ مراسمی این چنین نگریسته بودم. غربت جوانی که هستیش را از او گرفتیم و بعد اجازه نمی دهیم که خانواده اش ضجه بزنند و ناله کنند و خودشان را تخلیه کنند بر سر مزار عزیزشان. و آنچه که بسیار بسیار آزار دهنده بود حضور لباس شخصی ها و ماموران امنیتی در همه جا یعنی حضور فراگیرشان بود ۴۰ نفر شرکت کننده در محاصره ۴۰ مامور امنیتی بودند. جدای از پلیس هایی که با لباس فرم و یونیفرم رسمی مراقبت می کردند. ولی واقعا ۴۰ زن و مردی که آمده بودند از جاهای مختلف با بستگان خود ستار بهشتی در محاصره ۴۰ ماموران امنیتی و لباس شخصی بودند که مراقب بودند و عکس و فیلم گرفتند از همه.
خواهر و مادر ستار بهشتی غریبانه عکس او را در دست گرفته بودند و گروه نه چندان زیادی از مردم نیز که اکثرا از اهالی محل بودند، در قبرستان حاضر شده بودند تا با این خانواده داغدیده ابراز همدردی کنند. مادر عکس جگرگوشه را در دست گرفته بود، راه می رفت و می گفت: پسرمه، برایش گریه نمی کنم، افتخار می کنم… او غیر از نام ستار، نام برخی دیگر از شهدای سرکوب های پس از انتخابات را هم بر زبان می آورد. برخی از خانواده های شهدای سبز هم در این مراسم حضور یافته بودند تا با این خانواده عزادار همراهی و همدردی کنند.
مادر ستار چندی قبل در مصاحبه ای از این گفته بود که دخترش را، سحر بهشتی را، تهدید کرده اند که مصاحبه نکند. به او گفته اند که اگر به خودش رحم نمی کند لااقل به کودک خردسال شش ماهه اش رحم کند!
مادر رنج کشیده ی ستار، هم او که با مرگ ستار نه فقط فرزندش را، که رفیق و پرستارش را هم از دست داده بود، تصویری از او را در دست داشت؛ به یادگار روزهایی که پسرش از او که در بستر بیماری بود پرستاری می کرد. او مدام می گفت: نمی گذارم خون پسرم پایمال شود.
غربت او تا آنجا بود که ماموران لباس شخصی حتی از حضور چند نفر خانواده و آشنا و دوستدار بر مزار او هم می ترسیدند؛ طوری که به تعداد زیاد در قبرستان و اطراف آن حاضر شده بودند، از تک تک حاضران عکس و فیلم می گرفتند و در نهایت هم نگذاشتند خانواده ستار بهشتی با آرامش میهمانان و تسلیت گویان را بدرقه کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر