یک اتفاق ناچیز دیگر
در کرج٬ یک شهروند معترض به کشتار سیستان و بلوچستان٬ بر روی یک صندوق صدقات ایستاده بود و از بدبختی و گرفتاری های مردم میگفت
پس از چند جمله٬ مات و مبهوت٬ به انتظار همراهی... همزبانی... رفیق راهی... به چپ و راستش نظری میاندازند٬ هیچ واکنش و حرکتی از مردم نمیبیند
میگوید: با شما مردم باید چیکار کرد؟ هزار سال دیگه هم همینیم٬ هزار سال که هیچی ده هزار سال دیگه هم همینیم
او فریاد میزد: «تو سیستان و بلوچستان روزی چند صد نفر دارن کشته میشن، به دست دجال! من نمیترسم. از مرگ هم نمیترسم و در پاسخ مامور امنیتی که به او میگوید:«بیا پایین خودتو اذیت نکن » از او میپرسد: ایرانی نیستی تو؟
سپس ماموری بدون اینکه با خشونت و یا خطری مواجه شده باشد، بر خلاف قوانین بکارگیری سلاح و صرفا به جهت ارعاب اقدام به تیراندازی هوایی میکند. او در پاسخ این شلیک هوایی میگوید: هوایی نزن، اینجا بزن (با اشاره به قلبش) شما که تو سیستان میزنید، اینجا هم بزنید
یکی از ماموران امنیتی دست او را میگیرد
و او را بی هوا به سمت پایین میکشد
در عرض چند ثانیه٬ مزدورهای لباس شخصی مانند مور و ملخ سر میرسند و او را به پایین میکشند
دو سه زن با هل دادن و زدن به سینه مامور٬ تلاش در آزاد کردن مرد معترض میکنند
دیگران٬ تنها به شونصد بار ولش کن! ولش کن! ولش کن! ولش کن! بسنده میکنند
یک تیر دیگر شلیک میشود؛ فریاد ولش کن! ولش کن! بالا میگیرد
یک سرباز پلیس راهنمایی و رانندگی در میان تماشاچیان در حال دنبال کردن ماجراست که افسر راهنمایی میآید٬ چیزی به او میگوید و او را کنار میکشد
جای خوشحالی است که به صورتش «سیلی!» نمیزند
در میان فریادهای «موثر و کوبنده؟!» ولش کن! ولش کن! و تماشاچیان فیلمبردار٬ مرد معترض را بازداشت میکنند و همراه خود میبرند... همین
این هم یک نظر سنجی درباره مرد معترض کرجی
ولی در واقع آنچه در فیلم دیده شد نتیجه اش این بود
امیدوارم دوباره فردا٬ هشتگ «تیمارستان امین آباد» ترند نشود
بهنام محجوبی٬ در تیمارستان٬ باطل شدن و فنای انسانیت را دید٬ من هم در این فیلم٬ ترس و نامردی٬ فرومایگی و بی غیرتی٬ ذلت و خواری و بی شرفی ایرانیان را دیدم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر