پس از جان باختن دو خبرنگار بر اثر واژگونی اتوبوس٬ بازهم طبق معمول ایرانیانی که در مرده پرستی ید طولایی (دقیقن هشت قرن پس از حمله اعراب به ایران) در فضای مجازی شروع به تاسف خوردن و اشک ریختن و ابراز همدردی با خانواده اش کردند
تفاوت از زمین تا آسمان است! به شمار کسانی که پس از مرگ ریحانه یاسینی با همسرش ابراز همدردی کردند و توییت او را پسندیدند دقت کنید
و با شمار آنهایی که پس از شکنجه و زجرکش کردن بهنام محجوبی٬ زندانی سیاسی او را کشتند٬ با مادر و خواهر و همسرش ابراز همدردی کردند و این توییت پسندیدند مقایسه کنید
با خودم گفتم پیش از گریه و ابراز افسوس و اینجور چیزا٬ اول کمی در مورد آنها تحقیق کنم
با اینکه شخصن توییتر و فیسبوک و اینستاگرام ندارم و امکان دسترسی به همه نظرات این دو برام محدود است٬ خوشبختانه خیلی زود پی بردم که نظرم در مورد مرگ ریحانه یاسینی٬ همان نظری است که در مورد آزاده نامداری داشتم! مُرد که مُرد! چیکار کنیم؟ بزنیم تو سر خودمون؟
دیدم هزار ماشالا برا خودش یه پا عرزشیه
ماله کش های رژیم آخوندی مایه مباهات ریحانه خانم بودند: آخرین روزهای لذت بردن از صحبت کردن وزیر امور خارجهای که مایه مباهات بود
به نظر ایشان هواپیمای اوکراینی دچار نقص فنی شده بود! بگذریم از اینکه خود سپاه هم اعتراف به حمله موشکی کرده بود
این هم دیدگاه ریحانه خانم درباره مبارزان جان باخته راه آزادی و شجریان
ریحانه یاسینی بدجوری از حقوق زنان دفاع میکرد! بین همه پیامبرها جرجیس رو انتخاب کرده بودی؟
صحبت های مادران داغدار در مورد شرکت نکردن در انتخابات٬ بوق بود! زیرا ایشان پس از شنیدن صحبت های بهزاد نبوی تصمیم به رای دادن گرفتند
قبل از صحبت بهزاد نبوی مطمئن بودم که رای نمیدهم اما نه خودم اندازه نبوی آرمانخواه میبینم، نه ذرهای «اندازهاش هزینه؟!!!» دادم و نه عمر بیشتری ازدست دادم
به احترام بهزاد نبوی و استدلالهای محمد فاضلی که به سوادش احترام میگذارم، استخوان در گلو، به همتی رای دادم که اگر فردا فاصله آرای او با رئیسی برای رفتن دور دوم کم بود، خودم سرزنش نکنم
ولی برای حرف مبارزان واقعی احترام قائل نشدی و در انتصاباتی شرکت کردی که از همان روز نخست نتیجه اش معلوم بود
زنها و مردهای از هم جدا شده، روی صندلی نشسته و گل و پوستر دست گرفتهاند، مداح میخواند و شعار میدهند:"به کوری بیبیسی،رای ما شد رئیسی، یا امام رضا، رئیسی". آنها برای آنها جشن پیروزی میگیرند و کاری هم به منطق اعداد ندارند. در چشمشان هم همهی ما ۴۱ میلیون نفر دیگر باختهایم
همهی ما؟!!! شما خودتو با اون ۳۰ میلیون نفری که رای ندادند و آن ۴ میلیون نفری که مجبورشون کرده بودند رای بدهند و رای باطله دادند قاطی نکن! شما جزو آن ۲/۵ میلیون نفر خائنی بودی که به همتی رای دادند
نوشته: وقتی موقع خواب به زور میارنت رای بدی :)))))))). تو رو که به زور نیاورده بودن
ریحانه یاسینی: نه امید چندانی به پیروزی دارم و نه امیدی به تغییر و اصلاح اساسی کشور در سالهای باقیمانده جوانی، اما رای دادم چون خواهرم یک سال دیگه دانشجو میشه و دلم نمیخواد افسوس بخورم کاری ازم برمیومد که سالهای دانشجویی دخترک در روزگار سیاه افسردهتر نگذره و دریغ کردم
خانم رای داده چون خواهرش سال دیگه دانشجو میشه! حالا از کجا پیشاپیش مطمئن هست که خواهرش قراره دانشجو بشه رو نمیدونم
ولی اینو میدونم که هزاران زندانی سیاسی از ادامه تحصیل محروم شده اند و ریحانه خانم تنها به فکر آبجی خودشه
در حالیکه هزاران هزار مبارز راه آزادی در سیاه چال های رژیم آخوندی به خاطر اعتقاداتشان و مخالفت با استبداد و خودکامگی قرون وسطایی شکنجه و یا جان خود را از دست میدهند ریحانه خانم با براندازی مخالف بود چون نمیخواست باقی عمرش رو هم در خرابی ناشی از یک انقلاب هیجانی دیگه بگذرونه
بیچاره! همهی عمر کوتاهش٬ در حکومت سیاه آخوندها سپری شده بود و به همان راضی بود! گویا هیچ تصور بهتری از زندگی نداشت
اما مهشاد کریمی
آنزمان که بهنوش بختیاری٬ فاحشه حکومتی برای ۹ میلیون دنبال کنند اش نوشت: اعدام کنید! مهشاد کریمی با وجود همهی محدودیت های شغلی اش نوشته بود: کاش کاری بیشتر از این از دستم برمیومد. #اعدام_نکنید
او یک مبارز بود و به عنوان یک خبرنگار٬ شهامت حرف زدن داشت
در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی٬ هیچگونه مطلب منفی درباره او ندیدم و در حساب توییتری اش٬ بیشتر اخباری از رشته تخصصی اش (محیط زیست) نوشته بود. نوشته هایی که به مذاق بسیاری از جنایتکاران و دزدان خوش نیامده بود
توییتی که پاک شد
از فیسبوک توانا تک: مهشاد کریمی، خبرنگار، در توییتر از مانور سپاه و سوختن شش هکتار زمین تالار سولدوز نوشت. این خبر با واکنش فعالان محیط زیستی همراه بود. ساعاتی بعد این توییت پاک شد
کریمی درباره پاک شدن این توییت توضیح نداده است. این اولین بار نیست خبرنگاران و کاربران توییتر مجبور شدند توییتهایشان را پاک کنند و به دلیل انتشار توییتهایی حکم زندان گرفتهاند
به یاد دارم این گزارش را خوانده بودم و از تصاویرش استفاده کرده بودم و الان میبینم خبرنگارش٬ مهشاد کریمی بوده
خیلی جرات میخواد که خبرنگار «ایسنا»٬ از مژگان جمشیدی توییت بزاره
علی سلطانمحمدی همسر مهشاد کریمی: مشکل بزرگی که ما داریم و مشکلی که الان شما هم به آن برخوردید این است که متاسفانه بیشرمی و بی حیایی دارد بجای مسوولیت پذیری٬ فرهنگ غالب یک بخشی از مدیریت کشور میشود شده است: ما را تحت فشار گذاشتند که رضایت ندهید جسد را تحویل نمیدهیم. ما راضی نیستیم به یک تسلیت شما و یک عذر خواهی و دلجویی شما. ما پیگیری میخواهیم و نخواهیم بخشید و نخواهیم گذشت
صد دریغ و هزار افسوس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر