۱۴۰۳ دی ۱۷, دوشنبه

گشت ارشاد پهلوی!

خیلی از ماها می‌رقصیم. دوست داریم برقصیم. اگه فرصتی و امکان و اجازه‌اش باشه می‌رقصیم. در زندان یا در مراسم خاکسپاری عزیزی، در مهمونی و جشن، در کلوب یا یواشکی، در کلاس رقص یا تنهایی، بعنوان اعتراض یا بصورت حرفه‌ای، بچه و پیر و جوان و چاق و لاغر...
ده سال پیشا، برای نخستین بار این فیلم رو تو فیسبوک دیدم. هیچکس نمی‌دونه به چه آهنگی گوش می‌داد. هر کس با توجه به حرکاتش موزیکی روی فیلم گذاشت. با تمام وجودش از موزیکی که گوش می‌کرد لذت می‌برد و نمی‌تونست جلوی حرکات موزونش رو با آهنگ بگیره!
احتمالن شخصی که این فیلم رو گرفته بود قصدش این بود که مردم با دیدنش او را مسخره کنند ولی از همون لحظات اولیه مردم شروع به تشویق و نوشتن دیدگاه‌های مثبت کردن. فیلم اولیه‌اش رو یه جایی همون روزا، اینجا پست کردم که حوصله ندارم پیداش کنم ولی هنوزم که هنوزه پس از گذشت سالها مردم تشویقش می‌کنند!
البته همیشه و همه جای دنیا هستند کسانی مانند زباله‌های عقده‌ای خایه‌مال پهلوی و مزدورهای بی‌همه‌چیز خامنه‌ای که بی‌شرمانه بخاطر رقصیدن٬ به یک فرد مبارز٬ زندانی سیاسی و برنده جایزه صلح نوبل که سالهای زیادی را در زندان گذرانده و باید بگذراند حمله و توهین و بی‌احترامی کنند. 
رقص گرگ‌ها...
هرچند از دید بیشتر ایرانیان٬ انسان اشرف مخلوقات است و باهوش‌ترین و مهربان‌ترین و زیباترین و تمیز‌ترین و بافرهنگ‌ترین...
و حیوانات پست‌ترین زشت‌ترین نفهم‌ترین بی‌شعورترین وحشی‌ترین بی‌رحم‌ترین خونخوارترین موجودات روی زمین هستن و  لقب گرگ به کسی دادن توهین و ناسزا بشمار می‌آید ولی از نظر من ناخواسته تعریفشان را کرده!

در زندگی اجتماعی گرگ‌ها، پیوند اجتماعی ناگسستنی است. آن‌ها باهم شکار می‌کنند، باهم مسافت‌های بسیار طولانی را می‌پیمایند، تا پای جان از هم دفاع می‌کنند و اگر شرایط ایجاب کند باهم می‌میرند. آن‌ها نسبت به افراد گروه خود احساس مسوولیت می‌کنند. در میان گرگ‌ها رعایت حال همنوع، اصل‌ای پابرجاست.
وقتی می‌گیم سطلی سپاهی یعنی شباهت نوشته‌های موکل رضا پهلوی با رسانه‌های حکومتی!
سطلی بخون
سطلی بفهم
سطلی مبارزه یاد بگیر
رضا پهلوی تو هم اوباش تخم ساواکتو جمع کن از مجازی تا جور دیگه جمع نشدن
مهناز طراح: «ما را قضاوت می‌کنید و نمی‌دانید پیش از شما توسط قضات جمهوری اسلامی همین طور ناعادلانه قضاوت شده‌ایم. ما می‌رقصیم، ما در زندان می‌خوانیم و می‌رقصیم، ولی در همان زندان که شما هتل می‌خوانید دلتنگی عزیزانمان را تاب می‌آوریم، بیمار از بیمار پرستاری می‌کند و برای یک اعزام درمانی، و نه حتی مرخصی درمانی، باید ماه‌ها دوندگی کنیم.»

 «با هم می‌رقصیم و با هم گریه می‌کنیم ولی شما همان گوشه از رقص ما را ببینید و اگر توانستید یک روز و شب از انفرادی همراه با بازجویی‌های طولانی‌مدت به شیوه جمهوری اسلامی را تاب بیاورید و آن‌گاه ما را قضاوت می‌کنید.»
بدبخت نمی‌دونست محبوبه رضایی چه شکلیه!!! 
شاش‌زاده بیا و ببین٬ هاوایی بودی سطلی‌هات ریدن به سامانه!
متن کامل نامه محبوبه رضایی، فعال سیاسی پادشاهی‌خواه محبوس در زندان اوین 
«دوست ندارم گریه کنن، قرآن نخونن، نماز نخونن، شادی کنن!»
این جمله از مجیدرضا سنت ما برای مبارزه علیه ستم است. زندان به من آموخت که برای دستیابی به عدالت و آزادی پیش از هرچیزی می‌بایست متحد شد و نشکست، متحد شد و برخاست، برخاستن با جمع متکثری که با وجود اختلاف نظرهای متعدد همه بر سر یک چیز اجماع داریم: اینها باید بروند!
اگر رقصیدن در زندان برای عده‌ای حکم سفیدشویی جمهوری اسلامی را دارد باید از زندان اوین و با صدای بلند فریاد بزنم حکومتی که مجیدرضاها و نیکاها را به قتل رسانده با هیچ رقصی سفیدرو نخواهد شد. این گزاره‌ای برای به بیراهه بردن مبارزه ما علیه حاکمیت است و هرکس به آن دامن بزند همدست حکمرانان. 
من از دیار رقص و پایکوبی‌ام! 
قریب به دوسال است هزاران کیلومتر از خانواده‌ام دور هستم و از حق دیدار مادرم که تنها دارایی‌ام است محروم مانده‌ام اما این محرومیتها ما را خسته نخواهد کرد، همچنان با شادی بیشتری دست در دست خواهرانم خواهم رقصید.
نامه‌ام را با یادآوری شبی که حکم اعدام پخشان عزیزی صادر گردید به اتمام می‌رسانم؛ پخشان کل می‌کشید و با رقص فریاد میزدیم: سر برود، جان برود، آزادی از بین نرود.
پاینده ایران
محبوبه رضایی، زندان اوین.»
گلرخ ایرایی از زندان اوین: حال خوب ما نقطه‌ی مرگ ستمگر است
متن کامل آن را در اینجا بشنوید و بخوانید

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر