۱۳۹۰ تیر ۳۱, جمعه

حیوانات را دوست بداریم / داستان زندگی یک سگ

یا وقتی خدا کاری نمیکند، انسانها وارد عمل میشوند!
ای انسانها! خدایی وجود ندارد اگر هم خدایی هست خیلی بیرحم و کینه ای است ولی خوشبختانه انسانیت هنوز نمرده.
خدای بخشنده و مهربان!!! شما هنوز بعد از هزاران سال کینه ی خوردن یک سیب ار دلش بیرون نرفته! و انتقام آن را از انسانها و حیوانات بی گناهی که حتی رنگ آن سیب را هم ندیده اند میگیرد!
هزاران سال برای انواع و اقسام خدایان قربانی کردید و آنها را پرستش کردید، چی نصیبتان شد بجز بدبختی و درد و رنج و مرگ؟
بنابراین بیش از این دست روی دست نگذارید و منتظر رحمت های الهی! نشوید و آستین ها را بالا بزنید و خود دست بکار شوید!
بگذریم داستان از اینجا شروع میشود که به سابرینا یآپ "Sabrina Yeap" بنیانگزار مزرعه دوستان پشمالو "Furry Friends Farm" در مالزی، خبر ناگواری میرسد که سگی در اثر تصادف با یک خودرو یا کامیون بشدت مجروح شده و راننده فرار کرده و سگ را در شرایط تاسف باری به حال خود رها کرده تا بمیرد.
به سابرینا گفته میشود که نصف صورت سگ بر اثر تصادف از بین رفته و مطمئن نیستند که او زنده باشد.
وی با سرعت تمام خود را به محلی که سگ در آنجا دیده شده بود میرساند و سگ را زیر ماشینی در حالیکه یک بشقاب برنج در کنارش بود پیدا میکند.
سگ بعد از گذشت ٥ روز با وجود
جراحات شدید و بدون هیچگونه درمانی هنوز زنده بود!
سابرینا بخاطر این شهامت، شجاعت و اراده اش او را جاسپر "Jasper" نامید.
وقتی سابرینا بمحل رسید کارگران خارجی که در آن محل کار میکردند و از او مراقبت میکردند، سگ مجروح را صدا میکنند و او بلافاصله میآید! و دوستانه در حالیکه برای سابرینا دم تکان میداد به او فرصت میدهد تا از او عکس بگیرد.
وضعیت سگ به قدری رقت انگیز بود که نزدیک بود اشک از چشمان سابرینا سرازیر شوداما وی با خود گفت اشک ریختن دردی را درمان نمیکند و باید برای سگ کاری کرد و به او کمک کرد.
نیمی از جمجمه جاسپر شکسته بود و مغز او در معرض دید و بدون محافظ بود. همچنین چشم چپ او بطور کامل آسیب دیده بود. کبودی ها و خراشیدگی های بسیاری بر روی بدنش بود و بروی پای راستش زخمی باز و تازه به چشم میخورد.
ظرف یک ثانیه کارگران خارجی برای سابرینا یک جعبه بزرگ آوردند و جاسپر را درون آن و داخل ماشین گذاشتند.
سگ بیچاره، بسیار شجاعانه و دوستانه، بدون هیچ گونه مبارزه یا سروصدا، در راه به درمانگاه، آرام در ماشین نشسته بود.
خوشبختانه Dr Kiew پس از مشاهده و معاینه جاسپر اعلام داشت که سعی خود را برای درمان او خواهد کرد.
جاسپر بخاطر غذایی که از کارگران دریافت کرده بود از لحاظ وزن در شرایط مناسبی بود.
اراده او برای زنده ماندن پس از ٥ روز تحمل شرایط سخت و ناگوار، سابرینا را مصمم کرد تا جاسپر را تنها نگذارد. بنظر سابرینا جاسپر زنده میماند اگر بداند که در راه مبارزه برای زنده ماندن تنها نیست و کسی هست که در این راه او را یاری کند.
کارگران خارجی به اندازه کافی مهربان بودند که با غذا دادن به او، او را زنده نگهدارند ولی متاسفانه با پاشیدن گرد گوگرد بروی زخمش بمنظور کمک، شرایط او را وخیم تر کرده بودند.
خوشبختانه زخم سر جاسپر روز بروز کوچکتر شد.شگفت انگیز بود که چشم راست جاسپر با وجود تاری دید و آسیب ها رو به بهبودی گذاشت ولی متاسفانه چشم چپ او را نشد نجات داد و برای همیشه تابینا شد.یک عمل جراحی اساسی برای کاشت و پیوند پوست و عضله برای پوشش محل زخم با موفقیت انجام شد.
و سرانجام پس از ٨ ماه به خانه جدیدش، جایی که دوستانش در انتظارش بودند رفت...
این داستان مرا بیاد مراقبت ها و محبت های بیدریغ و سرشار از انسانیت خانم آزاده محجوب، دکتر وحید رضاخانی و دکتر مروارید پشدار از این گربه ی مجروح میاندازد.


متاسفانه در مملکت اسلامی حیوان ستیز ما دست اینگونه افراد برای کمک کردن به حیوانات بسته است.
ایکاش روزی برسه که مردم ما بجای مالیدن سر و صورت خود به میله های سرد و طلایی آرامگاه مردگان ١٠٠٠ سال پیش، به امید راهگشایی و فرج! وقت خود را صرف چنین حرکات انسانی میکردند...

۲ نظر:

  1. سلام
    امیدوارم نظر منو بخونی
    من تقریبا نصف بیشتر وبلاگتو خوندم تا الان فکر میکردم تو دنیا فقط خودمم که از این بلاهایی که سر حیونا می ارن اعصابم خراب میشه و کسی جز من فکر اون بیزبانان نیست خیلی بااحساس و مهربانانه توی وبلاگت مطالب روشن بیان کردی و من واقعا خوشحال شدم که کسی مثل تو هست تو دنیا ولی من با اون قسمت حرفات که متمئنم از روی عصابانیت بوده و از ته قلبت اینو نگفتی مخالفم که گفتی خدا اینجوره و اونجوره و کینه ای و از اینجور حرفا البته منم ازت نمیخام بدون دلیل حرفامو قبول کنی خدا اونجوری که تو فک میکنی نیست خدا انسانو با اختیار خلق کرد که خودش تصمیم بگیرند اگه قرار بود خدا جلوی هر کاره بدی رو بگیره که بهشت و جهنم بی معنی میشد و همچنین بی معنی شدن اختیار ادمی خدا انسانها را تا روز قیامت به حاله خودشون ول کرده تا هر کاری دلشون خاست بکنن انوقته که خدا وارد عمل میشه و حساب همه ی وحشیا رو میرسه درست نیست که ما پیش داوری کنیم و خدا را بعنوان مقصر به هم نشون بدیم من مطمئنم که قبل از همه ی ما و همچنین قلب مهربان شما خدا اول از همه و بیشتر از همه از دیدن این فجایعی که بخشی از اونو تو وبلاگتون گذاشتین ناراحت میشه منم اول نظر شما رو داشتم در باره خدا ولی با یه اتفاقی زیره رو شدم که اگه بخام اونم بگم خیلی میشه امیدوارم موفق باشی

    پاسخحذف
  2. با سلام و درود خدمت دوست ناشناسم
    قبل از هر چیز پوزش مرا بدلیل دیر پاسخ دادن بپذیرید. هم سرگرم نوشتن مطلبی بودم و هم چون معمولا کسی در قسمت نظرات چیزی نمینویسه!!! منم کمتر سری به این قسمت میزنم!!!
    اگر با حرفهایم راجع به خدا دل مهربان شما را رنجاندم پوزش می خواهم.
    بخاطر احترامی که به شما دارم در مورد خدا بحثی نمیکنم، زیرا نه به خدایی اعتقاد دارم، نه به بهشت و جهنم و نه نظر مثبتی نسبت به خدا دارم!
    و به دلیل حساسیت، عشق و علاقه شدیدی که به حیوانات و تمامی موجودات زنده دارم، نمیتوانم شاهد درد و رنج آنها باشم و هیچ عذری را نه از طرف خدا و نه از طرف انسانها، قبول نمیکنم.
    در ضمن از حسن نظرتان راجع به مطالب وبلاگم سپاسگزارم، باعث دلگرمی و مایه ی امیدواریست.
    موفق و پیروز باشید...

    پاسخحذف