خبرگزاری هرانا – محمدرضا پورشجری (سیامک مهر) وبلاگ نویس زندانی در زندان ندامتگاه مرکزی کرج با پایان دوران محکومیت از زندان آزاد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس زندانی ۵۲ ساله که ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزل مسکونی خود در شهر کرج بازداشت شده با پایان دوران محکومیت ۴ ساله خود از زندان ندامتگاه مرکزی کرج آزاد شد.
وی نویسنده وبلاگ «گزارش به خاک ایران» بود و به همین دلیل بازداشت و در دادگاه انقلاب به زندان محکوم شد.
میترا پورشجری دختر این زندانی سیاسی در صفحه فیسبوک خود با اعلام خبر آزادی پدرش چنین نوشت:
بابام آزاد شد د د د
الان صداي بابامو از خارج زندان شنيدم
انتظار تمام شد
پدرم آزاد شد
بهترين لحظه زندگيمو با شما قسمت ميكنم
امروز زيباترين روز زندگي من و پدرم در تاريخ است
به اميد اينكه اين لحظه زيبا براي تمام خانواده هاي زندانيان بزودي رقم بخورد
پدرم آزاد شد
از همتون ممنونم
اولین عکس محمدرضا پورشجری از طریق اسکایپ در تماس با دخترش در خارج از کشور
بخشی از گفتوگوی میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری با دویچهوله در دیماه ۱۳۹۰
دویچهوله: آیا از نتیجه دادگاهی که ۳۰ آذرماه برای پدرتان، آقای محمدرضا پورشجری، تشکیل شد خبر دارید؟ در این دادگاه چه گذشت؟
میترا پورشجری: حدود ساعت ۱۰ صبح، پدرم را به دادگاه ۱۰۹ انقلاب کرج آوردند. وقتی به داخل رفت، یک ربع بیشتر طول نکشید و بیرون آمد.
در حالی که دادگاه قبلیاش نزدیک به سه ساعت طول کشید. اما اینبار دادگاه یک ربع بیشتر طول نکشید؛ با این تفاوت که دستبند و پابندش را هم باز نکردند. پدرم با یک سرباز داخل دادگاه شد. داخل دادگاه هم فقط سرباز بود و پدرم و قاضی غلام سرابی.
در پایان دادگاه، پدرم گفت که قاضی به او هیچ چیزی نگفته است. فقط گفته که، «از خودت دفاع کن.» پدرم پاسخ داده است که، «من دفاعی نمیتوانم بکنم، چون نه وکلای من اینجا هستند، نه هیات منصفه و نه حتی نمایندهی رسانهها و من اصلا این دادگاه را به رسمیت نمیشناسم.»
قاضی هم به او گفته است، «اشکالی ندارد که تو ما را به رسمیت نمیشناسی. ما اینبار باید رای شما را صادر کنیم و اینکار را میکنیم. حال شما میخواهی به رسمیت بشناس، میخواهی نشناس!» قاضی شروع میکند به تهدید کردن پدرم. پدرم هم ناراحت میشود و میگوید، «بالاخره روزی میرسد که شما نیز همانند قذافی در سوراخی گیر میافتید.»
قاضی هم در پاسخ میگوید که، «اشکالی ندارد؛ تا وقتی هستیم، امثال شما تاواناش را پس میدهند، وقتی هم رفتیم، که رفتهایم.»
پدرم میگوید نامهای از دادستانی با مهر وزارت اطلاعات روی میز قاضی بوده است. قاضی به پدرم گفته است، «هرچه هم بخواهید بگویید فایده ندارد، حکم شما آمده است.»
بههرحال پدرم را همراه با نامهای به دفتر شعبه بردند و پدرم آن نامه را امضا کرد. اینبار نگذاشتند حتی من به پدرم نزدیک شوم. فقط همین چند جمله را توانست بگوید و دو روز پیش گفت که این اتفاق افتاده است.
پدر شما جز نوشتن در وبلاگ خود، آیا کار دیگری هم انجام داده است؟ اتهام محاربه به چه دلیل در مورد ایشان مطرح شده است؟
پدر من هشت سال مینوشت. وبلاگنویس بود و با هیچ گروه، سازمان و فردی، به جز من که دخترش هستم، ارتباطی نداشته است. او تنها در خانه مینشست، میخواند و مینوشت.
پدرم به جز بیان نظر شخصی و وبلاگنویسی، هیچ کار دیگری انجام نداده است. اتهاماتی که به او زدهاند، بر اساس همان نوشتههای او طی این سالها بوده است.
آنطور که پدرم تعریف کرد، روزهای اول او را شکنجه میکردند، میزدند، با شوکر الکتریکی میزدند و میگفتند که تو در فلان تاریخ اینگونه نوشتهای. یعنی اتهام پدر من فقط نویسندگی و وبلاگنویسی بوده است و هیچ کار دیگری نکرده است.
با امید و آرزوی آزادی همه زندانیان سیاسی
و محاکمه ی همه سران دزد و جنایتکار رژیم اسلامی
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، محمدرضا پورشجری وبلاگ نویس زندانی ۵۲ ساله که ۲۱ شهریور ماه ۱۳۸۹ در منزل مسکونی خود در شهر کرج بازداشت شده با پایان دوران محکومیت ۴ ساله خود از زندان ندامتگاه مرکزی کرج آزاد شد.
وی نویسنده وبلاگ «گزارش به خاک ایران» بود و به همین دلیل بازداشت و در دادگاه انقلاب به زندان محکوم شد.
میترا پورشجری دختر این زندانی سیاسی در صفحه فیسبوک خود با اعلام خبر آزادی پدرش چنین نوشت:
بابام آزاد شد د د د
الان صداي بابامو از خارج زندان شنيدم
انتظار تمام شد
پدرم آزاد شد
بهترين لحظه زندگيمو با شما قسمت ميكنم
امروز زيباترين روز زندگي من و پدرم در تاريخ است
به اميد اينكه اين لحظه زيبا براي تمام خانواده هاي زندانيان بزودي رقم بخورد
پدرم آزاد شد
از همتون ممنونم
اولین عکس محمدرضا پورشجری از طریق اسکایپ در تماس با دخترش در خارج از کشور
بخشی از گفتوگوی میترا پورشجری فرزند محمدرضا پورشجری با دویچهوله در دیماه ۱۳۹۰
دویچهوله: آیا از نتیجه دادگاهی که ۳۰ آذرماه برای پدرتان، آقای محمدرضا پورشجری، تشکیل شد خبر دارید؟ در این دادگاه چه گذشت؟
میترا پورشجری: حدود ساعت ۱۰ صبح، پدرم را به دادگاه ۱۰۹ انقلاب کرج آوردند. وقتی به داخل رفت، یک ربع بیشتر طول نکشید و بیرون آمد.
در حالی که دادگاه قبلیاش نزدیک به سه ساعت طول کشید. اما اینبار دادگاه یک ربع بیشتر طول نکشید؛ با این تفاوت که دستبند و پابندش را هم باز نکردند. پدرم با یک سرباز داخل دادگاه شد. داخل دادگاه هم فقط سرباز بود و پدرم و قاضی غلام سرابی.
در پایان دادگاه، پدرم گفت که قاضی به او هیچ چیزی نگفته است. فقط گفته که، «از خودت دفاع کن.» پدرم پاسخ داده است که، «من دفاعی نمیتوانم بکنم، چون نه وکلای من اینجا هستند، نه هیات منصفه و نه حتی نمایندهی رسانهها و من اصلا این دادگاه را به رسمیت نمیشناسم.»
قاضی هم به او گفته است، «اشکالی ندارد که تو ما را به رسمیت نمیشناسی. ما اینبار باید رای شما را صادر کنیم و اینکار را میکنیم. حال شما میخواهی به رسمیت بشناس، میخواهی نشناس!» قاضی شروع میکند به تهدید کردن پدرم. پدرم هم ناراحت میشود و میگوید، «بالاخره روزی میرسد که شما نیز همانند قذافی در سوراخی گیر میافتید.»
قاضی هم در پاسخ میگوید که، «اشکالی ندارد؛ تا وقتی هستیم، امثال شما تاواناش را پس میدهند، وقتی هم رفتیم، که رفتهایم.»
پدرم میگوید نامهای از دادستانی با مهر وزارت اطلاعات روی میز قاضی بوده است. قاضی به پدرم گفته است، «هرچه هم بخواهید بگویید فایده ندارد، حکم شما آمده است.»
بههرحال پدرم را همراه با نامهای به دفتر شعبه بردند و پدرم آن نامه را امضا کرد. اینبار نگذاشتند حتی من به پدرم نزدیک شوم. فقط همین چند جمله را توانست بگوید و دو روز پیش گفت که این اتفاق افتاده است.
پدر من هشت سال مینوشت. وبلاگنویس بود و با هیچ گروه، سازمان و فردی، به جز من که دخترش هستم، ارتباطی نداشته است. او تنها در خانه مینشست، میخواند و مینوشت.
پدرم به جز بیان نظر شخصی و وبلاگنویسی، هیچ کار دیگری انجام نداده است. اتهاماتی که به او زدهاند، بر اساس همان نوشتههای او طی این سالها بوده است.
آنطور که پدرم تعریف کرد، روزهای اول او را شکنجه میکردند، میزدند، با شوکر الکتریکی میزدند و میگفتند که تو در فلان تاریخ اینگونه نوشتهای. یعنی اتهام پدر من فقط نویسندگی و وبلاگنویسی بوده است و هیچ کار دیگری نکرده است.
با امید و آرزوی آزادی همه زندانیان سیاسی
و محاکمه ی همه سران دزد و جنایتکار رژیم اسلامی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر