«. . . اگر خواستند بنویسند، باید بنویسند: «سیمین بهبهانی ۱۳۰۶ ـ . . .». تنها آرزویم این است که تا ذهنی پُربار و دستوپایی با توان کار دارم. قسمت نقطهچین مشخص شود . . .»
راوی حکایت باقی - «سیمین بهبهانی» به روایت و با صدای شاعر
مهربان رفت.
مادرانه، ما را آرامآرام، به نبودنش عادت داد.
شرححال مختصری از زندگی شاعر به زبان و صدای او هم سهم راوی حکایت باقی در یادمان سیمینبانوی غزل ایران. بشنوید!
دویچه وله: سیمین بهبهانی؛ از "نیمای غزل" تا "مادر ایران"
بهبهانی تنها غزلسرایی توانا نبود، فعالیتهای مدنی وی برای احقاق حقوق زنان از سیمین چهرهای متفاوت از دیگر هنرمندان زمان خود ساخته است. شجاعت و صراحت کلام وی در کنار فعالیت اجتماعی مستمر را در کمتر هنرمندی در این سطح میتوان یافت.
سیمین بهبهانی (خلیلی) غزلسرای برجسته و مبارز ایرانی روز ۲۸ تیر سال ۱۳۰۶ خورشیدی در خانوادهای فرهنگی دیده بر جهان گشود. پدرش عباس خلیلی، شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه "اقدام" و مادرش فخرعظما ارغون از زنان پیشروی زمان خود بود و شعر نیز میسرود.
سیمین در سال ۱۳۲۵ خورشیدی با حسن بهبهانی ازدواج کرد و در سال ۱۳۴۹ از او جدا شد. اما نام خانوادگی بهبهانی را برای همیشه حفظ کرد. شاعره نامدار ایرانی اندکی پس از جدایی با منوچهر کوشیار ازدواج کرد.
بهبهانی از سال ۱۳۳۰ بهعنوان آموزگار آغاز به کار کرد و در سال ۱۳۳۷ در حالی که در دانشکده ادبیات نیز قبول شده بود، وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.
سیمین میگوید: «اولین روزی که شروع کردم به شعر گفتن، اولین بیت این بوده که: "ای توده گرسنه و نالان چه می کنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه میکنی؟" این را در ۱۴ سالگی گفتم. حالا شعر اگر آن استحکام اولیه را نداشته، نقص فنی هم نداشته. ولی اولین شعر من که یادم هست نوجوانی بودم، قاعدتاً باید متوجه مسائل عاشقانه یا این که لطیفتر باشد. ولی میبینید که با این شروع کردم.»
خانم بهبهانی بهمدت سی سال تا سال ۱۳۶۰ خورشیدی بهعنوان دبیر دبیرستانهای تهران بهکار اشتغال داشت و بهرغم تحصیل در رشته حقوق قضایی در این رشته فعالیت نکرد.
وی در عینحال در سال ۱۳۴۶ در کنار هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری به عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو تلویزیون ملی ایران در آمد. عکس: سیمین بهبهانی و اسماعیل خویی
بهبهانی در گفتوگو با دویچه مراحل تکامل شعری خود را اینگونه تشریح کرد: «برای من زندگی همیشه تجربه است، تجربه ای پشت تجربه دیگر. شعر من هم بر پایه تجربه و آزمایش است. از غزل ساده شروع کردم به دو بیتی های نیمائی رسیدم. از چهار پارههای نیمائی باز به غزل پختهتری دست یافتم. قانع شدم به آن و به غزل هائی با وزن های تازهتر دست یافتم.»
وی افزود: «مضامین روز با آن وزنهائی که اخت شده بود با مضامین عرفانی یا عشقی یا... هماهنگی نداشت. غریبگی میکرد. من دست به شکستن فرم موسیقی غزل زدم. سعی کردم آنها را از حالت مالوف بیرون بیاورم. اوزان تازه ناگهان خودش آمد.»
بانوی شعر پارسی، همواره به سرودن غزل پایبند ماند، اما در قالبهای عروضی سنتی غزل فارسی دست به ابداعاتی زد که سبب شد در محافل ادبی ایران از وی بهعنوان "نیمای غزل فارسی" نام برده شود.
بخش عمده غزلهای او در سی و پنج سال گذشته رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی و زبانی یگانه و بسیار جسورانه داشت. مقاومت کمنظیر خانم بهبهانی در برابر فشارهای حکومتی سبب شد که بسیاری از ایرانیان از او بهعنوان "مادر ایران" نام ببرند.
دفاع سرسختانه خانم بهبهانی از آزادی اندیشه و حقوقبشر در ایران سبب شد که او در سالهای اخیر به دریافت چند جایزه مهم بینالمللی نائل شود.
در سال ۱۳۷۸ مدال "کارل فون اوسییتسکی" از سوی سازمان جهانی حقوقبشر در برلین به خانم بهبهانی اهدا شد. وی در همین سال جایزه "لیلیان هیلمن / داشیل هامت" سازمان دیدهبان حقوقبشر را نیز دریافت کرد. سیمین بهبهانی در کنار منیره برادران.
در سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳) نیز جایزه "یانوش پانونیوش" مجارستان با حضور بانوی شعر فارسی در شهر پچ این کشور به وی تقدیم شد.
سیمین بهبهانی در دهههای اخیر یکی از فعالترین و جدیترین اعضای کانون نویسندگان ایران و در چندین دوره عضو هیئت دبیران آن بود و هرگز این نهاد صنفی مدافع آزادی بیان در ایران را تنها نگذاشت. عکس: شیرین عبادی و سیمین بهبهانی از فعالان کمپین یک میلیون امضا برای برابری حقوقی زنان و مردان در ایران
خانم بهبهانی در سال ۱۳۸۸ برای سخنرانی در روز جهانی زن پیرامون فمینیسم به پاریس دعوت شد، اما روز ۱۷ اسفند هنگامی که قصد پرواز به این شهر را داشت، ماموران با توقیف گذرنامه به وی که در آن زمان ۸۲ سال داشت، اطلاع دادند که ممنوع الخروج شده است. عکس: جشنواره موسیقی زنان در تهران
از نیمای غزل ایران ۲۰ مجموعه شعر منتشر شده است. نخستین مجموعه با نام "سهتار شکسته" در سال ۱۳۳۰ و آخرین آنها با عنوان "مجموعه اشعار سیمین بهبهانی" در سال ۱۳۹۰ به همت نشر نگاه روانه بازار کتاب شده است.
«دوباره میسازمت وطن» را «سیمین بهبهانی»، سه سالی پس از انقلاب، در آخرین روزهای اسفندماه سال ۱۳۶۰ سرود. سی سال بعد در فروردین ۱۳۹۰، وقتی «باراک اوباما» رئیس جمهوری آمریکا در پیام نوروزی خود خطاب به ایرانیان، ترجمهٔ دو بیت از این شعر را چاشنی تبریک خود کرد کارش به رسانههای گروهی فارسیزبان هم کشیده شد. بیشتر ما اما این شعر را در اجرای ترانهای که «داریوش اقبالی» با آهنگی از ساختههای خود بر این سروده خواند بهیاد میآوریم.
اما اینکه «این شعر چگونه ساخته شد؟» سوالی بود که «صدرالدین الهی»، نویسنده و روزنامهنگار مشهور برای پاسخ به آن با «سیمین بهبهانی» مکاتبه کرد.
«سیمین بهبهانی» در شرح چگونگی سرایش این شعر، مینویسد:
«سالهای بد بود. سالهای بعد از اعدامهای روی پشتبام و محکمههای بیعدالتی بهنام عدالت و قسط اسلامی. دلم از ویرانیها گرفته بود. در خانه تنها بودم. توی آشپزخانه یک میز کوچک بود و من بودم و کاغذ و قلم در دستم و هزار غم در دلم. نشستم. شعر در جانم میجوشید. ویرانیها را میدیدم و در فکر آن بودم که چه میتوان کرد؟ وطن درهم شکسته و ویران بود.
برخاستم. یک فنجان چای ریختم و به آرزوهای لگدمالشده اندیشیدم. کسی را نداشتم که با او درد دل کنم. دو سه شب پیش «سیمین» را دیده بودم. «سیمین دانشور» ویرانتر از خودم و سرگردانتر از من. هنوز «جزیرۀ سرگردانی» را ننوشته بود. با من که حرف میزد انگار ایستاده است و از ته قلب من فریاد میکُند.
یکمرتبه شعر آمد. شعری که امید را به فردا نشان میدهد. ته قلبم روشن شد. فکر کردم اگر هم مُرده باشم دوباره برمیخیزم که اهرمن ویرانگر را درهم بشکنم. نوشتم: «دوباره میسازمت وطن» از دلم پرسیدم: «با چی؟» و دل گفت: «اگرچه با استخوان خویش . . .» و شعر شکل گرفت. همین شعری که دارید میخوانید «دوباره میسازمت وطن» و شعر را به «سیمین دانشور» هدیه کردم که همیشه دلش مثل من برای دوباره ساختن وطن میتپد.»
آقای دکتر الهی عزیزم
برای نمونه نوشتم و تقدیم کردم به شرط آن که در آفتاب نگذاریدش که راه نیفتد! پس از عارضه چشم
۲ فروردین ۹۰ ـ ارادتمند سیمین
بامداد سهشنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۳- سیمین بهبهانی، غزلسرای معاصر ایرانی، معروف به بانوی شعر معاصر و نیمای غزل در سن ۸۷ سالگی درگذشت.
مهربان رفت.
مادرانه، ما را آرامآرام، به نبودنش عادت داد.
شرححال مختصری از زندگی شاعر به زبان و صدای او هم سهم راوی حکایت باقی در یادمان سیمینبانوی غزل ایران. بشنوید!
دویچه وله: سیمین بهبهانی؛ از "نیمای غزل" تا "مادر ایران"
بهبهانی تنها غزلسرایی توانا نبود، فعالیتهای مدنی وی برای احقاق حقوق زنان از سیمین چهرهای متفاوت از دیگر هنرمندان زمان خود ساخته است. شجاعت و صراحت کلام وی در کنار فعالیت اجتماعی مستمر را در کمتر هنرمندی در این سطح میتوان یافت.
سیمین بهبهانی (خلیلی) غزلسرای برجسته و مبارز ایرانی روز ۲۸ تیر سال ۱۳۰۶ خورشیدی در خانوادهای فرهنگی دیده بر جهان گشود. پدرش عباس خلیلی، شاعر، نویسنده و مدیر روزنامه "اقدام" و مادرش فخرعظما ارغون از زنان پیشروی زمان خود بود و شعر نیز میسرود.
سیمین در سال ۱۳۲۵ خورشیدی با حسن بهبهانی ازدواج کرد و در سال ۱۳۴۹ از او جدا شد. اما نام خانوادگی بهبهانی را برای همیشه حفظ کرد. شاعره نامدار ایرانی اندکی پس از جدایی با منوچهر کوشیار ازدواج کرد.
بهبهانی از سال ۱۳۳۰ بهعنوان آموزگار آغاز به کار کرد و در سال ۱۳۳۷ در حالی که در دانشکده ادبیات نیز قبول شده بود، وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد.
سیمین میگوید: «اولین روزی که شروع کردم به شعر گفتن، اولین بیت این بوده که: "ای توده گرسنه و نالان چه می کنی/ ای ملت فقیر و پریشان چه میکنی؟" این را در ۱۴ سالگی گفتم. حالا شعر اگر آن استحکام اولیه را نداشته، نقص فنی هم نداشته. ولی اولین شعر من که یادم هست نوجوانی بودم، قاعدتاً باید متوجه مسائل عاشقانه یا این که لطیفتر باشد. ولی میبینید که با این شروع کردم.»
خانم بهبهانی بهمدت سی سال تا سال ۱۳۶۰ خورشیدی بهعنوان دبیر دبیرستانهای تهران بهکار اشتغال داشت و بهرغم تحصیل در رشته حقوق قضایی در این رشته فعالیت نکرد.
وی در عینحال در سال ۱۳۴۶ در کنار هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری به عضویت شورای شعر و موسیقی رادیو تلویزیون ملی ایران در آمد. عکس: سیمین بهبهانی و اسماعیل خویی
بهبهانی در گفتوگو با دویچه مراحل تکامل شعری خود را اینگونه تشریح کرد: «برای من زندگی همیشه تجربه است، تجربه ای پشت تجربه دیگر. شعر من هم بر پایه تجربه و آزمایش است. از غزل ساده شروع کردم به دو بیتی های نیمائی رسیدم. از چهار پارههای نیمائی باز به غزل پختهتری دست یافتم. قانع شدم به آن و به غزل هائی با وزن های تازهتر دست یافتم.»
بانوی شعر پارسی، همواره به سرودن غزل پایبند ماند، اما در قالبهای عروضی سنتی غزل فارسی دست به ابداعاتی زد که سبب شد در محافل ادبی ایران از وی بهعنوان "نیمای غزل فارسی" نام برده شود.
بخش عمده غزلهای او در سی و پنج سال گذشته رنگ و بوی سیاسی و اجتماعی و زبانی یگانه و بسیار جسورانه داشت. مقاومت کمنظیر خانم بهبهانی در برابر فشارهای حکومتی سبب شد که بسیاری از ایرانیان از او بهعنوان "مادر ایران" نام ببرند.
دفاع سرسختانه خانم بهبهانی از آزادی اندیشه و حقوقبشر در ایران سبب شد که او در سالهای اخیر به دریافت چند جایزه مهم بینالمللی نائل شود.
در سال ۱۳۷۸ مدال "کارل فون اوسییتسکی" از سوی سازمان جهانی حقوقبشر در برلین به خانم بهبهانی اهدا شد. وی در همین سال جایزه "لیلیان هیلمن / داشیل هامت" سازمان دیدهبان حقوقبشر را نیز دریافت کرد. سیمین بهبهانی در کنار منیره برادران.
در سال ۱۳۹۲ (۲۰۱۳) نیز جایزه "یانوش پانونیوش" مجارستان با حضور بانوی شعر فارسی در شهر پچ این کشور به وی تقدیم شد.
سیمین بهبهانی در دهههای اخیر یکی از فعالترین و جدیترین اعضای کانون نویسندگان ایران و در چندین دوره عضو هیئت دبیران آن بود و هرگز این نهاد صنفی مدافع آزادی بیان در ایران را تنها نگذاشت. عکس: شیرین عبادی و سیمین بهبهانی از فعالان کمپین یک میلیون امضا برای برابری حقوقی زنان و مردان در ایران
خانم بهبهانی در سال ۱۳۸۸ برای سخنرانی در روز جهانی زن پیرامون فمینیسم به پاریس دعوت شد، اما روز ۱۷ اسفند هنگامی که قصد پرواز به این شهر را داشت، ماموران با توقیف گذرنامه به وی که در آن زمان ۸۲ سال داشت، اطلاع دادند که ممنوع الخروج شده است. عکس: جشنواره موسیقی زنان در تهران
از نیمای غزل ایران ۲۰ مجموعه شعر منتشر شده است. نخستین مجموعه با نام "سهتار شکسته" در سال ۱۳۳۰ و آخرین آنها با عنوان "مجموعه اشعار سیمین بهبهانی" در سال ۱۳۹۰ به همت نشر نگاه روانه بازار کتاب شده است.
گفت و گو
تازگی چه خبرها ؟
کهنه هم خبری نیست
جز گرفتن و بستن
کار تازه تری نیست
شور و شوق و تحرک ؟
طرفه یی که ندیدیم
هر چه بود ، همان هست
تحفه ی دگری نیست
پیش بینی ی فردا ؟
تلخ کامی ی دیروز
در مجال تصور
شهدی وشکری نیست
کو کرامت و عصمت
دم مزن که درین شهر
غیر ناخن و دامن
هیچ خشک و تری نیست
عصمتی به دو تا نان ؟
گر گرسنه بمانی
در معامله دانی
آنچنان ضرری نیست
شهر نکبت و خواری
بی مجامله آری
جز عفونت ازین گند
سودی و ثمری نیست
شب به روز رسد باز ؟
روز ؟ هرگز و هرگز
در تلاطم ظلمت
ساحل سحری نیست
ساز کن قوقولی قو
کو تسلط و تاجم ؟
من کلاغم و با من
این چنین هنری نیست
ای کلاغ بدآواز
با شمایل ناساز
گرچه ایه ی یأسی
در منت اثری نیست
باش تا نفس صبح
درفساد بگیرد
بیشه زار خشونت
خالی از شرری نیست
راوی حکایت باقی - تاریخچهٔ شعر «دوباره میسازمت وطن» سیمین بهبهانی«دوباره میسازمت وطن» را «سیمین بهبهانی»، سه سالی پس از انقلاب، در آخرین روزهای اسفندماه سال ۱۳۶۰ سرود. سی سال بعد در فروردین ۱۳۹۰، وقتی «باراک اوباما» رئیس جمهوری آمریکا در پیام نوروزی خود خطاب به ایرانیان، ترجمهٔ دو بیت از این شعر را چاشنی تبریک خود کرد کارش به رسانههای گروهی فارسیزبان هم کشیده شد. بیشتر ما اما این شعر را در اجرای ترانهای که «داریوش اقبالی» با آهنگی از ساختههای خود بر این سروده خواند بهیاد میآوریم.
اما اینکه «این شعر چگونه ساخته شد؟» سوالی بود که «صدرالدین الهی»، نویسنده و روزنامهنگار مشهور برای پاسخ به آن با «سیمین بهبهانی» مکاتبه کرد.
«سیمین بهبهانی» در شرح چگونگی سرایش این شعر، مینویسد:
«سالهای بد بود. سالهای بعد از اعدامهای روی پشتبام و محکمههای بیعدالتی بهنام عدالت و قسط اسلامی. دلم از ویرانیها گرفته بود. در خانه تنها بودم. توی آشپزخانه یک میز کوچک بود و من بودم و کاغذ و قلم در دستم و هزار غم در دلم. نشستم. شعر در جانم میجوشید. ویرانیها را میدیدم و در فکر آن بودم که چه میتوان کرد؟ وطن درهم شکسته و ویران بود.
برخاستم. یک فنجان چای ریختم و به آرزوهای لگدمالشده اندیشیدم. کسی را نداشتم که با او درد دل کنم. دو سه شب پیش «سیمین» را دیده بودم. «سیمین دانشور» ویرانتر از خودم و سرگردانتر از من. هنوز «جزیرۀ سرگردانی» را ننوشته بود. با من که حرف میزد انگار ایستاده است و از ته قلب من فریاد میکُند.
یکمرتبه شعر آمد. شعری که امید را به فردا نشان میدهد. ته قلبم روشن شد. فکر کردم اگر هم مُرده باشم دوباره برمیخیزم که اهرمن ویرانگر را درهم بشکنم. نوشتم: «دوباره میسازمت وطن» از دلم پرسیدم: «با چی؟» و دل گفت: «اگرچه با استخوان خویش . . .» و شعر شکل گرفت. همین شعری که دارید میخوانید «دوباره میسازمت وطن» و شعر را به «سیمین دانشور» هدیه کردم که همیشه دلش مثل من برای دوباره ساختن وطن میتپد.»
آقای دکتر الهی عزیزم
برای نمونه نوشتم و تقدیم کردم به شرط آن که در آفتاب نگذاریدش که راه نیفتد! پس از عارضه چشم
۲ فروردین ۹۰ ـ ارادتمند سیمین
به بانوی قصه فارسی:
«سیمین دانشور»
دوباره میسازمت وطن!
اگرچه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو میزنم
اگرچه با استخوان خویش
دوباره میبویم از تو گل
بهمیل نسل جوان تو
دوباره میشویم از تو خون
بهسیل اشک روان خویش
دوباره یک روز روشنا
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ میزنم
ز آبی آسمان خویش
اگرچه صدساله مُردهام
بهگور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلبِ اهرمن
بهنعرۀ آنچنان خویش
کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه میبخشدم شکوه
به عرصۀ امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز
مجال تعلیم اگر بُوَد
جوانی آغاز میکنم
کنار نوباوگان خویش
حدیث «حبّالوطن» ز شوق
بدان رَوش ساز میکنم
که جان شود هر کلام دل
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی
بهجاست کز تاب شعلهاش
گمان ندارم به کاهشی
ز گرمی دودمان خویش
۲۰ اسفندماه ۱۳۶۰
چرا رفتی
آواز همایون شجریان
آهنگساز تهمورس پورناظری
بسیاری از روزنامههای ایران در صفحه یک شماره چهارشنبه خود به مناسبت مرگ سیمین بهبهانی، عکس یا طرحی از چهره این شاعر سرشناس را در صفحه یک خود منتشر کردهاند.
روزنامههای اعتماد، شرق، آفتاب یزد، آرمان، مردمسالاری، ابتکار، بانی فیلم، جهان صنعت، شهروند، کارون، امتیاز و ایران از جمله روزنامههایی هستند که خبر درگذشت سیمین بهبهانی در نخستین ساعات بامداد سهشنبه را در صفحه یک شماره چهارشنبه چاپ کردهاند.
اما کیهان، روزنامه خامنه ای یک روز پس از درگذشت سیمین بهبهانی در صفحه سوم خود وی را «از جمله شاعران مورد حمایت دربار و از عوامل جریانهای ضد دینی و حامی فتنه سال ۸۸» معرفی کرده و نوشته است: سیمین بهبهانی «به خاطر سرودههای موردپسند محافل غربی مورد توجه دولتهای غربی قرار گرفته بود».
کیهان همچنین نوشته است:«در یکی از مبتذلترین اشعار بهبهانی به شنیعترین شکل ممکن روابط جنسی شرح داده شده است.»
شنیع؟!!! شنیع تر از رساله خمینی؟!!!
اهالی شعر و ادب تاجیکستان در سوگ سیمین بهبهانی
سیمین بهبهانی هرگز به تاجیکستان سفر نکرده بود اما تاجیکستان را خوب میشناخت و در آن کشور دلشدگان بیشماری داشت.
اندک شاعر موفقی را میتوان در تاجیکستان سراغ داشت که مرغ الهامش از کاشانه شعر سیمین برنخاسته باشد.
گزارش آن را در اینجا بشنوید
آواز همایون شجریان
آهنگساز تهمورس پورناظری
شعر سیمین بهبهانی
نام و یادش همواره گرامی و جاوید باد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر