بعد سراغ بهاییان آمدند
سکوت کردم چون بهایی نبودم
بخش چهارم
فصل پنجم - محفل دوم
در سکوت روشنفکران٬ اعضای محافل بهایی ایران٬ گروه گروه شکنجه و اعدام میشدند
بالا از راست به چپ مهدی امین امین٬ وکیل پایه یک دادگستری٬ قدرت الله روحانی وکیل و حقوقدان فارغالتحصیل از دانشگاه تهران٬ دکتر سیروس روشنی اسکویی متخصص بیهوشی و کامران صمیمی٬ مترجم سفارت ایران در جاکارتا و استاد زبان انگلیسی
پایین از راست به چپ جلال عزیزی٬ تاجر و اقتصاد و حقوق. یک هفته بعد برادرش، اسکندر عزیزی هم در تهران تیرباران شد. دکتر عزتالله فروهی٬ متخصص بیهوشی٬ محمود مجذوب دکترای حقوق از دانشگاه تهران و مشاور حقوقی و ژینوس نعمت محمودی٬ نخستین زن هواشناس ایران و رییس سازمان هواشناسی کشور. همسر او هوشنگ محمودی٬ در تاریخ ٣٠ مرداد ۱۳۵۹ در تهران ربوده و ناپدید شد
یک سال و شش ماه بعد، هفت مرد روی صندلی کنار هم و به صورت فشرده نشستهاند. دوربین روی آنهاست و در فیلم دو ساعت و شش دقیقهای که از جلسهٔ محاکمهٔ آنها منتشر شده، تصویری از قاضی و نمایندهٔ دادستان و مسئولان دادگاه نیست؛ کسانی که حکم مرگ میدهند، در سایه هستند و هفت مردی که دوربین روی آنهاست، ساعاتی بعد همراه با یک زن تیرباران میشوند.
یکی از نزدیکان اعضای محفل دوم بهایی میگوید: «بعد از ربودن اعضای محفل اول، اعضای محفل دوم، خیلی رعایت میکردند، هیچوقت ۹ نفر جایی جمع نمیشدند. جنگ و قحطی بود، پیت نفت بر میداشتند میرفتند دو نفر و سه نفری صف میایستادند و تا نوبتشان برسد با هم به تصمیماتی میرسیدند»
فریده صمیمی همسر کامران صمیمی که به همراه اعضای محفل بازداشت شده بود و مدتی بعد آزاد شد در شرح این بازداشت مینویسد: "... هیچ حکمی به ما نشان ندادند، جناب امین امین که وکیل دادگستری بودند سوال کردند شما ورقهای دارید برای جلب ما؟ آنها به ورقه احتیاج نداشتند، هرچه میگفتند همان بود."
«۲۳ آذر گفتیم برویم ببینیم کجا بردند، مثل محفل اول گمشان نکنیم. گفتند خیابان سنایی کوچهٔ دوم. رفتیم کلانتری سنایی. به رئیس کلانتری گفتم با چند نفر دستگیر شده، میدانید کجا بردهاند به من بگویید؟ گفت زن هم همراهشان بوده؟ گفتم بله. گفت مشروب و تریاک هم داشتند؟ گفتم فکرتان را به منکرات نبرید. همین که آمدم بگویم ما اقلیت مذهبی هستیم، گفت محفل بهاییها؟ گفتم بله. گفت اگر آن دو زنی که میگویی همراهشان بوده دو تا فاحشه بودند و اگر یک کارتن مشروب داشتند و اگر یک کیلو تریاک و هروئین داشتند، من رئیس کلانتری میتوانستم کاری بکنم ولی دیگر فکرش را نکن.»
فیلم محاکمه آنها در ششم دی ماه ۱۳۶۰، سالها بعد منتشر شده است. ژینوس، بهایی دیگر عضو این محفل، در دادگاه حضور ندارد. آنها همزمان و ساعاتی پس از جلسه محاکمه تیرباران شدند.
اين ويديو سالها بعد توسط يکی از دستاندرکاران دادگاه انقلاب شناسائی و در اختيار يکی از آشنايان بهائیاش قرار میگيرد. بنياد تسليمی پس از دستيابی به نسخهای از اين ويديو آن را در اختيار شبکهی تلويزيونی بیبیسی قرار داد و آنها متعاقباً بر پايهی اين ويديوی نادر اقدام به توليد مستندی با عنوان "عدالت انقلابی در ايران" کردند.
عطاالله ارجمند در مقاله نگاهی به "نمایش" محاکمهی برخی از اعضای محفل ملی بهائیان ایران مینویسد:
در این نمایش، تنها صدایی که به گوش میرسد صدای قاضی دادگاه است که گاهی از جانب دادستان نیز مطالبی را مطرح میکند.
از خصوصیات بارز این نمایش آن است که کارگردان، یکی از هنرپیشههای مهم این نمایش، یعنی هنرپیشهای که نقش وکیلمدافع را بازی میکند، فراموش کرده است. اگر کارگردان حتی یک هنرپیشهی ساکت و صامت را هم طی "محاکمه" به عنوان وکیلمدافع کنار متهمین نشانده بود، آبروی این "دادگاه" اندکی حفظ میشد. حق انتخاب وکیل نیز مانند دیگر حقوق از متهمین سلب شده بود.
باید توجه کرد که اکثر این اتهامات، مربوط به افکار، و نه افعالِ، متهمین است. واژهی صحیحتر برای توصیف این محاکمهها، "تفتیش عقاید" است که در قرون وسطی مرسوم بوده است."قاضی" تنها می کوشد که به ملت شریف ایران ثابت کند که افکار متهمین با مصالح حکومت اسلامی همخوانی ندارد و تقریباً خود را برای اثبات جرم دیگری به زحمت نمیاندازد.
گرچه در فیلم، صدای افراد دیگری نیز به گوش میرسد ولی ظاهراً در این نمایش فقط یک قاضی در دادگاه حضور دارد.
یکبار نیز "نمایندهی دادستان"، که مثل دیگر مسئولان تا انتهای فیلم ناشناس میماند، کیفرخواست رسمی را قرائت میکند. به طور کلی تمام فقرات این کیفرخواست را میتوان به دو دسته تقسیم کرد. دستهی اول، مواردی است که از باور متهمان به نقض حقوقشان در نظام کنونی ایران، ناشی میشود. دستهی دوم، اتهاماتی است که به اقدامات متهمان برای احقاق حقوق پایمال شدهاشان، مربوط میشود.سیروس روشنی: آیا هزاران بهایی از کار اخراجشده در ایران ظلم نیست؟
قاضی: اگر مثل شما باشند، نه.
سیروس روشنی: یک جامعهٔ دویست سیصد هزار نفری هیچ نوع حق حیاتی ندارند؛ این ظلم نیست؟ دهها نفر بدون گناه اعدام شدند؛ این ظلم نیست؟
قاضی: بدون گناه؟ کجا برای شما ثابت شده؟
سیروس روشنی: به همین اتهاماتی که میفرمایید اعدام شدهاند. ارتباط با بیتالعدل اعظم که مرکز جهانی بهایی است بهعنوان ارتباط با اسرائیل که به هیچ وجه نمیچسبد. آنها هم همین اتهامات را داشتند. آیا این همه اموال بهایی چه بهطور جامعه چه به طور انفرادی مصادره شده، این ظلم نیست؟
قاضی: خیلی خوب. تمام است دیگر. شعار ندهید. روشن شد. یعنی قبول دارید که ظلم است، یعنی حکومت ایران ظالم است و دارید تأیید میکنید.
در نظام جمهوری اسلامی ایران حتی ذکر کوچکترین ایراد از حکومت، جنایت به شمار میرود.
عجیب نیست که قاضی این توضیح مستند را هم نادیده میگیرد. حال اگر یکی از متهمین گفته بود که بر مبنای این منطق، سفر زیارتی سالانه دهها هزار ایرانی شیعه به عربستان حاکی از همکاری ایرانیان با آلسعود و تصدیق وهابیت است، قاضی فریاد وامصیبتا بلند میکرد.
در این نمایش، نه تنها متهمین وکیلی نداشتند، بلکه هر بار که در مقام دفاع از خود بر میآمدند "قاضی" به بهانهی این که شعار میدهند یا حاشیه میروند از ادامهی صحبت آنها جلوگیری میکرد. در این نمایش دو ساعته، برای اولین بار بعد از سی و هفت دقیقه قاضی اجازهی دفاع به یکی از متهمین داد. در این دو ساعت غیر از یک یا دوبار هیچیک از متهمین نتوانستند دفاع خود را به انتها رسانند.
او تمام مکالمات و تماسهای متهمین با مرکز جهانی بهائی را، به عنوان جاسوسی برای دولت اسرائیل، محکوم میکند. بر اساس چنین منطقی، تماس ایرانیان با خویشاوندانی که به حج رفتهاند، جاسوسی برای آلسعود است.
او با مخاطب قرار دادن ملت شریف ایران، تأسیس اولین ایستگاه فرستندهی تلویزیونی در ایران توسط حبیب ثابت، سرمایهدار بهائی، را مدرک حمایت آمریکا از بهائیان اعلام میکند.
"قاضی" که تا اواخر نمایش هنوز نتوانسته جرمی را ثابت کند، با وعدهی تخفیف در مجازات اصرار دارد که متهمین اسرائیل را محکوم کنند. این صحنهی جالب که هیچ ارزش و معنای حقوقی نداشته و شباهت زیادی به محاکمههای قرون وسطی دارد، برای دقایقی اسرائیل را در جایگاه متهم، متهمین را بر مسند قضاوت، و قاضی را بر کرسی وکالت فلسطین مینشاند.
تا زمانی که به رسمیت شناختن حقوق ایرانیان مشروط به تأیید عقاید آنها توسط فقهای شیعه است، نمیتوان به عدالت امید داشت.
ویلیام سیرز در کتاب «فريادى از اعماق قلب» مینویسد: تا کنون کسي به فكر این نيفتاده بود اموال و املاك خود را با تصرف و مصادره اموال دیگران توسعه دهد. اما در ایران؟!
صورتجلسه اموال قدرتالله روحانی٬ روحانیون و مسلمانان انقلابی٬ حتا از نمکدان هم نگذشته بودند...
برخی منابع:
خانه اسناد بهایی ستیزی در ایرانبنیاد عبدالرحمن برومند
رادیو فردا- محافل بهایی در ایران؛ آنان که دزدیده شدند و آنان که تیرباران شدندآسو- نسخهی کامل ویدیوی محاکمهی اعضای محفل ملی بهائیان ایران
آسو- «محفلی که تیرباران شد» نسخهی کوتاهشدهی ویدیوی محاکمهی اعضای محفل ملی بهائیان ایرانعطاالله ارجمند- نگاهی به "نمایش" محاکمهی برخی از اعضای محفل ملی بهائیان ایران
فیلم عدالت انقلابی در ایران
ادامه دارد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر