همون آبانی که نیزار ماهشهر را دریای خون کردید...
همون آبانی که در نیزار ماهشهر٬ با تیربار دوشکا٬ بیش از ۱۰۰ نفر بی‌دفاع را که به نیزارها پناه می‌بردند به رگبار بستید و کشتید و پس از آن نیزار را نیز به آتش کشیدید تا آثار جنایت‌تان از میان برود.
همون آبانی که فرشاد حاجی‌پور میلاسی توسط مزدوران خامنه‌ای جنایتکار با شلیک مستقیم به قلبش کشته شد.
پیکر او سه روز بعد با اخذ تعهدهایی از خانواده‌اش به آنها تحویل شد.
از صفحه اینستاگرام فرشاد حاجی‌پور
«شهید فرشاد حاجی‌پور در دفترچهٔ خاطرات خود نوشته٬ به آنانی که خود در زیر بار ظلم و ستم زندگی می‌کنند٬ نباید به خاطر امام حسینی گریه کنند که خود مردانه زیر بار ظلم و ستم نرفت و شجاعانه جنگید و دلاورانه با مردانگی شهید شد. اگر قرار است به خاطر امام حسین گریه کنید٬ به خاطر خودتان گریه کنید در زیر بار ظلم و ستم و زور زندگی می‌کنید.»
.jpg)
او فرزند بزرگ و نان‌آور خانواده بود و یک برادر کوچکتر به اسم رضا دارد که اکنون با مادرش زندگی می‌کند. آنها کسی را ندارند. رضا برادر کوچکتر عباس که بسیار از لحاظ عاطفی به او وابسته بود مبتلا به یک بیماری صعب‌العلاج است و بعد از آبان۹۸ روز به روز حالش وخیم‌تر می‌شود.
.jpg)
همون آبانی که احمد آلبوعلی٬ تنها فرزند خانواده را با شلیک گلوله از فاصله نزدیک کُشتید.
.jpg)
احمد تنها ۱۷ سال داشت...
همون آبانی که رزاق ناصر زاده، ۳۸ ساله، ۲۶ آبان ۹۸ در اثر اصابت گلوله مزدوران خامنه‌ای به سر و کتفش کشته شد.
همون آبانی که به برادران رودباریان در مقابل چشمان برادر کوچکترشان شلیک کردید و پیکر مجروح و نیمه‌جان‌شان رو ربودید.
در ۲۵ آبان ۹۸ در ماهشهر، شخصی تیر میخورد، مصطفی رودباریان ۳۵ ساله به کمک او می‌رود که گلوله‌ای به کمرش اصابت می‌کند و می‌افتد. برادر کوچکترش مهدی رودباریان ۲۱ ساله به سوی برادرش می‌رود که گلوله‌ای سرش را هدف قرار می‌گیرد و او هم می‌افتد.در حین تیراندازی وانت باربریِ نیروهای امنیتی جنازه‌ها را برمی‌دارد و می‌رود. این اتفاقات جلو چشم برادر سوم می‌افتد. هنوز نه جنازه‌ای از این دو برادر تحویل داده شده و نه می‌گویند کجایند و چه شدند.
همون آبانی که یوسف عبادی‌مهر را کشتید.
۲۶ آبان ۹۸ برادر کوچکتر یوسف در تظاهرات بازداشت می‌شود، یوسف به قصد آزاد کردن برادرش به سمت مکانی که او را بازداشت کرده‌اند می‌رود اما پیش از آنکه به آنجا برسد با اصابت گلوله به قلبش کشته می‌شود.
همون آبانی که حمید شیخانی ۳۵ ساله را که یک فرزند هفت ساله داشت٬ زیر شکنجه کشتید.
زمانی که تانکها به داخل ماهشهر آمده بودند او در جلو آنها می‌ایستد پیراهنش را در‌می‌آورد و می‌گوید نگاه کنید ما مسلح نیستیم، چرا می‌خواهید مارا بکشید؟ او را همانجا دستگیر می‌کنند و پس از یک هفته جنازه‌اش را به خانواده‌اش تحویل می‌دهند.
به گفته کسانی که شاهد بازداشت او بوده‌اند، او در هنگام بازداشت سالم بوده و مرگ او به این معنی است که زیر شکنجه جان باخته است.
همون آبانی که احد بشاره دورقی، ۲۲ ساله، کارگر و سرپرست دو خواهر کوچکترش را کشتید.
آبان ۹۸ در ماهشهر به پایش شلیک می‌شود، می‌افتد، سرش به جدول میخورد و کشته می‌شود. پدر و مادر احد فوت کرده‌اند و وظیفه‌ی تامین مالی دو خواهرش بر عهده او بود، با این وجود برای تحویل جنازه‌ی احد از آنها ۳۵ میلیون پول خواستند.
وعده داده بودید آب و برق را مجانی می‌کنید...
از جمله افرادی که نام آنها با سرکوب خونین ماهشهر گره خورده سرهنگ کریم بابایی، فرمانده ناحیه مقاومت بسیج سپاه ماهشهر و محسن بیرانوند، فرماندار این شهر است.
رییس جمهور وقت:
.jpg)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر