۱۴۰۲ آذر ۹, پنجشنبه

آفاق خسروی‌ زند(رحیمیان) زندگی نكرد و درگذشت

جمهوری اسلامی از خاک‌سپاری پیکر آفاق خسروی‌ زند(رحیمیان) در گلستان جاوید جلوگیری کرد
خانواده‌ رحیمیان اعلام کردند که «برای حفظ استقلال جامعه بهایی، برای احترام به حریم روح خاوران که پدرمان هم بخشی از آن است، و میل آفاق به یادگیری و حمایت بی‌دریغش از ما در مسیر یادگیری تصمیم گرفتیم پیکر مادر عزیزمان را وقف یادگیری دانشجویان پزشکی کنیم.»
حکم آخوند شیعه: بهائیان حق دفن ندارند و جسد آنها باید بدست شهرداری و با بقیه ی زباله ها جمع شود!!! و اگر احیانا یک بهایی را در قبرستان مسلمانها دفن کرده باشند باید نبش قبر کنند و آن را از آنجا در بیاورند... بهایی بد چیزیه!!! 
 رحیم رحیمیان، همسر آفاق خسروی‌ زند در یک خانوادۀ بهایی متولد شده بود. روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۲ در منزلش بازداشت شد. او را به زندان گوهردشت بردند و به مدت سه ماه در حبس انفرادی بود. سپس در ٣ اسفند ۱۳۶۲ به زندان اوین منتقل شد و دوباره در سلول انفرادی قرار گرفت. در زندان به شدت شکنجه شد. در روز ۱۵ فروردین ۱۳۶۳ به همراه یدالله صابریان و کامران لطفی به اتهام پیروی از آیین بهایی تیرباران شدند.
فردای آن روز که خانواده‌ برای گرفتن اطلاعی از او به زندان تلفن زدند از تیرباران او باخبر شدند. جسد او را به خانواده‌‌اش ندادند و احتمالاً مأمورین دولتی او را به خاک سپردند.
پنجم دی ماه سال ۱۳۶۲، دادگاه انقلاب اسلامی تهران حکم مصادره‌ تمام اموال رحیم رحیمیان را صادر کرد و بلافاصله پس از اعلام حکم، مأموران کیوان، مادر و برادرش را از منزل مسکونی‌شان بیرون کردند.
پس از اعدام پدر، کیوان که فرزند بزرگ خانواده است سرپرستی مادر و برادرش کامران را که هنوز درس می‌خواند بعهده می‌گیرد.
در سال ۱۳۷۷ کیوان پس از اتمام تحصیلات کامران در مؤسسه آموزش عالی بهائیان، تحصیل در رشته‌ روان‎شناسی و علوم تربیتی را در همین موسسه آغاز و یک سال بعد با «فرشته سبحانی» ازدواج کرد. حاصل ازدواج آن ها، دختری به نام «ژینا» بود که در سال ۱۳۷۹ به دنیا آمد.
مؤسسه آموزش عالی بهائیان یک دانشگاه غیررسمی در ایران است که در سال ۱۳۶۶ توسط جامعه بهائیان ایران به منظور فراهم آوردن امکان ادامه‌ی تحصیل برای بهائیان که از حق تحصیل در دانشگاه‌ها توسط دولت جمهوری اسلامی ایران محروم شده بودند تأسیس گشت.
اگرچه نظام جمهوری اسلامی ایران مدرک این دانشگاه در ایران را معتبر نمی‌داند، اما از سال ۱۹۹۸ (۱۳۷۷) تا به حال بیش از ۸۰ دانشگاه در سراسر دنیا مدرک این دانشگاه را معتبر دانسته‌اند و فارغ‌التحصیلان دانشگاه علمی آزاد را در مراتب بالاتر تحصیلی دانشگاه خود پذیرفته‌اند.
کیوان از سال ۸۴ فعالیت‌های آموزشی خود را در زمینه‌ درسی که خوانده بود، آغاز کرد و در سال ۸۸ موفق به اخذ مدرک فوق لیسانس ‌در رشته روان‎شناسی تربیتی شد.
در پی بازداشت استادان مؤسسه آموزش عالی بهائیان، کیوان بازداشت و به تحمل ۵ سال زندان محکوم می‌شود. او در ۹ مهر ماه سال ۱۳۹۱ خورشیدی به حکم قاضی پرونده، راهی زندان می‌شود.
کامران رحیمیان، برادر کیوان رحیمیان، نیز در شهریور ۱۳۹۰ به دلیل ارتباط با دانشگاه مجازی بهائیان به همراه همسرش، فاران حسامی، بازداشت و به تحمل چهار سال حبس تعزیری محکوم شد.
کیوان رحیمیان در روزی به زندان رفت که چند ماهی بیش تر از درگذشت همسرش نگذشته و او تنها سرپرست دختر ۱۲ ساله‌اش بود. از سوی دیگر، سرپرستی و اداره امور زندگی مادر سال‎خورده و مراقبت از فرزند سه ساله برادرش را که همراه همسرش زندانی بودند، هیچ کدام موجب نشدند تا قاضی «صلواتی»، قاضی پرونده، تخفیف یا اجازه تاخیر در اجرای حکم را بدهد.
خانم آفاق خسروی‌ زند(رحیمیان) که پس از اعدام همسرش به تنهایی و با سختی دو پسرش کیوان و کامران را بزرگ کرده بود، در طول زندان چند ساله‌ی کیوان و کامران رحیمیان مسوولیت سرپرستی نوه هایش را به عهده گرفته بود.
۳ شهریور ۱۳۹۶، کیوان رحیمیان، استاد زندانی دانشگاه بهائیان پس از پنج سال حبس از زندان رجایی شهرکرج آزاد شد.
فاران حسامی و کامران رحیمیان با پایان حبسی ۴ ساله از زندان رجایی شهر آزاد شدند. محمد نوری‌زاد به دیدار بهاییان تازه آزاد شده، فاران حسامی و کامران رحیمیان رفت.
کیوان رحیمیان، صبح سه‌شنبه ۲۷ تیر ۱۴۰۲ در منزل شخصی خود در تهران دوباره بازداشت شد. ماموران امنیتی ضمن تفتیش منزل، گوشی لپ‌تاپ، پرینتر، مودِم، کتب مذهبی و نیز تعدادی از کتب عمومی از انتشارات داخل کشور ،کلکسیون پاک‌کن و شماری از دیگر یادگاری‌های ارزشمند دخترش، ژینا را ضبط کردند(به غارت بردند).
خانم  آفاق خسروی‌زند (رحیمیان)، مادر کیوان رحیمیان در۲۲ آبان به دلیل عفونت شدید ریه در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان بستری شد و پس از آن حالش رو به وخامت گذاشت. اما با وجود وضعیت اضطراری مادر،  با درخواست مرخصی آقای رحیمیان برای وداع آخر موافقت نشد...
مهسا امرآبادی: خانم آفاق رحیمیان را از راهروهای منتهی به سالن زندان رجایی‌شهر می‌شناسم. فامیلی خودش را نمی‌دانم اما می‌دانستم همسرش در دهه شصت به جرم بهایی بودن اعدام شده و او به تنهایی و با سختی دو پسرش کیوان و کامران را بزرگ کرده است. 
زنی باصلابت، زیبا، صبور، محترم و با لبخند همیشگی.
آفاق خانم با گیسوانی سپید که هر هفته به دیدار دو پسرش در زندان رجایی‌شهر کرج می‌آمد و بعدها یک روز در هفته به دیدار عروسش فاران حسامی به زندان اوین می‌رفت. 
دختر کیوان رحیمیان را به کرج می‌برد تا پدر را ملاقات کند و پسر کامران و فاران را به اوین.
کامران هم رجایی‌شهر بود و پسر بچه ۳ یا ۴ ساله کامران و فاران بین رجایی‌شهر و اوین در رفت و آمد بود تا مادر و پدر را ببیند. و قسمت اعظم این زحمت‌ها بر دوش زنی بود که چشم‌هایش از غم و صبر و امید می‌گفت
امشب خبر فوت آفاق خانم عزیز، آن زن به شدت محترم و دوست‌داشتنی آمد. درحالی که بار دیگر پسرش کیوان رحیمیان در زندان است و حتی نتوانست برای وداع آخر با این زن شگفت‌انگیز دیدار کند...
مرگ بر جمهوری اسلامی
ایران وایر- روایت رنج‌ها و امیدهای کیوان رحیمیان، معلم بهایی
ایران وایر- آفاق رحیمیان، مظهر مقاومت مادران ایرانی درگذشت
بعد سراغ بهاییان آمدند
سکوت کردم چون بهایی نبودم
فصل یکم - شکنجه و کشتار٬ تاراج و زورگویی٬ آیین و روش مسلمانان از آغاز تا به امروز، برای فراخواندن مردم به اسلام.
فصل دوم: ربوده و ناپدیدشدگان
فصل سوم- آنزمان که احزاب سیاسی مست و مدهوش شعارهای ضد آمریکایی خمینی بودند، شکنجه و کشتار٬ اخراج و مصادره اموال بهاییان در سکوت حمایت کننده انقلابیون و روشنفکران صورت می‌گرفت
فصل چهارم - قیامت در همدان
فصل پنجم - محفل دوم
فصل ششم - محفل تهران
در سکوت روشنفکران٬ اعضای محافل بهایی ایران٬ گروه گروه شکنجه و اعدام می‌شدند
فصل هفتم - از اعدام اعضای سومین محفل ملی بهاییان ایران تا اعدام عضوهای محفل‌های روحانی محلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر