تلاش یک گربه برای نجات همدمش
در ترکیه پیش آمد در ایران هم بسیار زیاد اتفاق می افتد
انسانی با خودرواش به گربه ای میزند و بدون هیچ گونه احساسی و عذاب وجدانی
به راهش ادامه میدهد. همین! یک اتفاق عادی! ماجرا برای او تمام شد. حالا مگر چه شده؟ یک گربه که بیشتر نیست! شاید اگر یک انسان در برابرش بود اینگونه بی اعتنا نبود.
جفت این گربه نزدیک به دو ساعت تلاش میکند همدمش را به زندگی باز گرداند.
هر چند بودند کسانی که میخواستند کمک کنند ولی این گربه به کسی اجازه نزدیک شدن نمیداد، حق هم داشت! از دید او، انسان ها، همان موجوداتی هستند که همدمش را به این روز درآوردند و رویگردان بدنبال کار خود رفتند، انسان ها همان موجوداتی هستند که بچه های تازه بدنیا آمده دوست دیگرش را درون گونی کردند، سر آن را محکم بستند و در بیابان پرتاب کردند، همان موجوداتی هستند که از سر تفریح و سرگرمی گربه ها را آتش میزنند و یا با تفنگ ساچمه ای آنها را میکشند، همان موجودات تنگ نظری که اگر در سرمای زمستان به انباری هایشان پناه برند، آنها را با چوب و لگد میزنند و بیرون میکنند و...
او دو ساعت تمام، به تنهایی تلاش کرد با پنجه های کوچکش قلب همدمش را دوباره بکار بیاندازد، تا سرانجام پس از دو ساعت دامپزشک از راه رسید ولی متاسفانه دیگر دیر شده بود...
این همان گربه ای است که ایرانی ها به او نسبت بی عاطفه، بی وفا، بی چشم و رو، بی حیا، بی صفت و... را میدهند.
اگر هنوز دلی در سینه دارید و نگاه سرشار از اندوه، رنجش و پرسش این گربه به فیلمبردار، شما را آزرده دل میکند به معنای این است که هنوز امیدی هست و انسانیت واقعی در دل شما نمرده بلکه خفته!
به امید اینکه این نگاه جگر سوز، بعضی انسانهای خفته در عالم خودخواهی و غفلت را بیدار کند و دید بعضی از هموطنان ما را نسبت به گربه ها و حیوانات تغییر دهد تا در این سرمای گزنده ی زمستان از باز کردن در انباری ها و دادن پس مانده ی شام و ناهارشان به حیوانات، این همسایه های بی پناه و گرسنه، دریغ نکنند.
در ترکیه پیش آمد در ایران هم بسیار زیاد اتفاق می افتد
انسانی با خودرواش به گربه ای میزند و بدون هیچ گونه احساسی و عذاب وجدانی
به راهش ادامه میدهد. همین! یک اتفاق عادی! ماجرا برای او تمام شد. حالا مگر چه شده؟ یک گربه که بیشتر نیست! شاید اگر یک انسان در برابرش بود اینگونه بی اعتنا نبود.
جفت این گربه نزدیک به دو ساعت تلاش میکند همدمش را به زندگی باز گرداند.
هر چند بودند کسانی که میخواستند کمک کنند ولی این گربه به کسی اجازه نزدیک شدن نمیداد، حق هم داشت! از دید او، انسان ها، همان موجوداتی هستند که همدمش را به این روز درآوردند و رویگردان بدنبال کار خود رفتند، انسان ها همان موجوداتی هستند که بچه های تازه بدنیا آمده دوست دیگرش را درون گونی کردند، سر آن را محکم بستند و در بیابان پرتاب کردند، همان موجوداتی هستند که از سر تفریح و سرگرمی گربه ها را آتش میزنند و یا با تفنگ ساچمه ای آنها را میکشند، همان موجودات تنگ نظری که اگر در سرمای زمستان به انباری هایشان پناه برند، آنها را با چوب و لگد میزنند و بیرون میکنند و...
او دو ساعت تمام، به تنهایی تلاش کرد با پنجه های کوچکش قلب همدمش را دوباره بکار بیاندازد، تا سرانجام پس از دو ساعت دامپزشک از راه رسید ولی متاسفانه دیگر دیر شده بود...
این همان گربه ای است که ایرانی ها به او نسبت بی عاطفه، بی وفا، بی چشم و رو، بی حیا، بی صفت و... را میدهند.
اگر هنوز دلی در سینه دارید و نگاه سرشار از اندوه، رنجش و پرسش این گربه به فیلمبردار، شما را آزرده دل میکند به معنای این است که هنوز امیدی هست و انسانیت واقعی در دل شما نمرده بلکه خفته!
به امید اینکه این نگاه جگر سوز، بعضی انسانهای خفته در عالم خودخواهی و غفلت را بیدار کند و دید بعضی از هموطنان ما را نسبت به گربه ها و حیوانات تغییر دهد تا در این سرمای گزنده ی زمستان از باز کردن در انباری ها و دادن پس مانده ی شام و ناهارشان به حیوانات، این همسایه های بی پناه و گرسنه، دریغ نکنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر