۱۴۰۲ مرداد ۹, دوشنبه

در حاشیه عاشورای ۱۴۰۲

عاشورا تمام شد و مسخره‌بازی بر خون پیروز شد٬ توسط خودشون...
از چلوکباب و زرشک‌پلو با خورش قیمه رسیدیم به نیمروی نذری!
عزا عزاست امروز٬ روز عزای قیمه‌ست امروز!
هرچند که کفگیر آخوند حسین در ایران به تهِ دیگ خورده بود ولی بساط قیمه‌ی نذری شاهزاده رضا (پهلوات‌الله علیه) و شهبانو یاسمین (پهلوی‌الله علیها) به نیت تاج و تخت حسابی گرم بود!
علی کریمی٬ این اسطوره‌ی جادوگر٬ امسال محرم را تحریم کرده بود تا پا روی خون هموطن‌هاش نذاره!
البته بهش ایرادی نیست!!! تا حالا از جنایات جمهوری اسلامی خبر نداشت! سنش قد نمی‌ده به اعدام‌های بعد از انقلاب و کشتار مردم کردستان و خوزستان و ترکمن صحرا و کشتار دهه‌ی ۶۰ و قتل‌های زنجیره‌ای و کوی دانشگاه و کشتار ۱۳۸۸ و ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ و کشتار تشنگان خوزستان در ۱۴۰۰...
امسال دیگه نه از غذای نذری خبری هست و نه سیاه می‌پوشد!
پول نذری‌های امسالش رو خرج هم تبلیغات آل پهلوی می‌کنه!
اینهم از مراسم عبور زنان عزادار٬ از زیر تخمِ شتر آخوند حسین!
آخوند پدر زن رییسی: مبادا ایستگاه‌های صلواتی شلوغ باشند...
مردم اومدن پای منبر قرمه‌سبزی!
کاش شلوغ بود و کار به فحش خارمادر نمی‌کشید!!!
شایدم دلیل اینکه آخوند حسین تشنه لب کشته شده بود بخاطر این بود که یزید از اینجور آب‌ها می‌خواست بهش بده؟! که حسین با خودش گفت با شمشیر بمیرم بهتره تا از اسهال!
مزدوران چماق‌بدست حسینی درحال تمرین برای سرکوب مخالفان
احترام مزدور نیروی انتظامی به قبر طلایی فاطمه معصومه. حالا کدوم یکی‌شون اینجا مُرده؟ فاطمه صغری، فاطمه وسطی، فاطمه کبری٬ بالایی یا پایینی؟! آخه می‌گن آخوند موسی کاظم اسم همه دختراشو فاطمه گذاشته بود!
شبِ قبلش به هم‌وطن‌هاش احترام می‌گذاشت
در عاشورای امسال نه تنها برای حسین بلکه کلی بالش و متکا هم ماچ شدن و براشون اشک ریخته شد!!!
پنبه‌های شهید!!!
غَش و ریس رفتنِ زنان شیعه‌سان٬ در میان گریه و زاری و عزاداری برای امام‌شون٬ وقتی آقآ شیره به اونجاش اشاره می‌کنه!
کشف جدیدی از شجره‌نامه امامان شیعه‌سانان در ایام محرم
مادر امام کاظم اسپانیایی
مادر امام زمان ایتالیایی
و مادر امام رضا فرانسوی‌ است، اهل جزیره مارسِی!
دکتر میثم مطیعی، مداح، شبکه سه
توضیح: جزیره مارسِی یه بندری است شبیه جزیره عباس خودمون!!!
غلامعلی جعفرزاده ایمن‌آبادی، نماینده سابق رشت در مجلس: «امسال دهه اول محرم خیلی از مساجد روحانی نداشتند. در زمان سخنرانی، مردم و خصوصا جوانان بعنوان اعتراض بلند می‌شدند و می‌رفتند بیرون!
قیمه و نیمرو تموم شده٬ مردم برای گرفتن موز هجوم آوردن!
آخرین شب عزاداری
ضحاک با خودش فکر می‌کنه: فردا چه خاکی به سرم بریزم تا این ملت بیشعور رو باز دوباره جمع کنم؟!
 

۱۴۰۲ مرداد ۸, یکشنبه

عاشورایی متفاوت

ادای احترام به غزاله چلابی و خانواده‌ی او در روز عاشورا
اعضای طایفه‌ی نیاکی همگی "سید"هستند.
آن دیوارهای کثافت بلوکی همین چند روز قبل احداث شد.
بدترین و کورترین جای امام‌زاده قاسم آمل رو به غزاله چلابی داده بودند. طوری که تعداد کمی اطراف مزار جا می‌شدند. بااینحال هر روز هفته بخصوص آخر هفته جمعیت زیادی سر مزار حاضر می‌شدند.
بعد مدتی بالا سرش دوربین نصب کردند، افاقه نکرد. حالا نرده‌ی دور امام‌زاده را تخریب کردند و دیوار چیدند.
مادر جاویدنام غزاله چلابی، در واکنش به دیوارکشی اطراف مزار دخترش با انتشار تصویری از گل‌باران آن از سوی شهروندان نوشت: «بزدلان، کوردلان، نخودمغزها خوب نگاه کنید دیواری که دور مزار غزاله قهرمانم کشیدید حتی اگر دیوار برلین باشه باز مردم کم نمیارن. دیروز مزار دخترم گلبارون شد۰ چشمهای کورتون رو باز کنید ببینید و از حسرت و حسادت بمیرید آنها در قلب مردم حک شده‌اند.»
در تاریخ  چهار شنبه ۳۰  شهریور ۱۴۰۱ غزاله چلاوی درحالیکه داشت از تظاهرات مردم و مزدوران جنایتکار خامنه‌ای ضحاک فیلم می‌گرفت٬ از داخل فرمانداری آمل به او شلیک شد.
آخرین شعارش: نترسید نترسید ما همه با هم هستیم...
مادر غزاله چلابی در واکنش به ادای احترام نوازندگان آملی به دخترش، در اینستاگرام نوشت:
«امامزاده قاسم، جایی است که غزاله بیگناهم را خودشان در گوشه‌ای به خاک سپرده و دور مزارش را با بلوک سیمانی پوشاندند.
امروز عاشورا، هیأتها برایش عزاداری کردند و علم چرخاندند.
دم مردم آمل گرررم»
پی‌نوشت:
نوازنده آملی که همزمان با عاشورا، به احترام غزالهچلابی، در حضور خانواده این معترض کشته‌شده ساز زد حالا در ویدیویی به سبک اعترافات اجباری گفته کارش «ربطی به آنچه برداشت شد ندارد».
 جمعه ششم مردادماه و همزمان با ظهر عاشورا، چندتا عرزشی٬ پرچم کشورهای آمریکا و سوئد را زیر پای عزاداران حسینیه اعظم زنجان انداخته‌اند اما کسی از روی آنها رد نمی‌شود و دقایقی بعد دست از پا درازتر آنها را از روی زمین برمی‌دارند!
توزیع بطری‌ آب٬ در ظهر روز عاشورا٬ با برچسب به یاد جاویدنام خدانور لجه‌ای
آتش این انقلاب همچنان شعله‌ورست...
خواندن دسته جمعی سرود: از خون جوانان وطن لاله دمیده در هیئت بعثت یزد.
عارف قزوینی در دیوان خود و در مقدمه‌ای بر این تصنیف، آورده‌است:
این تصنیف در دوره دوم مجلس شورای ایران در تهران ساخته شده‌است. بواسطه عشقی که حیدرخان عمواوغلی بدان داشت، میل دارم این تضنیف به یادگار آن مرحوم طبع گردد. این تصنیف در آغاز انقلاب مشروطه ایران بیاد اولین قربانیان آزادی سروده شده‌است.

حالا به هر دلیلی که بوده٬ این عرزشیه رو بدجوری سوزونده!
عاشورای ما... این داغ بر دل نشسته... ققنوس تازه‌زاد ایران‌زمین٬ جاویدنام حامد سلحشور که زیر شکنجه ماموران امنیتی جان باخت.
مهرداد بختیاری، عموی جاویدنام پویا بختیاری، در اینستاگرام نوشت:
«با ما از عاشورا چیزی نگویید.
ما خود، عاشورا را زندگی کرده‌ایم»


۱۴۰۲ مرداد ۷, شنبه

این خاک حق من است، میهن من است

دایه عظیمه مادر جاویدنام محمد حسن‌زادە از جانباختگان مقاومت مردمی در بوکان در اعتراض بە تغییرات هدفمند بە منظور جلوگیری از دسترس بودن مزار جانباختگان انقلاب ژن ژیان ئازادی در بوکان، قبرهای جدید اطراف مزار جانباختگان را پر می‌کند.
می‌گوید، من مادر محمد حسن زادە‌ام و این خاک و وطن ماست
من مادر محمد هستم از یک قبر نمی‌ترسم، این خاک و وطن ماست، متعلق به دولت نیست، فرزاندم را کشتند، این شهیدان را کشتند، چرا با ما چنین کردند، چرا؟ این خاک ماست این خاک، خاک کوردستان است.
آنها اجازە دارند فرزندان ما را بکشند؛ اما ما اجازە یک وجب خاک در جوار آرامگاه فرزندانمان را نداریم؟ نفرین بر شما، محمد تنها پسرم بود.
میگوید دندانی که لق باشد باید برود، باد کشیدش، من شیر مار را برای محمد -اگر می‌خواست- برلیش پیدا می‌کردم، شب سهم غذای خودم را برای محمد نگە می‌داشتم.
او تاکید می‌کند کە جاشها را بە آرامستان این جانباختگان می‌فرستند تا از آنها حرف بکشند، و می‌گوید: ما شهید دادەایم، آن‌ها هرکدام یک انسان بودند، نه فقط یک موجود جاندار!
پدر جاویدنام محمد حسن زاده در کنار مزار پسرش در بوکان گفته بود:
«زمانی اگر می‌خواستیم به کسی بگوییم خیلی مرد است، خیل باغیرت و باناموس و باوجدان است، از کلمه «مرد» استفاده می‌کردیم. الان مردی که می‌خواهد خیلی مرد باشد باید خیلی «زن» باشد، چون واقعا غیرت زنها از مردها خیلی بیشتر است»

۱۴۰۲ مرداد ۶, جمعه

برای گزارشگران قتل مهسا (ژینا) امینی

که ۳۰۰ روز است بخاطر یک عکس و گزارش مراسم خاکسپاری مهسا (ژینا) در زندان جمهوری اسلامی اسیرند.
نیلوفر حامدی٬ خبرنگارِ روزنامه شرق٬ تصویری از مادر و پدر مهسا(ژینا) پس از شنیدن خبر مرگ دخترشان گذاشت و نوشت: «مادر بزرگش با نوای کُردی می‌خوند و پدرش که تازه از هشتگرد آمده بود٬ می‌گفت به دادِ دخترم برسین. خاک بر سرِ من. خاک بر سرِ ما. هیچ‌کاری از دستمون برنیومد. اما رختِ سیاه دیگه پرچمِ ماست.»
فردای آنروز٬ به خاطر پوشش قتل مهسا (ژینا) بازداشت شد.
پس از کشته‌شدن مهسا (ژینا)امینی، الهه محمدی خبرنگار روزنامه هم‌میهن برای تهیه گزارشی از مراسم خاکسپاری مهسا (ژینا)امینی به سقز فرستاده می‌شود. الهه در سفری که به سقز داشت، گزارشی با اسم «یک وطن اندوه» از خود منتشر می‌کند و روزنامه هم‌میهن آن را چاپ می‌کند.
الهه محمدی هم بازداشت می‌شود!
الهه محمدی پس از احضار تلفنی به سوی محل بازجویی در حال حرکت بود که در طی مسیر بازداشت شد.
 پس از بازداشت الهه٬ الناز محمدی، خواهر دوقلویش را که دبیر گروه اجتماعی روزنامه هم‌میهن است نیز بازداشت کردند. این یکی را نه بخاطر جاسوسی برای دولت متخاصم بلکه چون بازپرس از رفتار و صحبت الناز احساس خوبی بهش دست نداده بود!!!
درحال حاضر الناز با قید وثیقه از زندان اوین آزاد شده است.
 البته الهه و نیلوفر تنها کسانی نبودند که درباره قتل مهسا (ژینا) نوشته بودند. احسان هوشمند٬ محمود دولت آبادی و احمد مسجد جامعی٬ زهرا کریمی و علیرضا غریب دوست و زهرا نژاد بهرام هم یه «چیزهایی» نوشتند
ولی خوب اینها جزو از ما بهتران بودند و مانند الهه و نیلوفر٬ جاسوس‌های آموزش دیده‌ی دوره‌های رژیم مافیایی آمریکا در کشورهای خارجی نبودند تا بازداشت شوند!
از علی کریمی هم یه استوری گذاشتند که شاید اگر کس دیگری بود بلافاصله بازداشت می‌شد ولی خوب این جادوگر را در آب نمک خواباندند تا بموقعش با شعار انحرافی و تفرقه‌اندازانه‌ی (من وکالت می‌دهم) اتحاد مردم ایران را در داخل و خارج٬ علیه جمهوری اسلامی را بهم بریزد و ترمزی شود برای سرعت پیشرفت انقلاب.
دروغگزاری فارس: پروژه رسانه‌ای CIA در حمایت از الهه محمدی و نیلوفر حامدی
جمعی از وابستگان به جریان براندازی و جریان اصلاحات، به طور سازمان‌یافته از نیلوفر حامدی و الهه محمدی حمایت کردند؛ یکی از عوامل سازمان‌دهی این حمایت را می‌توان رادیو فردا، رسانه وابسته به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) دانست.
یعنی اگه همسران‌شون هم خواهان آزادیشان بشن٬ از طرف (CIA) سازماندهی شدن؟!
حالا هم که گَندِ کارشون دراومده و آبرویی که نداشتند و ندارند بیشتر نزد مردم جهان ریخته می‌گن: اتهام نیلوفر حامدی و الهه محمدی در حال حاضر نه خبرنگاری است، نه جاسوسی و نه انتشار خبر فوت امینی، بلکه اتهام آن‌ها، همکاری با دولت متخاصم است!!!
ترجمه: جرمشان این است که اسرار هویدا کردند!
بخشی از دفاعیات الهه محمدی و نیلوفر حامدی در آخرین جلسه‌ی بی‌دادگاه:
به نام قلم
من الهه محمدی، ۱۵ سال است که خبرنگارم و در تمام طول زمان کار حرفه‌ای‌ام، غیر از اینکه حرف مردم را بزنم و قدمی در راه بهتر شدن زندگی‌شان بردارم، هیچ کار دیگری نکرده‌ام. من هیچ ارتباطی با هیچ دولت خارجی‌ای نداشته‌ام و افتخار می‌کنم که در کنار مردم ماندم تا صدایشان باشم...
دومین جلسه دادگاه بدوی نیلوفر حامدی برگزار و آخرین دفاع گرفته شد. نیلوفر در این جلسه گفت به عملکردش به عنوان یک روزنامه‌نگار افتخار می‌کند.
آرش صادقی: خبرنگاری شغل نیست، باور به کشف حقیقت است و هرکس در پی روشنگری با‌چراغ حقیقت باشد، جایگاه والای خود را در جامعه خواهد یافت.
جای خبرنگار زندان نیست.
به امید آزادی راویان حقیقت...
مژگان جمشیدی: با همه بگیر و ببندها
با این همه تلاشها برای رسانه سازی و خبرنگار سازی و ماله کش سازی؛
اما #الهه_نیلوفر نشان دادند تا وقتی انسانیت و شرافت زنده است؛ روزنامه نگاری هم در ایران زنده است
در انتظار عدالت و آزادی برای #نیلوفر_حامدی و #الهه_محمدی
اگه #الهه_نیلوفر نبودن صدای مظلوم مثل همیشه خفه می‌شد...
می‌شکنند قلمی را که بنویسد بر سر این مردم چه رفت...

به امید آزادی دختران ایران...