با نورا، معروفترین نوازنده ی گربه ها آشنا شوید!
نورا نام گربه ای خاکستری است که مادرش یک گربه ی معمولی شهری بود. او توسط "Betsy Alexander " و "burnell yow" دو هنرمند و موسیقیدان آمریکایی از پناهگاه حیوانات نجات داده شد.
"بتسی و همسرش برنل، او را زمانی که یک ساله بود از پناهگاه به خانه آوردند. نام او از هنرمند مکزیکی/ انگلیسی، لئونورا کارینگتون گرفته شده.
بتسی، در خانه اش نواختن پیانو را به شاگردانش آموزش میدهد و نورا اغلب، هنگام آموزش موسیقی حضور داشت تا اینکه تصمیم می گیرد خودش هم آن را تجربه کند!
نیم شبی، هنگامیکه همه در خواب بودند، نورا بروی نیمکت پیانو می پرد و شروع به بازی با دکمه های پیانو می کند!
نواختن همانا و عاشق این ساز شدن همانا!
او پیانو را با هر دو دست، ببخشید با هر دو پنجه اش می نوازد
از آن زمان تا کنون نواختن پیانو کار روزانه و "شبانه ی!" نورا شده تا جایی که عشق این گربه به موسیقی، گاهی باعث آزار ساکنین خانه و مزاحم تمرکز شاگردان بتسی می شود!
او، گاهی اوقات بصورت دوئت با بتسی و گاهی هم با شاگردان او تمرین می کند!
تایمز لندن، در نسخه آنلاین خود، موسیقی او را اینگونه توصیف کرد: "در نیمه راه میان فیلیپ گلاس و جاز آزاد!"
به چند "قطعه!" موسیقی که توسط نورا نواخته شده گوش دهید
فیلم ١ - فیلم ٢ - فیلم ٣
بتسی و برنل سایتی برای نورا درست کرده اند که در آن ویدئوها و داستان زندگی او را میتوانید تماشا کنید و بخوانید.
در قسمتی از داستان زندگی نورا به قلم خودش!!! چنین آمده:
...ما همه درون قفس بودیم.بر روی در قفس ها کارت هایی چسبانده شده بود که شخصیت ما را توصیف میکرد. برای مثال بروی کارتی نوشته شده بود: "با بچه ها رفتار خوبی دارد و یا حیوانات دیگر را دوست دارد و چیزهایی از این قبیل ولی نوشته ی روی کارت من، باعث نگرانی و اضطراب من شده بود چون فقط نوشته بود:رفتار رياست مآبانه! این خیلی تحقیر آمیز بود زیرا هیچ صحبتی از این نشده بود که من چقدر باهوش هستم یا چه رفتار دوستانه ای با انسانها دارم و یا چقدر دوست داشتنی و نرم هستم و من خیلی نگران بودم که مبادا بتسی و برنل، با خواندن این توضیحات راجع به شخصیت من از پذیرفتن من خودداری کنند...
نورا نام گربه ای خاکستری است که مادرش یک گربه ی معمولی شهری بود. او توسط "Betsy Alexander " و "burnell yow" دو هنرمند و موسیقیدان آمریکایی از پناهگاه حیوانات نجات داده شد.
"بتسی و همسرش برنل، او را زمانی که یک ساله بود از پناهگاه به خانه آوردند. نام او از هنرمند مکزیکی/ انگلیسی، لئونورا کارینگتون گرفته شده.
بتسی، در خانه اش نواختن پیانو را به شاگردانش آموزش میدهد و نورا اغلب، هنگام آموزش موسیقی حضور داشت تا اینکه تصمیم می گیرد خودش هم آن را تجربه کند!
نیم شبی، هنگامیکه همه در خواب بودند، نورا بروی نیمکت پیانو می پرد و شروع به بازی با دکمه های پیانو می کند!
نواختن همانا و عاشق این ساز شدن همانا!
او پیانو را با هر دو دست، ببخشید با هر دو پنجه اش می نوازد
از آن زمان تا کنون نواختن پیانو کار روزانه و "شبانه ی!" نورا شده تا جایی که عشق این گربه به موسیقی، گاهی باعث آزار ساکنین خانه و مزاحم تمرکز شاگردان بتسی می شود!
او، گاهی اوقات بصورت دوئت با بتسی و گاهی هم با شاگردان او تمرین می کند!
تایمز لندن، در نسخه آنلاین خود، موسیقی او را اینگونه توصیف کرد: "در نیمه راه میان فیلیپ گلاس و جاز آزاد!"
به چند "قطعه!" موسیقی که توسط نورا نواخته شده گوش دهید
فیلم ١ - فیلم ٢ - فیلم ٣
نکته جالب توجه این است که نورا همراه با ٥ گربه ی دیگر در خانه ی این دو هنرمند زندگی میکند ولی هیچکدام از دیگر گربه ها علاقه ای به موزیک و نواختن پیانو ندارند!
بتسی و برنل سایتی برای نورا درست کرده اند که در آن ویدئوها و داستان زندگی او را میتوانید تماشا کنید و بخوانید.
در قسمتی از داستان زندگی نورا به قلم خودش!!! چنین آمده:
...ما همه درون قفس بودیم.بر روی در قفس ها کارت هایی چسبانده شده بود که شخصیت ما را توصیف میکرد. برای مثال بروی کارتی نوشته شده بود: "با بچه ها رفتار خوبی دارد و یا حیوانات دیگر را دوست دارد و چیزهایی از این قبیل ولی نوشته ی روی کارت من، باعث نگرانی و اضطراب من شده بود چون فقط نوشته بود:رفتار رياست مآبانه! این خیلی تحقیر آمیز بود زیرا هیچ صحبتی از این نشده بود که من چقدر باهوش هستم یا چه رفتار دوستانه ای با انسانها دارم و یا چقدر دوست داشتنی و نرم هستم و من خیلی نگران بودم که مبادا بتسی و برنل، با خواندن این توضیحات راجع به شخصیت من از پذیرفتن من خودداری کنند...
همه ی گربه ها نمی توانند پیانو بنوازند ولی گربه های زیبا و دوست داشتنی بسیاری در قفس های تنگ و تاریک پناهگاه ها در انتظار دستی نوازشگر و لحظه ای آزادی هستند...
پیش از آنکه دکتر مرگ شمع زندگی کوتاه و سراسر درد و رنجشان را خاموش کند...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر