چند سالی است که این جمله را در تماس های تلفنی مسیح علینژاد با خانواده های زندانیان و اعدام شدگان می شنویم. درشگفتم چگونه کسی که با گذرنامه وارد خاک آمریکا میشود٬ براحتی اجازه اقامت میگیرد و با تلویزیون و صدای آمریکا همکاری می کند و حقوق دریافت می کند میتواند خود را خبرنگار «آزاد» بنامد؟ شما آزادی تان را در گرو اجازه اقامت و شغل پر درآمد گذاشتید
برای نخستین بار نام مسیح علینژاد را با آغاز جنبش سبز ایران در سایت های خبری شنیدم. سایت و صفحه فیسبوکش پر از تصاویر جان باختگان٬ زندانیان و اعدام شدگان معترض به نتیجهٔ انتخابات دهم ریاست جمهوری ایران بود. با خانواده های این قربانیان مصاحبه های تلفنی میکرد
گمان میکنم آن سایتی که در آغاز جنبش سبز در آن مینوشت را دیگر ندارد یا آن را بسته٬ زیرا دیگر آن را نمیتوانم پیدا کنم. شاید مطالبی در آن بود که با تفکرات و طرز فکر جدیدش همخوانی ندارد
خبرهایش را می خواندم٬ از برخی مطالبش استفاده می کردم و گاهی هم آنها را پوشش می دادم. ولی همیشه به این فکر می کردم که از کجا و بوسیله چه منابعی اینطور سریع٬ بمدت بسیار کوتاهی پس از حادثه٬ شماره تلفن این افراد را از سرتاسر ایران بدست می آورد و چگونه با یک جمله ی جادویی:« من مسیح علینژاد خبرنگار آزاد هستم» بلافاصله او را می شناسند٬ به او اعتماد می کنند و درد دلشان را بدون هراس از جاسوسان رژیم اسلامی می گویند؟
هنوز هم در شگفتم که چگونه از آن سرِ دنیا٬ شماره تلفنِ نه یک نفر بلکه چند تن از بستگان عاطفه نویدی (دختری که به دست پدرش کشته شد) را در شهرستان کوچک کنگاور بدست آورده و باز هم با همان جمله ی جادویی معروف:« من مسیح علینژاد خبرنگار آزاد هستم» بستگان عاطفه٬ ندیده و نشناخته به او اعتماد میکنند و به پرسش های او با اطمینان پاسخ میدهند
روز بروز به شمار بازدید کنندگان و خوانندگان سایت آنزمانِِ مسیح علینژاد افزوده میشد بهمین جهت فعالان حقوق حیوانات تصمیم گرفتند در بخش دیدگاه ها از او درخواست کنند که از کشتار سگ ها و حقوق حیوانات در ایران هم بنویسد که البته هیچگونه پاسخی به این درخواست ها داده نشد و واکنشی نشان نداد
پاسخ ما را نداد ولی چند سال بعد این عکس را که اوج فعالیتش در رابطه با حقوق حیوانات است٬ با این متن گذاشت
همین
اهل مبارزه با آلودگی و تخریب محیط زیست هم نیست و از مبارزه برای حفظ محیط زیست٬ تنها این عکس رو در صفحه اش پیدا کردم
زیبایی بخوره تو سرشون! حیوانات تکههای پلاستیک را با غذا اشتباه میگیرند و میخورند و در اثر خوردن آنها دچار مشکلات جدی در دستگاه گوارش شده و میمیرند
مسیح علینژاد٬ اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۳ در فضای فیسبوک، صفحه ای با عنوان «آزادی های یواشکی زنان در ایران» راه اندازی کرد. چپ و راست از خودش بدون حجاب در خیابان های آزاد اروپا و آمریکا عکس میگرفت و در فیسبوکش می گذاشت
و برای دنبال کننده و لایک بیشتر٬ زنان و دختران ایران را تشویق کرد تا عکس های بدون حجاب خود را برای او بفرستند
البته این یکی یواشکی نیست چون طرف اصلن تو ایران زندگی نمیکنه!!! ولی خوب مسیح برای پر کردن صفحه اش دست رد به «سینه» هیچکس نمیزند
تصاویر این زنان برای او معروفیت و شغل پردرآمد بهمراه داشت وبازداشت و زندان نصیب صاحبان عکسها شد
با گذاشتن عکسهای زنان بی حجابِ داخل ایران در فیسبوکش آنقدر لایک گرفت و بازدید کننده پیدا کرد تا اینکه تصویرش بر روی بیلبورد سر در دفتر مرکزی فیسبوک به نمایش درآمد و یکبار دگر باعث افتخار ایران و ایرانی شد
چپ و راست بهش جایزه میدادند
جایزه ها را میگرفت و به ریش مردم میخندید
پس از اینکه تب صفحه «آزادی های یواشکی» خوابید زیرا با پخش این تصاویر نه حکومت سرنگون و نه قانون حجاب اجباری لغو شد٬ برای باز بالا بردن لایک ها و بازدید کننده٬ صفحه «چهار شنبه های سفید» را راه انداخت. کم زنان بخاطر فرستادن عکس بازداشت و زندانی شده بودند٬ این بار زنان ایران را شیر کرد که بدون حجاب به خیابان ها بروند و فیلم و عکس از خودشان برای او بفرستند و باز باعث بازداشت ها و فشار بیشتر حکومت در مورد حجاب زنان شد
پلیس این معترضان را "فریب خوردگانی" نامیده که تحت تاثیر "فراخوان شبکههای ماهوارهای تحت عنوان چهارشنبه سفید" دست به اعتراض زدند کم کم دچار خود شیفتگی شد و صفحه اش پر شد از عکسهای ناز و زیبایش و از تعریف و تمجیدی که دوستدارانش از زیبایی او می کردند لذت می برد
پاسخ شیفتگانش را بلافاصله میداد
ولی نه پاسخی به کسانی که از او می خواستند از زندانیان کُرد و در شرف اعدام هم چیزی بگویید می داد و نه نام آنها را در صفحه اش می آورد
در شگفتم چرا یک خبرنگار و فعال سیاسی اینچنین نیاز دارد که به مزدوران رژیم ثابت کند که زیباست و مردم از زیباییش تعریف کنند. هرچند که از دید بنده صورت زیبا چندان مهم نیست و همانطور که شاعر شیرین سخن ایران٬ سلمان ساوجی سروده: من آن را آدمی دانم که دارد سیرت نیکو
باز جای خوشحالی دارد که عاشقان مسیح علینژاد٬ چندان میانه ای با نسرین ستوده ندارند وگرنه پس از آنکه نسرین ستوده به اعتصاب غذایش پایان داد براش می نوشتند:«نسی» جون عاشق این لاغری پس از اعتصاب غذات هستم! خیلی بهت میاد! خوشگل بودی٬ خوشگلتر هم شدی
بگذریم از اینکه مسیح خانم چنان سرگرم دلبری و عکاسی از خودش بود که یادش میره این دو تا خبر را هم گوشه موشه های صفحه اش بزاره
حالا شاید مانند زمانیکه چند روز دیرتر تصویر ضرب و شتم محمد نوری زاد را گذاشت و یکی از خوانندگان صفحه اش گفت: « این عکس و حادثه مال سه چهار روز پیشه. خبرهای شما چرا قدیمی اند؟» بگوید: «من در همان روز حادثه خبر را در برنامه تلویزیونی ام گفتم!» یا «در توییترم به زبان انگلیسی نوشته بودم!» خانم علینژاد گمان میکند همه مردم ایران مانند هواداران شان هستند و کاری بجز این ندارند که به تک تک صفحه های فیسبوک و برنامه های تلویزیونی و توییتر و تبلت و... ایشان سر بزنند و قربون صدقه اش بروند و از زیبایی اش تعریف کنند
در میان صفحه هایی که دنبال می کند تارنمای نسرین ستوده را نیز اضافه کرده
ولی گویا فراموش میکند که گاه گداری به این صفحه سری بزند زیرا خبری از رسیدن جایزه نوبل آلترناتیو (نیک زیستن) به نسرین ستوده را در صفحه اش ندیدم
شیفتگان زیبایی مسیح علینژاد به عکس او در مجله مدِ «وُگ» افتخار می کنند٬ ما هم به جایزه نوبلِ آلترناتیو «نیک زیستن» نسرین ستوده می بالیم
قصه های مادرش! بالاخره باید یه جوری صفحه رو برای لایک های بیشتر پر کنه. راستی مگه همه اینها رو تو کتابش ننوشته بود؟ مثل اینکه کتابش زیاد بفروش نرفت و اینجا باید سر مردم رو با داستان زندگیش بخوره. شاید هم به این دلیل است که چون کتابش به زبان فارسی چاپ نشده٬ ایرانیانی که با زبان انگلیسی و ایتالیایی آشنا نیستند هم از داستان های زیبا و آموزنده و هیجان انگیز زندگیش بی بهره نمانند از تشویق به برداشتن حجاب در خیابان تا رهنمود برای طغیان در برابر خانواده و جامعه و کشور
این کتاب شرحی از قصههای زندگیِ اوست. حالا چقدر اغراق و مبالغه و دروغ نوشته را تنها خودش میداند. بخشی از این کتاب درباره باردار شدنش پیش از رفتن به خانه ی بخت است و اینکه انقلاب اول را از خانه اش شروع کرد. در این کتاب به زنان و دخترانی که در ایران اسلام زده زندگی میکنند پیشنهاد میکند که نگذارند پدر، مادر، همسر، فلان حزب، فلان سازمان و فلان سلبریتی نمایندهی شان بشوند. اعتقاد دارد هر زن معمولی اگر بتواند جلوی باورهای غلط و زور گفتن های خانواده و جامعه و کشورش طغیان کند بیشک خودش نماينده و رهبر خودش است
خانم علینژاد گمان میکند چون خودش شانس آورده و به هر دلیلی پدر٬ برادر٬ عمو یا دیگر مردان خانوده اش بخاطر باردار شدن پیش از رفتن به خانه ی بخت٬ کاری با او نداشتند٬ دیگر زنان ایرانی هم میتوانند مانند او با طغیان علیه زور گفتن های خانواده و جامعه و کشورشان (البته اگر سنگسار نشدن و از دست انتقام ناموسی خانواده اش جان سالم به در بردن) با گذرنامه به آمریکا بروند و اجازه اقامت بگیرند که شغل پر درآمدی در تلویزیون آمریکا در انتظارشان خواهد بود
قطره ای از اقیانوس قتلهای ناموسی
در اشنویه پدری دختر جوانش را که پیش از ازدواج حامله شده بود، کشت
تالش٬رومینا اشرفی قتل با داس بدست پدر
کردستان(شهین نصراللهی) قتل توسط برادر با شلیک دو گلوله. شوهرش به او اتهام زده بود که ارتباط تلفنی مشکوک داشته است
کرمان٬ قتل خواهر به دست برادرناتنی با وارد کردن ۱۰ ضربه چاقو. انگیزه این مرد "مسایل خانوادگی و ناموسی" اعلام میشود
خوی٬ قتل دختربدست پدر با شلیک دو گلوله. نمیخواست پشت سر دخترش حرف بزنند
کهگیلویه و بویراحمد، برادر سر خواهرش را به دیوار کوبید در حالی که عمو هم شاهد قتل بود
عاطفه نویدی دختر دبیرستانی اهل کنگاور بدلیل داشتن دوست پسر توسط پدر خود سربریده شد
اهواز٬ مریم دختری که فقط ٧ سال داشت قربانی شک و ظن پدری شد که فکر می کرد دایی اش به او تجاوز کرده است
آبادان٬ فاطمه بریهی دختر ۱۹ ساله ای که همسرش او را سر برید
آبادان٬ قتل دو خواهر با ضربات چاقو به دست عمو
چهارمحال و بختیاری، ژیلا بنییعقوب در گزارشی نوشت: گلبهار و پسر همسایه با هم رابطه داشتند و صاحب یک بچه شده بودند. برادر، عمو و پسرعموهای او اول میخواستند با طناب گلبهار را دار بزنند اما او فرار کرده بود. در لحظه آخر برادرش روی او بنزین میریزد و یکی از پسرعموها کبریت میزند
بر اساس این گزارش کودک او را هم با سم کشته بودند
این که شما این اخبار را پخش میکنید ستودنی است ولی به آنها پیشنهاد نکنید در حکومتی که بر اساس قانون مجازات اسلامی پدر یا جد پدری که فرزند خودش را بکشد، قصاص نمی شود طغیان کنند
نوشته: با سیلی (آرایش) صورتم را سرخ نگه میدارم تا تکیده نباشم و محکم تر از قبل برنامه هام رو ادامه بدم
خانم علینژاد٬ معنای با سیلی چهره سرخ کردن٬ زمین تا آسمان با استفاده کردن از لوازم آرایش گرانقیمت برای زیبایی فرق داره
من بالاخره نفهمیدم مسیح خودشو زیبا میبینه یا تکیده؟ و اصولن چرا اگه تکیده باشه نمیتونه به برنامه هاش ادامه بده؟
این خود شما نبودید که میگفتید:« از روزی که زن شدم تا خود امروز، هیچ گاه تا این اندازه خودم را دوست نداشتم....تمام چین های صورتم، سیاهی زیر چشم هایم، همین دست ها و پاهای استخوانی ام را، موهایم که سفید می شود همه و همه را آنقدر دوست دارم که تمام جهان اگر بگویند زشتی من خودم را زیباترین زنِ دنیا می بینم.» چرا اینها را نوشتم؟
می خواستم یک بار دیگر خیال کسانی را که زحمت می کشند و با حوصله در مورد ظاهرم نظرهای تند و تیز می دهند راحت کنم که عجیب از خودم راضی ام. با من و نزدیکِ من زندگی کنید شاید این جمله را روزی چند بار بشنوید: امروز چقدر ناز شدم. امروز چقدر زیبا شدم....شما هم تکرار کنید
اطراف مان پر شده از آدم هایی که خودشان و ظاهرشان را دوست ندارند. هی دلم می خواهد به خودم و به این آدم ها بگویم: حال تان انقدر از خودتان بد نباشید. انقدر به چند طبقه شدن شکم تان، به لاغر شدن و چروکیده شدن صورت تان به گودی زیر چشم های تان، به چاق شدن بازوهای تان، به دماغ کج تان، به موی سرتان گیر ندهید
از یک عکاس حرفه ای( حسن سربخشیان) درخواست کرده یک عکس خیلی زیبا از او بگیرد که به کسانی که میگن زشته ثابت کنه زیباست! خانم علینژاد شما نه زشت هستید٬ نه زیبا ولی اگر اینقدر به زیبایی ظاهرتان اهمیت میدهید بهتر نیست یک صفحه باز کنید و آنرا پر کنید از عکسهای زیبای خودتان و تعریف و تمجید دیگران؟ گذاشتن تصویر نوید افکاری و بعد بلافاصله پستی از زیبایی خودتان با هم سازگاری و همسویی ندارند
“It’s Just Business”
مسیح علینژاد با افشای جنایات حکومت اسلامی در زمان جنبش سبز معروف شد و همین افشاگری ها برایش اجازه اقامت٬ شغل و معروفیت بدنبال داشت
حالا با خراب و بدنام کردن همان افراد میخواد موقعیتش رو تثبیت کنه
یک ضربالمثل قدیمی میگوید «دو راه برای داشتن بلندترین ساختمان در شهر وجود دارد. یکی این است که تمام ساختمانهای بلند شهر را خراب کنی و دوم این است که روی ساختمان خودت کار کنی و آن را بلندتر کنی.» مسیح علی نژاد راه نخست را انتخاب کرده. با توهین٬ خوار و خراب کردن دیگران به بزرگی نمیرسید. بد نبود اینقدر زود قضاوت نمیکردید و یک راه گریزی برای خودتان نگه میداشتید. شاید احمد زیدآبادی این مطلب را تحت فشار نوشته باشد شما که خوب از شیوه های مرسوم جمهوری اسلامی مانند شکنجه سفید و اعتراف اجباری آگاه هستید
من جای شما بودم از داشتن چنین هوادارانی احساس شرم میکردم
فراموش نکنید زمانیکه شما مست و سرخوش از آزادی٬ در خیابان های اروپا و آمریکا میرقصیدید و پرواز می کردید٬ امثال زیدآبادی در زندانهای مخوف حکومت اسلامی بسر می بردند
از سبز و اصلاح طلب
!تا سلطنت طلب
زیر پست فیلم کوتاهی از دیدارش با فرح پهلوی نوشته: «این دیدار مرا سرشار از احترام کرد نسبت به زنی که یک عمر در کتابهای تاریخ جمهوری اسلامی از او برای نسل ما بد گفتند بی آنکه فرصت دهند تا نسل من با مطالعه و بدون سانسور خودش انتخاب کند که به تاریخ چگونه نگاه کند.» درشگفتم که این خبرنگار «معروف؟!» چگونه پس از سالها زندگی در انگلستان و آمریکا٬ هنوزم که هنوزه مطالعاتش درباره رژیم و خاندان پهلوی در حد کتابهای تاریخ جمهوری اسلامی است! اطلاعاتش درباره تمام تاریخ ایران هم در حد کتابهای تاریخ جمهوری اسلامی است؟ یعنی در طول این چند سال زندگی در خارج٬ بجز منابع حکومت اسلامی منبع دیگری در دسترش نبود؟ دیگه همه صفحه های ویکیپدیا رو که آخوندها نمینویسن
یعنی شما هنوز هم نمیدانید که زمان شاه هم فسادهای مالی دربار و طبقه بالایی اجتماع کمتر از رژیم آخوندی نبود؟
مشت نمونه خروار: جمع مخارج جشنهای ۲۵۰۰ ساله (۵۰ سال پیش) فقط ۱۶ میلیون و ۸۰۰ هزار «دلار» بر اساس ارقامی که خودشون رسمی اعلام بودند. البته منهای دزدی های پشت پرده
هر چند که رژیم آخوندی روی شاه را سفید کرده ولی زمان شاه هم آزادی و دموکراسی نبود
زمان شاه نیز زندانها پر از زندانیان سیاسی بود که وحشیانه شکنجه و اعدام می شدند
شاه مخالفانش را توطئه گر و خرابکار مینامید و اعدام می کرد٬ حکومت آخوندی مخالفانش را بجرم ضد انقلاب و مفسد فی الارض اعدام میکند
چماقداران شاه٬ دار و دسته شعبون بی مخ و پری بلنده بودند. حکومت اسلامی از لباس شخصی ها و حزب الهی ها در کشتار و سرکوب مخالفانش استفاده میکند
زمان شاه هم فقر، تنگدستی و نابرابری طبقاتی بسیاری وجود داشت. شاه حلبی آباد را تخریب میکرد و حکومت آخوندی٬ آلونک های کسانی مانند آسیه پناهی را
در این رژیم عمده تجارت و قاچاق مواد مخدر توسط سپاه پاسداران انجام میشود. زمان شاه٬ اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر ایران و بینالمللی بود
رژیم شاه وابسته به دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا بود رژیم آخوندی نوکر چین و روسیه است
به حرفها و آموزه های حکومت اسلامی کاری نداشته باشید یعنی شما جدی جدی فکر میکنید شهبانوی مهربان و شاهزاده مردمی تان این پولهای فراوان در حساب بانکی شان٬ ویلاها و جواهرات و فرشهای نفیس و سرویس های طلا و نقره و تابلوهای گرانبها و غیره و غیره را با کار و زحمت و عرق جبین بدست آورده اند؟ آنها اگر فرصت بیشتری داشتند کل کاخ نیاوران و دیگر کاخ هایشان را از جا میکندند و با خود به اروپا و آمریکا میبردند
مردم ایران با انقلاب بهمن ۵۷ از چاله درآمدن٬ افتادن تو چاه. حالا خانم علینژاد میفرمایند سن من به «چاله ی» اون زمان قد نمیده! چرا به نسل من فرصت نمیدن خودمون انتخاب کنیم و دوباره بیافتیم تو چالهرییس جمهور ایران٬ به تنهایی یک حکومت٬ رهبری اپوزیسیون٬ به تنهایی یک ارتش عظیم٬ به تنهایی صدای زندانیان! حتا هواداران خمینی هم به اندازه دوستداران مسیح علینژاد درباره او اینطور اغراق و گزافه گویی و مبالغه نمیکردند
در ضمن فعلن که دو تا رییس جمهور داریم! ولی با تمایلات سلطنت طلبانه جدیدش نقشه برای پست نخست وزیری کشیده
هر چند که با لغو قانون حجاب اجباری جلوی غارت و چپاول و دزدی و بازداشت ها و اعدام ها و کشتار جنایتکاران حکومت اسلامی گرفته نمیشه ولی خوب مسیح علینژاد برای مشکلات دیگر کشورمان هم آلترناتیوهایی دارد
البته درلیست خانم علینژاد٬ امثال نسرین ستوده جایی ندارند
!روز بشکن و بالا بنداز آخوندها
این هم چندتا از آلترناتیوهای مردم. اگه آخوندهای حکومت اسلامی این آلترناتیوها رو بخونن حسابی خیالشون تخت میشه که حالا حالاها جاشون گرمه و دستشون برای دزدی و چپاول و کشتار مردم باز
خانم علینژاد «MeToo» جنبش
برام هی عکس بفرستید٬ فیلم بفرستید تا صفحه ام رو بتونم با مطالب جدید پر کنم! اگه برای شما نتیجه اش چیزی جز دردسر و پرونده دار و زندانی شدن نیست برای من لایک و معروفیت بیشتر و شاید هم یک جایزه دیگه بدنبال داشته باشه
هر دم از این باغ بری میرسد تازهتر از تازهتری میرسد
حالا نوبت ورزشکاران شد
خطاب به ورزشکاران عزیز
دعوت از ورزشکاران و هنرمندان ایرانی برای پیوستن به کمپین
#اتحاد_برای_نوید
نشسته لب گود میگه لنگش کن
در حالیکه یک تا ده سال حبس برای ارسال کنندگان فیلم و عکس برای مسیح علینژاد تعیین شده باز هم درخواست میکنه براش عکس و فیلم بفرستند
اگر ورزشکار، هستید، اگر عضو تیم ملی هستید یا سابقا در تیم ملی بودید، داخل ایران هستید یا خارج ایران لطفا حرف دلتان را در صفحه خودتان منتشر کنید یا ویدیوی تان را برای من بفرستید
خانم علینژاد٬ هنوز هم دیر نشده و اگر هدف شما واقعن سرنگونی حکومت دیکتاتوری اسلامی است٬ راهکارهای سودمند بسیاری برای دستیابی به آزادی و دموکراسی وجود دارد اگر هم تنها بفکر معروفیت و مقام و پول بیشتر هستید٬ همین شیوه را ادامه دهید... ولی بترسید از آن روزی که منفور همین کسانی شوید که به حمایت از آنها برخاسته اید و به شما اعتماد کرده اند... ماه همیشه پشت ابر نمی ماند در حال حاضر شما جزو اندک کسانی در خارج از کشور هستید که با دست بازتر و امکانات بیشتری میتوانید رژیم دیکتاتوری اسلامی را افشا کنید. خوانندگان بیشماری دارید و از این فرصت میتوانید کمال استفاده را برای افشای جنایات آخوندها و مزدورانشان ببرید. امیدوارم از این امکانات در راه درستی استفاده کنید
ضمن سپاس از این افشاگری ها٬ باریک بینی و خُردهگیری بجای خود باقیست
به پایان «نیامد» این دفتر٬ حکایت همچنان باقیست
پینوشت
این مصی خانم يه جای کارش میلنگه! دو سه روز پیش ویدیوی دختر آبادانی را که به طرز وحشیانه ای مورد ضرب و شتم و تعرض جنسی قرار گرفته بود را بدون اینکه هیچگونه توضیحی در باره آن بدهد را در صفحه فیسبوکش پخش می کنه و هر چقدر هم بازدید کنندگان صفحه اش می پرسیدند آخه چی شده؟ جریان چیه؟ واکنشی نشون نمیده
در حالیکه همان روز٬ این خبر٬ در خبرگزاری های دیگر با پیوند به توییتر
نخستین کسی که این ویدیو را پخش کرده بود و بی گمان خانم علینژاد هم این فیلم را در همانجا دیده بود٬ با توضیحات بیشتری گزارش داده شده بود
این که چرا توضیحی درباره فیلم نداده بود را
می زاریم به حساب اینکه بهش برخورده بود که چرا اول از همه این ویدیو را برای او نفرستاده بودند چون هر چی باشه مسیح علینژاد تنها مبارز واقعی خارج از کشور است و به تنهایی این بار سنگین رو باید بدوش بکشهاز کسی که این ویدیو را برای نخستین بار پخش کرده بود پرسیده بودن منبعش چه کسی است و او هم پاسخ داده بود: من اگر منبع را بگم تا ظهر از او هم اعتراف میگیرند. بهمین دلیل نامی از منبع خبر بخاطر مسایل امنیتی نمی برد
یهو فردای همانروز مسیح علینژاد در توییترش مینویسد: «بهار دیشب با صورتی زخمی و ورم کرده تماس گرفت و گفت به من تجاوز شده من حملهای به خانواده نکردم الان هم میترسم هر لحظه به در بکوبند و بلایی سرم بیاورند. امروز اعترافات اجباریاش را دیدم. با تیمی از وکلا و روزنامهنگاران تحقیقی در حال بررسی مستنداتش هستیم و خبررسانی خواهد شد.» حالا برای من چند سوال پیش آمده
خانم علینژاد با بهار فیس تایم می کرده که می تونست صورتِ زخمی و ورم کرده اش رو ببینه؟
بهار٬ تو اون حال و هوای درد و ترس و نگرانی و بازداشت و اعتراف اجباری چه زمانی فرصت کرد با مسیح تماس بگیره؟ و حتمن اینبار او پرسیده شما همون مسیح علینژاد خبرنگار آزاد هستید؟
و بلافاصله بعد از اینکه در اعتراف اجباری گفته بود حامله نیستم و به من تجاوز نشده و مسئله اختلاف شخصی بوده٬ ترس تهدید به مرگ و زندان رو کنار گذاشته و به مصی خانم از سیر تا پیاز را گفته؟
حالا گیریم تلفن کرده و گفته به من تجاوز شده چرا مسیح علینژاد همه جا٬ جار میزنه؟! یعنی نمیدونه افشای همین که به مسیح تلفن زده تا چه حد می تونه براش خطرناک باشه؟ چه برسه به اینکه برخلاف اعتراف اجباری اش بگه به من تجاوز شده
در پایان٬ حالا که خیالتون راحت شد نخستین کسی هستید که بهار با شما تماس گرفته٬ دستکم این خبر رو هم در فیسبوک تون بزارید تا مردم را از نگرانی دربیاورید
البته این توضیح را بدم که بنده به اینستاگرام این خانم دسترسی ندارم بهمین دلیل از مطالبی که آنجا نوشته بی اطلاع هستم و اصولن حیف وقتی که بخوام برای خواندن و شنیدن صفحه های فیسبوک اصلی٬ آزادی های یواشکی٬ چهارشنبه های سفید٬ توییتر٬ اینستاگرام٬ تبلت و...و...و... این خانم بزارم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر