قلب افغانستان هنوز می تپد
شعری از هوشنگ ابتهاج (سایه) با آرزوی پیروزی شیردلان جان بر کف و دلاوران مبارز پنجشیر
مرگِ دیگر
مرگ در هر حالتی تلخ است
اما من
دوستتر دارم که چون از ره درآید مرگ
در شبی آرام، چون شمعی شوم خاموش . . .
لیک مرگِ دیگری هم هست
دردناک، اما شگرف و سرکش و مغرور،
مرگِ مَردان، مرگ در میدان.
با تپیدنهای طبل و شیونِ شیپور،
با صفیر تیر و برق تشنۀ شمشیر،
غرقه در خون، پیکری افتاده در زیر سُم اسبان.
وه، چه شیرین است
رنج بردن،
پا فشردن،
در ره یک آرزو، مردانه مُردن!
وندر امید بزرگِ خویش،
با سرودِ زندگی بر لب
جان سپردن
آه، اگر باید
زندگانی را بهخونِ خویش رنگِ آرزو بخشید،
و بهخونِ خویش، نقش صورتِ دلخواه زد بر پردۀ امید،
من بهجان و دل پذیرا میشوم این مرگِ خونین را.
احمد سیر، کودک شش ساله هزاره، با لهجه قشنگ فارسی هزارگی میگوید افغانستان کامل سقوط نکرده، چون احمد مسعود در پنجشیر مقاومت میکند
هشتگ های افغانستان: #احمد_مسعود #پنجشیر #مقاومت_دوم #جبهه_آزادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر