۱۳۹۰ دی ۵, دوشنبه

گزارش غیر اخلاقی یک پایگاه خبری در رابطه با گربه هانیه توسلی

هانیه توسلی را نمیشناسم، نه فیلمی از او دیده ام و نه تا قبل از خواندن این دو مطلب، چیز زیادی از او میدانستم. مسلما بخاطر دور بودن از ایران است وگرنه فکر میکنم ایشان به اندازه کافی در ایران شناخته شده هستند.

اگر این آشغال نیوزها و طنز پردازان برجسته! خیر سر عمه شون! اینقدر نمک بخرج نداده بودند، کماکان چیزی راجع به ایشان نمیدانستم.
متن مصاحبه با هانیه توسلی را در دیده بان حقوق حیوانات که بنقل از یکی از این سایت های دوزاری که وقتم را هیچوقت با خواندن اراجیف و چرت و پرت هایشان تلف نمیکنم، خواندم.
فکر میکنم در شان و مقام دیده بان حقوق حیوانات نیست که هر کس از ننه اش قهر کرد و اراجیفی نوشت، آن را در سایت پر بارشان بگذارند. ولی خوب این بار حکایت عدو شود سبب خیر است!

در قسمتی از این مصاحبه که بنظر آشغال نیوز عجیب و بنظر بنده بسیار زیباست، آمده: این بازیگر در مصاحبه خود با توصیف احساسات فراوان ناشی از نگهداری یک حیوان همچون گربه گفته است: من وقتی خیلی خسته ام و به خانه می آیم، یک بچه گربه را بغل می کنم و احساس می کنم مثل یک فیلتر عمل کرده و انگار محبتش به من بر می گردد!

وی در پاسخ به سوال خبرنگار این مجله درباره اینکه مگر بچه انسان نیز این حس را به مادر نمی دهد، در مقایسه ای عجیب و استدلالی قابل توجه می گوید: بچه مسئولیت دارد، وقتی بزرگ می شود یک آدمی می شود مثل ما ولی گربه شبیه ما ریاکار و دودوزه باز نمی شود!
خوب حالا که چی؟! جناب آشغال نیوز چه چیزی را میخواهید ثابت کنید؟

همه آدم ها که مانند هم فکر نمیکنند، شیوه و هدف زندگی شان با یکدیگر متفاوت است.
برای یکی مانند این جناب آشغال نیوز، زندگی محدود به چند زن عقدی و ده بیست هایی صیغه و یک دوجین بچه که پدر گرامی شان از تعداد و سن آنها بی اطلاع است، عادی است!!!
بعضی هم مانند این دو بانو، دار و ندار خود را میفروشند و پناهگاهی برای سگها و گربه های بیخانمان، رانده شده و بیمار درست میکنند.
یکی ازدواج نمیکنه، یکی نمیخواد بچه دار بشه.
یکی دیر ازدواج میکنه و یکی دیگه دیر بچه دار میشه. این ایرادش کجاست؟ همه باید مانند این جناب عقب مانده ی آشغال نیوز فکر کنند!!!
در پایان این هم نظر یکی از خوانندگان دیده بان حقوق حیوانات، راجع به خانم هانیه توسلی که باعث علاقه و احترام بیشتر بنده نسبت به ایشان شد:

آزاده محجوب:

هشت سال پیش خانم توسلی در یک فیلم داشتند نقش اول رو بازی میکردند. صحنه هایی از فیلم باید در سوز سرمای بهمن ماه در فضایی پربرف بازی میشد. ارتفاعات سیاهکل در گیلان انتخاب شده بود. من با گروه تئاتر این شهرستان برای کنجکاوی به سرصحنه رفتم.
آخرشب شام رو آوردند و آخر از همه هم خانم توسلی اومدند.ایشون شام رو میل کرد و بعد شروع کرد به جمع کردن برنج و گوشتهای اضافه ی مانده در ته ظرفهای بقیه افراد گروه. من متعجب بودم که چرا اینکارو میکنه. ایشون از در قهوه خانه ای که برای اسکان موقت گروه فیلم اجاره شده بود،بیرون رفت و اون غذا رو برای یک سگ آزاد گرسنه برد که بیرون ایستاده بود.
من سالهاست که از روحیه متعالی ایشون نسبت به حیوانات آگاهم. اون شب درس بزرگی از ایشون گرفتم.درود بر این بانوی مهربان که از بین ۶۰ یا ۷۰ نفری که سیر شده بودن تنها کسی بود که اون سگ رو دید و سیرش کرد.
نظرشونم راجع به بچه بزرگ کردن برای خودشون محترم هست و ایشون آزاد هستند.ما ایرانیا چرا عادت کردیم همش نظر داشته باشیم راجع به عقاید شخصی مردم؟!!


- سرکار خانم هانیه توسلی، من از طرف این مسخره ها از شما پوزش میخواهم. هر کس و ناکسی، شعور درک اینگونه احساسات زیبای شما رو نداره...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر