برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
در ابتدا لازم به توضیح می دانم که این تقاضای کمک از کسانی است که اعتقاد دارند انسانها تنها موجوداتی نیستند که در این کره خاکی حق زندگی دارند و ما آنرا با دیگر موجودات شریک هستیم.
برای کسانی است که درد و رنج انسانها و حیوانات، هر دو، آنها را متاثر و اندوهگین می سازد.
بنابراین اگر شما جزو آن گروه از هموطنانی هستید که پای گود نشسته اند و برای کمک به هموطنانشان کوچکترین قدمی بر نمیدارند ( البته بجز هارت و پورت!) و اگر کسی پیدا شود و از جوانی، مال، تفریح و وقت خود بگذرد و هر چه را که در توان دارد صرف کمک به حیوانات درد کشیده کند، بجای تشویق، فریاد اعتراض آمیز وا انسانها یتان گوش آسمان را کر می کند، و جمله معروف:"خوش به حالتون همه مشکلاتون حل شده، مونده مشکل سگها" ورد زبانتان است، وقت "گرانبهایتان!" را تلف نکنید!
روی سخن من با آن دسته از دوستداران حیوانات است که دست روی دست گذاشته اند منتظرند "خدای مهربان؟!!!" کاری برای پایان دادن به زجری که حیوانات می کشند، انجام دهد!!!
وقت غنیمت شمار
ورنه چو فرصت نماند
ناله که را داشت سود
آه کی آمد به کار
بریم سر اصل مطلب!!!
خانم Lynea Lattanzio را یادتان است؟ او که مرسدس بنز و حلقه ازدواج الماس نشانش را با شادی و غرور فروخت تا پول آنرا صرف ساختن پناهگاهی برای گربه ها کند و پس از چند سال موفق به کسب جواز و عنوان شرکت غیرانتفاعی برای پناهگاهش شد و طولی نکشید که سیل داوطلبان و کمکهای مالی مردمی از سراسر جهان و به خانه گربه هایش سرازیر شد...
و یا بانو "Ha Wenjin" اهل کشور چین که تحمل اینهمه بی رحمی که به حیوانات روا میشود را نداشت و از شغل خود استعفا داد، خانه، خودرو و جواهراتش را فروخت تا پناهگاهی برای سگها و گربه های چین ایجاد کند؟
پناهگاهی که در آن حیوانات بدلیل پیری، بیماری ، تقلید از فرهنگ غربی و یا "نجس!" بودن کشته نمیشوند. امری نادر و کمیاب در کشوری که سگها و گربه ها را بیرحمانه میکشند تا از گوشت آنها استفاده کنند...
اینک این آزاده محجوب هموطن ماست که جواهرات خود را فروخته، از شغل خود استعفا داده و در تلاش ساختن شفاخانه ای برای سگها و گربه های زجر کشیده ایران است.
آزاده و مهدی همسرش، در خانه اجاره ای ١٧٠ متری شان در رشت، روزانه با کمک خانواده و دیگر یارانشان از ٢٠ سگ و گربه پرستاری می کنند تا پس از بهبودی آنها را رایگان واگذاری کند. اما بخاطر شکایت همسایه ها، نداشتن مکان کافی و مناسب و بسیاری مشکلات دیگر تصمیم گرفتند زمینی در اطراف رشت بخرند تا شفاخانه و سر پناهی مناسب برای حیوانات ستمدیده و بیمار ایجاد کنند.
او با كنار گذاشتن يك وام يك ميليون تومانی و اندكی پس انداز و همچنين فروش تمامی طلاها و جواهرات عروسی اش هزینه های حصار کشی را تا حدی آماده کرده
و آنطور که در فیسبوکش نوشته: احداث اين پناهگاه و بيمارستان سگها و گربه ها و حتي حيات وحش (با مسئوليت و ظرفيت محدود) نيازمند ديواركشی حياط سگها و جدا كردن آن از ويلای محل سكونت من و همسرم،نرده کشی برای سگها، سيمان ريزی حياط سگها، لانه سازی مخصوص برای سگهای حامله و شيرده، تجهيز و تعمير انباری كه عكسش هست برای احداث پناهگاه كوچكي با ظرفيت ٤٠ گربه، نرده کشی حياط گربه ها، آشپزخانه، انبار مواد مورد نياز حيوانات، اتاق قرنطينه، حمام برای شستشوی حيوانات، نزديك به ١٢ ميليون تومان هزينه دارد.
شاید در وحله اول فراهم کردن چنین مبلغی غیر ممکن و ناامید کننده بنظر آید! ولی از آنجا که خواستن، توانستن است! اگر هر کدام از دوستداران این فیسبوک که تعداد آنها بیش از ٢٠٠٠ نفر می باشد، هر کدام ماهانه مبلغ اندکی ( ٥٠٠٠ هزار تومان یا ٣ یورو) کمک کنند، می شود ١٠,٠٠٠,٠٠٠ تومان!!!
شما می توانید با کمک های مالی، اهدا وسايل مورد نيازشان مثل دارو و غذا و یا کارهای داوطلبانه در ساختن این شفاخانه سهمی داشته باشید. آنها امیدشان به دستهای بخشنده و مهربان شماست
پی نوشت:
از قرار از تاریخ ١٣ الی ٣١ اردیبهشت از میان تمام دوستداران حیوانات و کسانی که مدام قربون صدقه حیوانات و خانم محجوب می روند!!! تنها ١٥ نفر حرف و عمل شان یکی است!!!
به فهرست کمک ها در فیسبوک حامیان حیوانات گیلان مراجعه نمایید.
دوستان عزیز! کار آزاده محجوب و دوستانش با عمل و درمان یک سگ و دو تا گربه تمام شدنی نیست!!! هر روز حیوان آسیب دیده ای به جمع بیماران این بیمارستان کوچک اضافه میشود و خانم محجوب به تنهایی و بدون کمک مالی من و شما از پس هزینه های سرسام آور عمل جراحی، تغذیه، دارو و دیگر لوازم مورد نیاز، بر نمیآید.
دو نمونه از کمکهای آزاده، مهدی و یارانشان به حیوانات درد و رنج کشیده:
مانا نام بچه گربه ای است که در استان گیلان توسط فردی بوسیله یک میله فلزی مضروب شده بود...
دیده بان حقوق حیوانات - آزاده محجوب سرنوشت شگفت انگیز این گربه را چنین توصیف می کند:
مانا در اواسط آذر۸۹ توسط یک پسر نوجوان در شهرک مسکونی پردیسان شهر رشت پیدا شد. وقتی بدست من رسید جز پوست و استخوان خالص نبود و وزنی حدود ۳۰۰ گرم داشت. گفته میشد که حداقل ۳ هفته است که به این روز افتاده و تنها با دستها قادر به راه رفتن بود. زخم های بسیار عمیقی در دم، انتهای ستون فقرات، پشت پنجه ی پاها و روی رانها داشت. اختیار دفع نداشت. توان حرکت دادن دمش را هم نداشت. خوشبختانه بعد از چند روز توانایی دفع را بدست آورد و بعد هم قدرت حرکت دم را. هر روز در حمام آبگرم ۱۰ تا ۱۵ دقیقه ماساژ میگرفت تا بالاخره بعد از دو هفته اولین نشانه های روی پا ایستادن در او مشاهده شد. قبل از جان گرفتن کامل پاها بیشتر وقتها خواب بود یا بی حرکت روی زمین دراز میکشید و با حسرت به بازی گربه های دیگر نگاه میکرد. برایش نام مانا را برگزیدم تا نیروی مثبت این واژه به برگشت سلامتش کمک کند. حال امروز مانا با شیطنت زیادش به هیچ روی با روزگار فلج بودنش قابل مقایسه نیست…
دیده بان حقوق حیوانات - بازگشت امید به زندگی - آزاده محجوب: بهمن ماه ۱۳۹۰ از جاده ی سیاهکل-لاهیجان به سمت خانه ام در رشت برمیگشتم. آرام رانندگی میکردم و چه خوب که همیشه چشمهایم دو طرف جاده می دود تا حیوان بیمار و سرگردانی را بیابد. این چیست که چشمهایم میبیند؟ چشمهایم سگی تا این اندازه لاغر را فقط در اینترنت دیده بود.
“امید” لاغر بیچاره کنار جاده مدفوع مرغ ها را میخورد. به سرعت به شانه ی خاکی زدم. نفهمیدم چه میکنم. دنبالش میدویدم و او نیز که دیگر نایی نداشت کشان کشان خودش را به شالیزار رساند. در راه رفتنش مرتب به پشت سرش و به من مینگریست. بارها گفتم صبر کن! کمکت می کنم… اما “امید“مرا باور نکرد؛تا اینکه خسته شد و در گوشه ای از یک اتاقک مخروبه ی کنار شالیزار، نشست. اصلا نمیتوانستم فکرش را بکنم که بی او به خانه برگردم،بی”امید“. مثل همیشه نشستم و با او حرف زدم. همیشه همینکار را میکنم… مامانی برای اون تن مریضت بمیره، بیا بریم خونه ی من، بهت غذا میدم، خوبت میکنم مامان… آخه میخوای تو این برفها بمونی بمیری؟ بیا مامان،بیا بریم،الان این آدما مارو می بینن فراریت میدن …حرف منو گوش نمیدی مامان؟
به خداوندی که جانم در دست اوست، امید از جایش بلند شد و در یک متری جلوی پایم، خودش را انداخت، دستهایش را زیر چانه اش گذاشت و تسلیم شد. او را به زیر بغل گرفتم و یکدستی،کشان کشان جلوی چشم روستاییان در ماشینم گذاشتم.
امید کمتر از دو ساله سگ نر بی نهایت بدبختیست. او نیز هم اکنون میهمان عزیز بیمارستان کوچک من است.
من هیچ چیز دیگر نمیگویم جز بیان گوشه ای از کلکسیون تاسف باری از بیماریهایش، چون عکسها گویاست. دمودکس(یک نوع جرب پیشرفته)، سارکوپتس، دیپ درماتیت، کم خونی مفرط، کاشکسی یا همان لاغری مفرط، درگیری شدید کبدی، عفونت چشمها، درگیری کلیوی، عفونت شدید خون، ضایعات بسیار زیاد قارچی و …
براستی باید این سرنوشت یک سگ در ایران ما باشد؟ چرا ما هنوز نباید یک مرکز ساماندهی حیوانات آسیب دیده داشته باشیم؟ اگر من شهروند، این سگ نگون بخت را نمیدید (چنانکه صدها تن چون او را نمیبیند) چه باید میشد؟ براستی “امید” در این یکسال و چند ماه از زندگی چه فهمیده؟ چرا هیچکس به فکر “امید” و امیدها نیست؟ تا کی؟
امید پس از مراقبت های آزاده که مطمئن هستم هنگام واگذاری اش، انگار تکه ای از قلبش را جدا می کنند...
حامیان حیوانات گیلان:
hamieheivanat@yahoo.com
شماره تلفن: 09119468647
شماره حساب بانك مسکن بنام آزاده محجوب گلرودباري:
310011758581
شماره كارت همين حساب:
6280231411855538
شماره "شبا" براي واريز بين المللي
**** ir25 0120 0100 0000 3193 6408 73
كمكهای ايرانيان خارج از كشور:
نماينده ی حامیان حیوانات گیلان در اروپا خانم مينا پترسن مقيم دانمارك هستند. پست الكترونيك خانم مينا پترسن
minna.petersen@hotmail.comو پست الكترونيك ما
اطلاعات حساب خانم پترسن در دانمارك
Bank info:
SWIFT/BIC NDEADKKK
IBAN: DK9420009710410485
اطلاعیه مهم
حامیان واقعی حیوانات با درود
بدینوسیله به آگاهی میرسانم سرکار خانم رزا ذولحیات مقیم کشور کانادا از امروز نماینده و امین تیم حامیان حیوانات گیلان جهت جمع آوری کمکهای نقدی دوستان مقیم کشورهای کانادا و آمریکا هستند. با ایشان تماس بگیرید:
E-mail: rose.zolhayat@gmail.com
Telefon number: 001-778-892-7292
پی نوشت:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
حامیان حیوانات گیلان:
مژده به همه ی شما
گامی مهم در ساخت نخستین بیمارستان حیوانات بیمار گیلان
دوست و شریک بزرگوارم، سركار خانم شبنم حسينی تنكابنی،بانوی نيكوكار حیوان دوست را خدمتتان معرفي ميكنم.ايشان روز دوشنبه ٢٥ ارديبهشت ١٣٩١ با خريد زمينی به مساحت ٢١٥٠ متر به قیمت بیست و پنج میلیون تومان، (كه درست همسایه ی ملك من هست )و اهدا آن به پناهگاه حيوانات ،وسعت آنرا به ٤٣٠٠متر رساندند.
خانم شبنم، خواهر هنرمند محبوب سينما و تلويزيون ايران ،آقای شهاب حسينی هستند. ضمنا توافقاتی هم بين ما دو نفر شريك و آقای شهاب حسينی مبنی بر حمايت ايشان از اين حركت مبارك انجام شده كه در آينده به آگاهی شما ميرسانم
در رابطه با آزاده محجوب و فداکاری هایش بیشتر بخوانید:
باز هم سگ آزاری
با حيوانات مهربان باشیم - بخش نخست
با حیوانات مهربان باشیم - بخش دوم
قربانی جدید وحشیگری در شهرستان نور
برای کسانی است که درد و رنج انسانها و حیوانات، هر دو، آنها را متاثر و اندوهگین می سازد.
بنابراین اگر شما جزو آن گروه از هموطنانی هستید که پای گود نشسته اند و برای کمک به هموطنانشان کوچکترین قدمی بر نمیدارند ( البته بجز هارت و پورت!) و اگر کسی پیدا شود و از جوانی، مال، تفریح و وقت خود بگذرد و هر چه را که در توان دارد صرف کمک به حیوانات درد کشیده کند، بجای تشویق، فریاد اعتراض آمیز وا انسانها یتان گوش آسمان را کر می کند، و جمله معروف:"خوش به حالتون همه مشکلاتون حل شده، مونده مشکل سگها" ورد زبانتان است، وقت "گرانبهایتان!" را تلف نکنید!
روی سخن من با آن دسته از دوستداران حیوانات است که دست روی دست گذاشته اند منتظرند "خدای مهربان؟!!!" کاری برای پایان دادن به زجری که حیوانات می کشند، انجام دهد!!!
وقت غنیمت شمار
ورنه چو فرصت نماند
ناله که را داشت سود
آه کی آمد به کار
بریم سر اصل مطلب!!!
خانم Lynea Lattanzio را یادتان است؟ او که مرسدس بنز و حلقه ازدواج الماس نشانش را با شادی و غرور فروخت تا پول آنرا صرف ساختن پناهگاهی برای گربه ها کند و پس از چند سال موفق به کسب جواز و عنوان شرکت غیرانتفاعی برای پناهگاهش شد و طولی نکشید که سیل داوطلبان و کمکهای مالی مردمی از سراسر جهان و به خانه گربه هایش سرازیر شد...
و یا بانو "Ha Wenjin" اهل کشور چین که تحمل اینهمه بی رحمی که به حیوانات روا میشود را نداشت و از شغل خود استعفا داد، خانه، خودرو و جواهراتش را فروخت تا پناهگاهی برای سگها و گربه های چین ایجاد کند؟
پناهگاهی که در آن حیوانات بدلیل پیری، بیماری ، تقلید از فرهنگ غربی و یا "نجس!" بودن کشته نمیشوند. امری نادر و کمیاب در کشوری که سگها و گربه ها را بیرحمانه میکشند تا از گوشت آنها استفاده کنند...
اینک این آزاده محجوب هموطن ماست که جواهرات خود را فروخته، از شغل خود استعفا داده و در تلاش ساختن شفاخانه ای برای سگها و گربه های زجر کشیده ایران است.
آزاده و مهدی همسرش، در خانه اجاره ای ١٧٠ متری شان در رشت، روزانه با کمک خانواده و دیگر یارانشان از ٢٠ سگ و گربه پرستاری می کنند تا پس از بهبودی آنها را رایگان واگذاری کند. اما بخاطر شکایت همسایه ها، نداشتن مکان کافی و مناسب و بسیاری مشکلات دیگر تصمیم گرفتند زمینی در اطراف رشت بخرند تا شفاخانه و سر پناهی مناسب برای حیوانات ستمدیده و بیمار ایجاد کنند.
او با كنار گذاشتن يك وام يك ميليون تومانی و اندكی پس انداز و همچنين فروش تمامی طلاها و جواهرات عروسی اش هزینه های حصار کشی را تا حدی آماده کرده
و آنطور که در فیسبوکش نوشته: احداث اين پناهگاه و بيمارستان سگها و گربه ها و حتي حيات وحش (با مسئوليت و ظرفيت محدود) نيازمند ديواركشی حياط سگها و جدا كردن آن از ويلای محل سكونت من و همسرم،نرده کشی برای سگها، سيمان ريزی حياط سگها، لانه سازی مخصوص برای سگهای حامله و شيرده، تجهيز و تعمير انباری كه عكسش هست برای احداث پناهگاه كوچكي با ظرفيت ٤٠ گربه، نرده کشی حياط گربه ها، آشپزخانه، انبار مواد مورد نياز حيوانات، اتاق قرنطينه، حمام برای شستشوی حيوانات، نزديك به ١٢ ميليون تومان هزينه دارد.
شاید در وحله اول فراهم کردن چنین مبلغی غیر ممکن و ناامید کننده بنظر آید! ولی از آنجا که خواستن، توانستن است! اگر هر کدام از دوستداران این فیسبوک که تعداد آنها بیش از ٢٠٠٠ نفر می باشد، هر کدام ماهانه مبلغ اندکی ( ٥٠٠٠ هزار تومان یا ٣ یورو) کمک کنند، می شود ١٠,٠٠٠,٠٠٠ تومان!!!
شما می توانید با کمک های مالی، اهدا وسايل مورد نيازشان مثل دارو و غذا و یا کارهای داوطلبانه در ساختن این شفاخانه سهمی داشته باشید. آنها امیدشان به دستهای بخشنده و مهربان شماست
پی نوشت:
از قرار از تاریخ ١٣ الی ٣١ اردیبهشت از میان تمام دوستداران حیوانات و کسانی که مدام قربون صدقه حیوانات و خانم محجوب می روند!!! تنها ١٥ نفر حرف و عمل شان یکی است!!!
به فهرست کمک ها در فیسبوک حامیان حیوانات گیلان مراجعه نمایید.
دوستان عزیز! کار آزاده محجوب و دوستانش با عمل و درمان یک سگ و دو تا گربه تمام شدنی نیست!!! هر روز حیوان آسیب دیده ای به جمع بیماران این بیمارستان کوچک اضافه میشود و خانم محجوب به تنهایی و بدون کمک مالی من و شما از پس هزینه های سرسام آور عمل جراحی، تغذیه، دارو و دیگر لوازم مورد نیاز، بر نمیآید.
دو نمونه از کمکهای آزاده، مهدی و یارانشان به حیوانات درد و رنج کشیده:
مانا نام بچه گربه ای است که در استان گیلان توسط فردی بوسیله یک میله فلزی مضروب شده بود...
دیده بان حقوق حیوانات - آزاده محجوب سرنوشت شگفت انگیز این گربه را چنین توصیف می کند:
مانا در اواسط آذر۸۹ توسط یک پسر نوجوان در شهرک مسکونی پردیسان شهر رشت پیدا شد. وقتی بدست من رسید جز پوست و استخوان خالص نبود و وزنی حدود ۳۰۰ گرم داشت. گفته میشد که حداقل ۳ هفته است که به این روز افتاده و تنها با دستها قادر به راه رفتن بود. زخم های بسیار عمیقی در دم، انتهای ستون فقرات، پشت پنجه ی پاها و روی رانها داشت. اختیار دفع نداشت. توان حرکت دادن دمش را هم نداشت. خوشبختانه بعد از چند روز توانایی دفع را بدست آورد و بعد هم قدرت حرکت دم را. هر روز در حمام آبگرم ۱۰ تا ۱۵ دقیقه ماساژ میگرفت تا بالاخره بعد از دو هفته اولین نشانه های روی پا ایستادن در او مشاهده شد. قبل از جان گرفتن کامل پاها بیشتر وقتها خواب بود یا بی حرکت روی زمین دراز میکشید و با حسرت به بازی گربه های دیگر نگاه میکرد. برایش نام مانا را برگزیدم تا نیروی مثبت این واژه به برگشت سلامتش کمک کند. حال امروز مانا با شیطنت زیادش به هیچ روی با روزگار فلج بودنش قابل مقایسه نیست…
دیده بان حقوق حیوانات - بازگشت امید به زندگی - آزاده محجوب: بهمن ماه ۱۳۹۰ از جاده ی سیاهکل-لاهیجان به سمت خانه ام در رشت برمیگشتم. آرام رانندگی میکردم و چه خوب که همیشه چشمهایم دو طرف جاده می دود تا حیوان بیمار و سرگردانی را بیابد. این چیست که چشمهایم میبیند؟ چشمهایم سگی تا این اندازه لاغر را فقط در اینترنت دیده بود.
“امید” لاغر بیچاره کنار جاده مدفوع مرغ ها را میخورد. به سرعت به شانه ی خاکی زدم. نفهمیدم چه میکنم. دنبالش میدویدم و او نیز که دیگر نایی نداشت کشان کشان خودش را به شالیزار رساند. در راه رفتنش مرتب به پشت سرش و به من مینگریست. بارها گفتم صبر کن! کمکت می کنم… اما “امید“مرا باور نکرد؛تا اینکه خسته شد و در گوشه ای از یک اتاقک مخروبه ی کنار شالیزار، نشست. اصلا نمیتوانستم فکرش را بکنم که بی او به خانه برگردم،بی”امید“. مثل همیشه نشستم و با او حرف زدم. همیشه همینکار را میکنم… مامانی برای اون تن مریضت بمیره، بیا بریم خونه ی من، بهت غذا میدم، خوبت میکنم مامان… آخه میخوای تو این برفها بمونی بمیری؟ بیا مامان،بیا بریم،الان این آدما مارو می بینن فراریت میدن …حرف منو گوش نمیدی مامان؟
به خداوندی که جانم در دست اوست، امید از جایش بلند شد و در یک متری جلوی پایم، خودش را انداخت، دستهایش را زیر چانه اش گذاشت و تسلیم شد. او را به زیر بغل گرفتم و یکدستی،کشان کشان جلوی چشم روستاییان در ماشینم گذاشتم.
امید کمتر از دو ساله سگ نر بی نهایت بدبختیست. او نیز هم اکنون میهمان عزیز بیمارستان کوچک من است.
من هیچ چیز دیگر نمیگویم جز بیان گوشه ای از کلکسیون تاسف باری از بیماریهایش، چون عکسها گویاست. دمودکس(یک نوع جرب پیشرفته)، سارکوپتس، دیپ درماتیت، کم خونی مفرط، کاشکسی یا همان لاغری مفرط، درگیری شدید کبدی، عفونت چشمها، درگیری کلیوی، عفونت شدید خون، ضایعات بسیار زیاد قارچی و …
براستی باید این سرنوشت یک سگ در ایران ما باشد؟ چرا ما هنوز نباید یک مرکز ساماندهی حیوانات آسیب دیده داشته باشیم؟ اگر من شهروند، این سگ نگون بخت را نمیدید (چنانکه صدها تن چون او را نمیبیند) چه باید میشد؟ براستی “امید” در این یکسال و چند ماه از زندگی چه فهمیده؟ چرا هیچکس به فکر “امید” و امیدها نیست؟ تا کی؟
امید پس از مراقبت های آزاده که مطمئن هستم هنگام واگذاری اش، انگار تکه ای از قلبش را جدا می کنند...
حامیان حیوانات گیلان:
hamieheivanat@yahoo.com
شماره تلفن: 09119468647
شماره حساب بانك مسکن بنام آزاده محجوب گلرودباري:
310011758581
شماره كارت همين حساب:
6280231411855538
شماره "شبا" براي واريز بين المللي
**** ir25 0120 0100 0000 3193 6408 73
كمكهای ايرانيان خارج از كشور:
نماينده ی حامیان حیوانات گیلان در اروپا خانم مينا پترسن مقيم دانمارك هستند. پست الكترونيك خانم مينا پترسن
minna.petersen@hotmail.comو پست الكترونيك ما
اطلاعات حساب خانم پترسن در دانمارك
Bank info:
SWIFT/BIC NDEADKKK
IBAN: DK9420009710410485
اطلاعیه مهم
حامیان واقعی حیوانات با درود
بدینوسیله به آگاهی میرسانم سرکار خانم رزا ذولحیات مقیم کشور کانادا از امروز نماینده و امین تیم حامیان حیوانات گیلان جهت جمع آوری کمکهای نقدی دوستان مقیم کشورهای کانادا و آمریکا هستند. با ایشان تماس بگیرید:
E-mail: rose.zolhayat@gmail.com
Telefon number: 001-778-892-7292
پی نوشت:
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
حامیان حیوانات گیلان:
مژده به همه ی شما
گامی مهم در ساخت نخستین بیمارستان حیوانات بیمار گیلان
دوست و شریک بزرگوارم، سركار خانم شبنم حسينی تنكابنی،بانوی نيكوكار حیوان دوست را خدمتتان معرفي ميكنم.ايشان روز دوشنبه ٢٥ ارديبهشت ١٣٩١ با خريد زمينی به مساحت ٢١٥٠ متر به قیمت بیست و پنج میلیون تومان، (كه درست همسایه ی ملك من هست )و اهدا آن به پناهگاه حيوانات ،وسعت آنرا به ٤٣٠٠متر رساندند.
خانم شبنم، خواهر هنرمند محبوب سينما و تلويزيون ايران ،آقای شهاب حسينی هستند. ضمنا توافقاتی هم بين ما دو نفر شريك و آقای شهاب حسينی مبنی بر حمايت ايشان از اين حركت مبارك انجام شده كه در آينده به آگاهی شما ميرسانم
در رابطه با آزاده محجوب و فداکاری هایش بیشتر بخوانید:
باز هم سگ آزاری
با حيوانات مهربان باشیم - بخش نخست
با حیوانات مهربان باشیم - بخش دوم
قربانی جدید وحشیگری در شهرستان نور
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر