ما را به خاطر بیاور!
از این جنایت جمهوری اسلامی هم ۲۴ سال گذشت...
پیشزمینه
در تاریخ ۱۶ مهر ۱۳۷۷ سعید امامی (اسلامی)٬ عامل اصلی قتلهای زنجیرهای و از مشاورین وقت وزارت اطلاعات و معاون امنیتی وزارت اطلاعات در زمان تصدی علی فلاحیان، نامهای به قربانعلی دری نجف آبادی وزیر اطلاعات نوشته بود و در این نامه او از وضع فرهنگی کشور ابراز نگرانی کرده و خواستار محدودیتهایی برای اهل قلم جهت ساماندهی و کنترل فضای فرهنگی کشور شدهاست. او همچنین با ذکر نام چند نویسنده از جمله محمد مختاری (از قربانیان قتلهای زنجیرهای) آنان را به ایجاد مشکلات امنیتی متهم کردهبود و اعلام کرد تا ترتیبی اتخاذ شود که نویسندگان، مترجمان و گزارشگران مطبوعات پیرامون نوشتههای خود پاسخگو باشند.
این نامه پس از به قتل رسیدن سعید امامی در زندان٬ بهدست تحریریه روزنامه سلام میرسد و آنرا چاپ میکند.
پس از انتشار این نامه٬ در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ روزنامهی سلام توقیف میشود.
۱۷ تیر٬ جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران از ساعت ۱۰ شب در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب لایحه اصلاح قانون مطبوعات در مقابل کوی دانشگاه تهران در خیابان کارگر شمالی دست به راهپیمایی زدند.
۱۷ تیر٬ جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران از ساعت ۱۰ شب در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و تصویب لایحه اصلاح قانون مطبوعات در مقابل کوی دانشگاه تهران در خیابان کارگر شمالی دست به راهپیمایی زدند.
۱۸ تیر٬ انصار حزبالله با پشتیبانی نیروهای انتظامی به داخل کوی دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی حمله بردند و اموال دانشجویان را تخریب کردند و اتاقهایشان را به آتش کشیدند
آنان را مورد ضرب و شتم قرار دادند و صدها نفر را بازداشت کردند.
در این حمله حتی خوابگاه دانشجویان خارجی نیز در امان نماند.
حمله و ضرب و شتم دانشجویان تا صبح ادامه داشت.
ذبیحالله بخشیزاده معروف به «حاجی بخشی» از چهرههای شاخص انصار حزبالله، در تجمع هواداران آخوند خامنهای در ۲۳ تیر ۷۸
به افتخار جنایاتش٬ مجسمهاش رو هم ساختن!۲۴ تن از فرماندهان بلندپایه سپاه در نامهای به محمد خاتمی وی را تهدید کردند که اگر در سرکوب اعتراضات قویتر عمل نکند، خود دست بکار میشوند.
و دست بکار شدند!
در تظاهرات دانشجویی ۲۰ تیر ۱۳۷۸ تبریز نیز با حضور گستردهی پیادهنظام و لباس شخصیها٬ تجمعات به خشونت کشید. دانشجویان بسیاری مضروب و مجروح و بازداشت شدند.
یک طلبه هم بنام محمد جواد فرهنگی (فرزند امام جمعه وقت بستان آباد) اشتباهی بضرب گلولهی نیروی انتظامی سقط میشود.
بنا بر گزارش سال ٢٠٠٠ گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل، در جریان تظاهرات دانشجویان در تهران نزدیک به ١٥٠٠ نفر بازداشت شدند. بنا بر اطلاعات موجود، لااقل ۸ نفر در این تظاهرات (و در جریان حمله به خوابگاه) کشته شدند. مقامات رسمی تنها کشته شدن یک نفر از تظاهرات کنندگان به نام عزتالله ابراهیم نژاد را بر اثر اصابت گلوله تایید کردند.
عزتالله ابراهیمنژاد فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه چمران اهواز و یکی از قربانیان حمله به کوی دانشگاه تهران در ۱۸ تیر ۱۳۷۸ است. او فعالیتهای سیاسی دیگری نیز در دوران دانشجویی داشته و دفتر شعری هم از وی پس از قتلش به چاپ رسید. عوامل قتل وی هیچگاه محاکمه نشدند و خود او پس از مرگ توسط دادگاه انقلاب متهم به اقدام علیه امنیت ملی شد.
برادر عزتالله پیرامون چگونگی قتل میگوید:
انصار حزبالله عقبنشینی میکردند، نیروهایشان را آماده میکردند و دوباره حمله میکردند. دقیقاً جریان کشته شدن عزت را بخواهم برایتان بگویم باید اشاره کنم که ما کسی را که ضربه نهایی را زد، به دادگاه هم احضار کردیم اما متاسفانه دادگاه او را قبول نکرد، ولی ما همچنان بر روی حرف خودمان هستیم. زمانی که عزت را زدند، جلوی همان در اصلی کوی دانشگاه، بین دانشجوها بود. یک لحظه او را میکشند کنار. یعنی سه چهار نفر میریزند روی او و بچهها که از دور داشتند نگاه میکردند دیدند ریختند سر عزت و با باتوم و زنجیر به جانش افتادند. چون قوزک پای عزت شکسته بود، زمانی که جنازه را آوردند، ران و دقیقاً کتف و دو دست او شکسته بود، فیلم آن هم هست دقیقا. تمام پشت بدن او همه جای زنجیر بود. دانشجوها موقعی که دیدند دارند او را میزنند، یک دفعه حمله کردند. متأسفانه یک کمی دیر عمل کردند و یکی از آنها اسلحه را درآورد و دقیقا از همان فاصله یک متری شلیک کرد به سر او که به چشم چپش اصابت کرد و وارد ناحیه مغز او شد. لحظهای که این اتفاق برای او افتاد، دقیقاً ده دقیقه به هفت بود.
انصار حزبالله عقبنشینی میکردند، نیروهایشان را آماده میکردند و دوباره حمله میکردند. دقیقاً جریان کشته شدن عزت را بخواهم برایتان بگویم باید اشاره کنم که ما کسی را که ضربه نهایی را زد، به دادگاه هم احضار کردیم اما متاسفانه دادگاه او را قبول نکرد، ولی ما همچنان بر روی حرف خودمان هستیم. زمانی که عزت را زدند، جلوی همان در اصلی کوی دانشگاه، بین دانشجوها بود. یک لحظه او را میکشند کنار. یعنی سه چهار نفر میریزند روی او و بچهها که از دور داشتند نگاه میکردند دیدند ریختند سر عزت و با باتوم و زنجیر به جانش افتادند. چون قوزک پای عزت شکسته بود، زمانی که جنازه را آوردند، ران و دقیقاً کتف و دو دست او شکسته بود، فیلم آن هم هست دقیقا. تمام پشت بدن او همه جای زنجیر بود. دانشجوها موقعی که دیدند دارند او را میزنند، یک دفعه حمله کردند. متأسفانه یک کمی دیر عمل کردند و یکی از آنها اسلحه را درآورد و دقیقا از همان فاصله یک متری شلیک کرد به سر او که به چشم چپش اصابت کرد و وارد ناحیه مغز او شد. لحظهای که این اتفاق برای او افتاد، دقیقاً ده دقیقه به هفت بود.
انتشار مطلبی توهینآمیز در وبلاگ شخصی مسعود ده نمکی باعث شد خانواده عزت ابراهیم نژاد برخی اطلاعات خود پیرامون قتل وی را منتشر کنند که حاکی از دست داشتن ده نمکی و مهدی صفری تبار، پسر امام جمعه اسلامشهر در قتل وی است:
«در ١٨ تیر ١٣٧٨، عزت را شبانه و تک و تنها به گوشه ای کشاندی و با ضربات چاقو، زنجیر خودت و دوستانت عزت را از پا درآوردی و در نهایت با تیر خلاص مهدی صفری تبار پسر امام جمعه اسلامشهر (فرمانده سپاه) که در شقیقه و چشم چپ عزت وارد کرد او را از پای در آوردید.»
سرودهای از جاویدنام عزت ابراهیم نژاد
ما را به خاطر بیاور!
ما را که تازه جوانانی بیست و دو ساله بودیم.
شور
عشق درسینه داشتیم و
پیش از آن که عاشق شویم سینه بر خاک سوده مُردیم.
ما را به خاطر بیاور! ما را که سینهسرخانی خنیاگر بودیم و ده به ده
نه در آسمان و نه در کوهسار و نه برشاخسار
که در بازار پیش از آنکه آوازهخوان شویم
بر شاخهای تکیده از تکیهگاه خویش
جان واسپردیم
به خاطر دارم پیامشان را، سرنوشتشان را،
آری …
و همیشه درگذرگاه خاطرم درگذر است
آوازهای صامت سینهسرخان سینه برسیخ و
تجسد آرزوهای بیست و دو سالگان سینه بر سنگ
و از تکرار یادشان شاید پیش از آن که شاعر شوم
بیست و دو ساله بمیرم.
آمین!
سعید زینالی، فارغالتحصیل رشتهٔ کامپیوتر از دانشگاه تهران بود که در جریان اعتراضات کوی دانشگاه در سال ۱۳۷۸ در منزل مسکونی خود بازداشت شد. به گفته خانوادهاش دو یا سه ماه بعد از بازداشت «از زندان تماس گرفت و گفت من خوب هستم و دنبال کارهایم باشید» اما بعد از آن دیگر هیچ خبری از سرنوشت او در دست نیست.
پیگیریهای رادیو فردا برای ارتباط با خانواده فرشته علیزاده تاکنون به نتیجهای نرسیده است و نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی هیچ توضیحی درباره او و سرنوشتش نمیدهند.
ویدیویی از حضور فعالان مدنی در مقابل خانه اکرم نقابی، مادر سعید زینالی
فرشته علیزاده دانشجوی دانشگاه الزهرا توسط ماموران امنیتی ربوده و ناپدید میشود. مادر او بر اثر فشارهای روحی سکته قلبی کرد و درگذشت. برادر اين دانشجو تمام تلاش خود را میکند ولی اثری از خواهر خود در هيچکدام از بازداشتگاهها و زندانها نمییابد.پیگیریهای رادیو فردا برای ارتباط با خانواده فرشته علیزاده تاکنون به نتیجهای نرسیده است و نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی هیچ توضیحی درباره او و سرنوشتش نمیدهند.
اکرم نقابی، مادر سعید زینالی اما به رادیو فردا میگوید که خانواده فرشته علیزاده را در مراجعه به مجلس برای ثبت شکایت درباره فرزندش دیده است و «آخرین بار پدر و داییاش را یکبار در دادگستری دیدم مادر فرشته سکته قلبی کرده و فوت کرده بود و پدرش گریه میکرد و میگفت نتوانست دوام بیاورد. میگفت هیچ کسی پاسخی نمیدهد و قبول نمیکنند که فرشته را بازداشت کردهاند. حال پدرش خوب نبود. من هم حالم خوب نبود و اینقدر وضعیت بدی سر سعید داشتم که نتوانستم پیگیری کنم و نمیدانم چه اتفاقی برای آنها افتاد».
بعد از ۲۲ سال اما هر سال در سالگرد کوی دانشگاه ۷۸ نام او همراه با عکسی منتشر میشود که متعلق به او نیست و این همهچیزی است که از مسئول بورد و دانشجوی فعال دانشگاه الزهرا باقی مانده است.
با گذشت چندين سال از حادثه کوی دانشگاه هنوز خبری از او نيافتهاند و هيچکدام از نهادها حاضر به پاسخگويی به آنها نشده اند.
و صد البته خیلی سریع و قاطعانه با عوامل حمله به کوی دانشگاه برخورد شد!
۲ سال پس از این رویداد قوه قضاییه همه نیروهای پلیس و شبه نظامیان وابسته را تبرئه کرده و فقط یک سرباز به نام اروجعلی ببرزاده به جرم سرقت یک دستگاه ماشین ریشتراش از خوابگاه، محکوم شد.
اروجعلی ببرزاده به پاس جنایاتش در آگاهی تهران بزرگ استخدام میشود و در سال ۱۳۹۷ با درجهی سرهنگ تمام، رئیس کلانتری ۱۵۷ مسعودیه تهران می شود!
بخشهایی از سخنان روحانی٬ آخوند بنفش این قبلهی آمال آنهایی که به او رای دادند درباره ۱۸ تیر ۷۸
...مقصرین این حادثه را شناسایی و به دست عدالت بسپارد و تلاش نماید تا دانشجویان زندانی و دستگیر شده را آزاد نماید و به سرعت به جبران خسارتهای وارده در کوی دانشگاه بپردازد.
...بیتردید آنهایی که به آشوب و تخریب اموال عمومی و تعرض به نظام در این چند روز مشغول بودهاند، در دادگاههای صالحه ما محاکمه خواهند شد و طبق قوانین و مقررات به مجازات خواهند رسید.(تکبیر حضار)
...با دادن قول به مردم برای رسیدگی به آن و سپردن عوامل آن به دست عدالت و با احترام مجدد به قشر ارزشمند و اندیشمند دانشجو، از آن عبور میکنیم،[دو سال بعد البته اعلام شد و همهی عاملان حمله به کوی دانشگاه تبرئه شدند!]
...افراد شرور[دانشجویان؟!]، افراد وابسته به گروهکهای سیاسی ورشکسته و منزوی در جامعه ما، مزدوران و وابستگان به قدرتهای خارجی از این فرصت خواستند سوء استفاده کنند...
...مسأله ولایت مسئله فرد نیست، مسئله شخص نیست، ولایت در کشور ما مظهر اسلامیت نظام و استقلال کشور است. مردم ما خوب میفهمند و درک میکنند دشمن از اسلامیت نظام و استقلال کشور عصبانی است.
...ولایت، مهمترین رکن حکومت و نظام ما در قانون اساسی کشور ما است. اهانت به این رکن، اهانت به قانون اساسی است.
...در کدام کشور جهان، حرکتهای آشوبطلبانه این چنین تحمل میشود اینها خیلی پستتر و حقیرتر از آن هستند که بخواهیم نسبت به آنها تعبیر حرکت براندازی را مطرح کنیم. در کجای دنیا و در کدام کشور و توسط کدام دولت، آشوب، تخریب و بر هم زدن نظم جامعه، تحمل میشود.
...دیروز نسبت به این عناصر دستور قاطع داده شد، دیروز غروب دستور قاطع صادر شد تا هر گونه حرکت این عناصر فرصت طلب، هر کجا که باشد با شدت و با قاطعیت برخورد شود و سرکوب شوند.(تکبیر حضار) مردم ما شاهد خواهند بود که از امروز نیروی انتظامی، نیروی قهرمان بسیج حاضر در صحنه، با این عناصر فرصتطلب و آشوبگر - اگر جرات ادامه حرکت مذبوحانه داشته باشند- چه خواهند کرد.(تکبیر حضار)
در نماز جمعه ۹ بهمن ۱۳۸۸ آخوند احمد جنتی امام جمعه موقت وقت تهران و دبیر شورای نگهبان و رییس مجلس خبرگان رهبری خطاب به رییس قوه قضائیه گفت: «در ۱۸ تیر ضعف نشان دادید؛ چند نفر در آن زمان اعدام شدند؟ اگر حالا هم ضعف نشان دهید آینده بدتری در انتظار شماست.»
با یادی از جانباخته راه آزادی٬ جاویدنام اکبر محمدی
او یکی از فعالان دانشجویی بود که از سال ۱۳۷۸ و در پی اعتراضات دانشجویی تیر ۱۳۷۸ در تهران دستگیر، شکنجه و زندانی شد. او در ۸ مرداد ۱۳۸۵ پس از چند روز اعتصاب غذای خشک در زندان اوین به قتل رسید.
اکبر محمدی به عنوان متهم ردیف دوم پرونده کوی دانشگاه، در شهریور ۱۳۷۸ به اعدام محکوم شد. این حکم در فروردین ۱۳۸۰ به ۱۵ سال حبس تقلیل یافت.
اکبر محمدی در کتاب خاطرات خود (کتاب اندیشه و تازیانه) به تشریح انواع شکنجههای روحی و جسمی که در طول دوران بازداشت متحمل شده بود، پرداخت. او از موارد متعدد ضرب و شتم شدید در حین بازجوییها، شلاق زدن بر کف پا بوسیلهی کابل برق، آویزان کردن از سقف به صورت قپانی، ممانعت از خواب، اعدامهای ساختگی و نیز تهدید به اعدام به عنوان بخشی از شکنجههای دوران بازداشت خویش یاد کرد.
از آنجا که اکبر محمدی به دلیل عوارض ناشی از شکنجه و شرایط بد زندان دچار آسیب شدید ستون فقرات و دیسک کمر٬ از دست دادن ۴۰٪ از شنوایی گوش چپ و همچنین مشکلات حاد گوارشی شده بود و بنا به گواهی پزشکی قانونی و پزشک زندان از نظر فیزیکی قادر به تحمل حبس نبود، در آبان ماه سال ۱۳۸۳، پنج سال پس از بازداشت، با استفاده از مرخصی نامحدود پزشکی به منظور انجام مراحل درمانی از زندان خارج شد.
او در زمان مرخصی چهار عمل جراحی انجام داد و قرار بود دو عمل جراحی اصلی به لحاظ حساسیت در خارج از کشور انجام شود که به دلیل عدم تمکن مالی و محدودیتهای مرخصی استعلاجی و ممنوعالخروج بودن آقای محمدی، این امر هیچگاه محقق نشد.
در خرداد ماه ۱۳۸۵ آقای محمدی به بهانهی عدم بازگشت به زندان، در شهر زادگاهش جلب و به زندان برگردانده شد.
اواخر روزهای حبس اکبر محمدی، او در اعتراض به فشارهای بیحدی که وارد میشد اعتصاب غذای خشک کرد. هفت روز از اعتصابش گذشته بود که جمعی از نمایندگان مجلس همچون «محمدرضا تابش» و «ولیالله شجاع پوریان» برای بازدید از زندان اوین رفته بودند. آنها دهان اکبر را با چسب بستند، دستوپایش را غل و زنجیر زدند و او را در اتاقی محبوس کردند تا از دید نمایندگان دور بماند.پس از خاتمهی بازدید نمایندگان و در شرایطی که آقای محمدی از ناحیهی قلب به شدت احساس ناراحتی میکرد، به بند ۳۵۰ بازگردانده شد. به گفتهی سایر زندانیان، آثار ضرب و شتم بر بدن وی کاملا مشهود بود.
چند دقیقه بعد از رفتن نمایندگان بود که تن بیحال او را درحالیکه به گفته «ماشاالله عباسزاده» که در آن لحظه بهعنوان زندانی عقیدتی آنجا حضور داشت به بند منتقل کردند. ماشاالله عباسزاده بعدها نوشت که تن اکبر آغشته به داروی عجیبی بود و بوی تندی میداد.
مادر اکبر محمدی از قربانیان ۱۸تیر۱۳۷۸: جوانان را میکشند، کار من گریه است
بهجز سعید زینالی، چند نفر دیگر در جریان حمله به کوی دانشگاه مفقود شدند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر