بخش نخست
اول سراغ سینماها آمدند
سکوت کردم چون زودباور و کور بودم
فصل یازدهم- سرانجامِ عاملان واقعی آتشسوزی سینما رکس آبادان
افرادی که حسین تکبعلیزاده از آنها نام برد، هیچکدام بازداشت و مجازات نشدند.
دادگاه رسيدگی به پرونده سينما ركس در حالی به پایان رسید که نه فقط متهمان اصلی که بارها تکبعلیزاده متهم رديف اول از آنان نام برد، به دادگاه احضار نشدند، بلكه دادگاه حتا سعی در احراز هویت آنان نیز نکرد و از همه یاران تکبعلیزاده نیز دعوت به ادای شهادت نکرد.
دادگاه رسيدگی به پرونده سينما ركس در حالی به پایان رسید که نه فقط متهمان اصلی که بارها تکبعلیزاده متهم رديف اول از آنان نام برد، به دادگاه احضار نشدند، بلكه دادگاه حتا سعی در احراز هویت آنان نیز نکرد و از همه یاران تکبعلیزاده نیز دعوت به ادای شهادت نکرد.
فقط حسین تکبعلیزاده که خودش از مجریان این توطئه بود، در اعترافاتش برنامه ریزان و صاحبان چنین افکار رعب انگیزی را به مردم معرفی نمود. وجود او در دادگاه موجب شد که مشت آخوندهای حاکم باز شود و پرده از راز جنایتشان برداشته شود. حسین تکبعلی زاده با بیان نکات مهمی، حقایق را برای ملت ایران و جهانیان فاش نمود.
ریيس دادگاه كسانی را كه در طول دو سال پس از آتشسوزی طرف و مشير و مشار تکبعلیزاده بودند، از جمله رشيديان فرماندار آبادان در دوره بعد از انقلاب، كياوش نماينده مجلس شورای اسلامی بعد از انقلاب، آخوند غلامحسین جمی نماينده خمينی در آبادان و امام جمعه اين شهر و برادر او را هرگز به دادگاه احضار يا دعوت نكرد.
بلكه به جای روشن كردن چگونگی آتشسوزی و هويت عاملان و مسببان آن، سعی كرد به کاستیهای ایمنی سینما تاكيد كند و انگشت اتهام را به سوی سازمان امنيت رژيم گذشته نگاه دارد.
آخوند موسوی تبریزی، قاضی شرع دادگاه نمایشی سینما رکس، از معدود کسانی بود که اجازه یافت همزمان هم قاضی باشد، هم نماینده مجلس و هم عضو حزب جمهوری اسلامی. او به پاس جنایاتش شد دادستان کل انقلاب اسلامی.
آخوند موسوی تبریزی در مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی در تاریخ ٢٧ شهریور ١٣٦٠ درباره شیوهی برخورد حکومت اسلامی با مخالفانش گفت: «...ما نظام جمهوری اسلامی میخواهیم. تنها که نماز و روزه نیست. یکی از احکام جمهوری اسلامی این است هر کس در برابر این نظام و امام عادلش بایستد کشتن او واجب است. اسیرش را باید کشت، زخمیاش را زخمیتر کرد که کشته شود... این حکم اسلام است. چیزی نیست که ما تازه آورده باشیم»
قابل توجه مسلمانانی که خودشان را گول میزنند و گمان میکنند اسلام واقعی چیز دیگری است!
آخوند غلامحسین جمی - او پیش از انقلاب شغلی نداشت. از اون آخوندهایی بود که بقول مادر ستار بهشتی میرفت خونه مردم دوزار دوزار روضه میخوند و ته ماندههای غذا را جمع میکرد. پس از انقلاب شد آیتالله جمی، امام جمعه و نماینده خمینی در آبادان و نماینده خوزستان در مجلس خبرگان رهبری. غلامحسین جمی، در سال ۱۳۸۷، در سن ۸۰ سالگی بر اثر عارضهی مغزی به درک واصل شد.
جمی در خطبه های نماز جمعه آبادان اعلام کرده بود که کشته شدگان سینما رکس جز شهدا نیستند.
مدرک چندانی در دست نیست که نشان بدهد حسین دادگر و مجتبی میرمهدی و سیدحسین نقیبی در دهه تاریک شصت چه نقشی در سرکوب و پیگرد دگراندیشان داشتهاند.حسین دادگر، ”بازپرس ویژه“ در دادگاه رکس، به پاس خدماتاش در جمهوری اسلامی به دادستانی عمومی تهران (۱۳۶۳–۱۳۵۹) برگزیده شد.
مجتبی میرمهدی، که در دادگاه رکس از او به عنوان ”عضو حقوقدان دادگاه“ یاد میشد، مدتی پس از آن به شغل مهم ”معاون حقوقی، کنسولی و امور مجلس وزارت امور خارجه“ برگزیده شد. عباس امیرانتظام در سال ۱۳۷۱ در نامهای از زندان برای آخوند محمد یزدی رئیس وقت قوهی قضاییه نوشت که ”مجتبی میرمهدی نماینده دادستانی انقلاب در دادگاه“ آشکارا گفته بود قصد او و دیگر مسوولان دادگاه این است که ”ملیون ایران (لیبرالها) را لجن مال و از صحنه سیاست خارج کنند.“
نقیبی در مصاحبهای یکی از اولویتهایش را ”انتصاب مدیران با سواد، با اخلاق و با خانواده در مصدر امور اقتصادی و صنعتی“ ذکر میکند. از ”باسواد“ بودن، که بیشتر شبیه یک تعارف است، که بگذریم، اینها معیارهایی است از دورانهای بردهداری و فئودالیسم.
نقیبی در آن گفتگو خبر میدهد که شرکتهای اقتصادی کشور را برای امکان دریافت وام رتبهبندی کرده. با توجه به معیار مورد نظرش، یعنی «با اخلاق و با خانواده» بودن بر اساس معیارهای خودش، اکثریت قریب به اتفاق شهروندان ایرانی هرگز نمیتوانند مشمول آن رتبهبندی شوند.
او سالهای پیاپی مانند راهزنی بر سر شریانهای اقتصاد کشور ایستاده بود و امکانات کشور را میان کسانی که از «خانواده»هایی مشخص بودند و «اخلاق» مشخصی را هم دنبال میکردند تقسیم میکرد، و اینها کسانی نیستند مگر آخوندها و کس و کارشان. این در حالیست که در کشوری که ذرهای موازین انسانی بر آن حاکم باشد هرگز از کسی که بخواهد وامی برای یک فعالیت اقتصادی دریافت کند یا در جایگاه مدیریت نهادی قرار بگیرد نمیپرسند او از چه خانوادهای است یا از کدام مرام و سیستم اخلاقی پیروی میکند!
به این ترتیب، میتوان دریافت که علت وقوع اختلاسهای نجومی زنجیروار از بانکهای ایران و انواع سوء استفادهها در عرصههایی دیگر به دلیل وجود نقیبیها در مصدر امور است. این همان تبعیضی است که خمینی در پی آن بود و پیوسته بر سر مخالفان فریاد میکشید که حرفهایش را نمیفهمند. این همان خطی است که خامنهای از آن با تعبیر برتری خودی بر غیرخودی یاد میکرده. تبعیض و اختلاس و سوءاستفاده در نظام حکومتی ایران اموری اتفاقی نیستند بل راهکار اصلی کشورداری توسط آخوندهاست که از سوی کسانی مانند نقیبی تئوریزه شده و به گونهای سیستماتیک در اختیار تیولداران و غنیمتبران و راهزنان قرار دارد.
سید محمد عربی که پیش از انقلاب به دلایل شایعات اخلاقیای که پیرامون او وجود داشت نام خود را به نامی مد روز – یعنی کیاوش – تغییر داده بود، مدتی پس از آتشسوزی سینما رکس نام خانودگیاش را بار دیگر عوض کرد و این بار شد سید محمد علویتبار. کیاوش پیش از انقلاب دبیر تعلیمات دینی بود، پس از انقلاب شد استاد و مفسر قرآن! او اولین فرماندار آبادان، نماینده اهواز(اولین دوره) و نماینده آبادان(دومین دوره)، نماینده خبرگان قانون اساسی و ۱۶ سال نیز مشاور رئیس جمهوری بود.
کیاوش، پس از اینکه فرماندار آبادان شد طبق روال مسوولان حکومت آخوندها، یک مدرک لیسانس ادبیات جعلی و تسلط به زبان فرانسه هم به میزان تحصیلاتش افزوده شد! وی در اسفند ۹۸ بر اثر کرونا به درک واصل شد.
پیام محمد خاتمی، پنجمین رئیسجمهور حکومت آخوندی به مناسبت به درک واصل شدن محمد کیاوش:
درگذشت شهادت گونهی یکی از یاران صدیق انقلاب و خدمتگذاران دین و مردم، جناب سیدمحمد علوی تبار (کیاوش) که عمر شریف خود را در خدمت صادقانه به ایران و انقلاب صرف کرد، خسارتی است سنگین برای آنها که به انقلاب وفادارند و ایران را عزیز و سربلند میخواهند.
محمد رشیدیان، تا پیش از انقلاب به شغل معلمی و دبیری در مدارس خوزستان اشتغال داشت. پس از انقلاب به پاس برنامه ریزی جنایت سینما رکس، نماینده آبادان در مجالس اول، دوم، سوم و ششم شد و در مجلس اول خبرگان قانون اساسی نیز عضویت داشت.
محمد رشیدیان که در طرح و برنامه ریزی این جنایت از عوامل اصلی بوده، هیچگاه در جلسه دادگاه حاضر نشد و آخوند موسوی تبریزی گفت چون آقای رشیدیان به کار «مهمی» مشغول است، ما تلفنی از او سوالاتی کردهایم و اگر لازم شد، از او دعوت میکنیم.
محمد رشیدیان در خرداد ۱۳۹۲ بر اثر عارضه قلبی به درک واصل شد.
عبدالله لرقبا نه بعنوان متهم (تامین کننده بنزین هواپیما برای آتش زدن سینما رکس) بلکه بعنوان شاهد به دادگاه فراخوانده شد. دادگاه گرچه رسما اعلام کرد طبق گزارشات کارشناسی، بنزین هواپیما عامل سوختن سینما اعلام شده است، اما تنها در آخرین جلسه به شایعه مرتبط به عبدالله لرقبا به عنوان تامین کننده این ماده آتشزا پرداخت.
تکبعلیزاده در آخرین دفاعیاتاش با آرامش و اعتمادبهنفس بیشتری سخن میگفت. او دربارهی دخالت اعضای محفل خانهی سیک لین در تهیهی مقدمات آتشسوزی حرف زد. گفت به احتمال فراوان عبدالله لرقبا که کارمند هواپیمایی آبادان بوده بنزین هواپیما در اختیار فرج گذاشته، و این مایعی است که قابلیت اشتعال بالایی دارد. او آتشسوزی را توطئهای میدید که بخشی از انقلاب بوده:
عبدالله لرقبا میگوید وقتی حسین برای من اعتراف کرد که این فاجعه را بوجود آوردهایم از او خواستم هرگاه ناراحت بود بیاید با من درددل کند. اینجا یک سوال پیش میآید که عبدالله لرقبا چه وحشتی از این داشت که من با کس دیگری صحبت کنم؟
عبدالله لرقبا از فعالین انجمن اسلامی فرودگاه بینالمللی آبادان بود و به احتمال زیاد تغییر نام داده و پست بالاتری گرفته.
محمود ابوالپور که در تمام نشستها و جلسات تصمیم گیری آتشسوزی نقش فعال داشت نه تنها بازداشت نشد، بلکه پس از مدتی به ریاست آموزش و پرورش آبادان منصوب گردید. این ارتقا و پست جدید را به ازای ناز شست گرفته بود. از محمود ابوالپور نیز نه نامی و نشانی است و نه خبر و تصویری. شاید او نیز یا تغییر نام داده و یا با کمک آخوندها به خارج رفته.
دادستان ویژه، شخص دیگری بنام «محمود عامری» را نیز که تکبعلیزاده اظهار به همکاری با آنها در فعالیتهای خود کرده بود، به دادگاه احضار میکند ولی پس از اظهارات آنان، دادستان مرتبآ تاکید میکند که ارتباط این سه نفر با تکبعلیزاده تنها بصرف ارشاد وی جهت ترک مواد مخدر بوده است.
رحیم میرسفیانی یا میرصفیانی٬ از اقوام فرج الله بذرکار که نقیبی دادستان ویژه و موسوی تبریزی، رییس دادگاه در جلسات مختلف دادگاه اعلام کردند که میرسفیانی دستگیر شده و تحقیقات از او ادامه دارد، او نه به دادگاه ویژه رسیدگی به پرونده آتشسوزی سینما رکس آورده شد و نه نتیجه بازجویی از او منتشر شد. اما دادگاه همچنان نتیجه گرفت که وی از عوامل ساواک بوده است. البته او را مانند فرج الله مجتهدی، کارمند ساده ساواک (یکی از ۶ نفر اعدام شدگان) اعدام نکردند و دیگر نامی هم از او برده نشد. بی گمان او نیز در جایی دیگر و با نامی دیگر، پست و مقامی گرفت.
مصطفی آبکاشک: « میرسفیانی که شاگرد رشیدیان بوده و به گفته موسوی تبریزی اسرار محرمانه این تصمیم گیری را در اختیار ساواک قرار داده، مگر در کدام کشور خارجی بوده که آنها به او دسترسی نداشتهاند و نتوانستهاند او را در دادگاه حاضر نمایند؟ اغلب همکلاسیها و جوانانی که او را میشناسند، میدانند که او در خدمت سپاه پاسداران به کار شناسایی انقلابیون و مخالفین رژیم اسلامی مشغول است و کار جاسوسی رژیم را به عهده دارد و از مهره های فعال سپاه پاسداران است.»
«اگر میرسفیانی یک عنصر ساواکی بوده است، شما که قادر بودید شش نفر را یکجا بکشید، یک گناهکار که به قول موسوی تبریزی اسرار را در اختیار ساواک قرار داده، چرا به پای میز محاکمه نکشاندید، تا مجرمیت عوامل شاه را در این مورد مسجل کنید و ادعای بی گناهی خود را به ثبوت برسانید؟»
به گفته حسین تکبعلیزاده وقتی کبریت را داخل مواد آتشزا انداخت همه، به جز فلاح محمدی به داخل سالن نمایش بازگشتند.
جنازههای فرجالله بذرکار٬ فلاح محمدی هاشمی و یدالله محمدپور حسینی، سه همدست حسین تکبعلیزاده در فاجعه سینما رکس آبادان پیدا نشد ولی نامشان با کمی تغییر در فهرست جانباختگان آتشسوزی سینما رکس بعنوان شهید آمده! به احتمال زیاد همانگونه که میخواستند حسین تکبعلیزاده را از کشور خارج کنند، آنها را نیز از کشور خارج کردهاند و یا با تغییر نام به آنها در شهری دیگر، پست و مقامی دادند.
شاید به همین دلیل بود که نام این سه تن در دادگاه٬ همواره بدون بیان نام خانوادگی برده میشد.
حسین تکبعلیزاده پیشنهاد حکومت را برای سکوت و خارج شدن از کشور قبول نکرد ولی (فرج، فلاح و یدالله) این ۳ جنایتکارِ مزدور و خودفروش زندگی با خفت و خواری را پذیرا شدند.
مصطفی آبکاشک: این دادگاه نمیخواست و نمیتوانست حقایق را برای مردم بازگو و روشن کند زیرا اگر در آغاز حکومت خمینی، مردم آگاه میشدند که حکام جدید برای به قدرت رسیدنشان ۶۰۰ الی ۷۰۰ نفر را یک جا در آتش سوزاندند، از این حکومت رویگردان میشدند. هر دادگاه دیگری هم در این حکومت در ایران نمیتواند کاری غیر از این انجام دهد زیرا میبایست سران حکومت خمینی را به محاکمه بکشاند!
مصطفی آبکاشک- او از فعالین سرشناس کمونیست در آبادان بود. وی به خاطر فعالیت در سندیکا و سابقه مبارزه سیاسی به شدت تحت تعقیب قرار گرفت و جانش به خطر افتاد. پس از آغاز جنگ و مهاجرت به شهرهای شیراز و اصفهان، بسیاری از یارانش توسط رژیم جمهوری اسلامی به زندان افتادند و قتل عام شدند. او سرانجام در سال ۱۳۶۳ از طریق گذر از کوه به ترکیه گریخت. در آنجا پس از چندی به عنوان پناهنده سیاسی به ایتالیا منتقل شد. در اوایل سال ۱۳۶۴ تحقیقات خود از فاجعه سینما رکس آبادان را بر اساس مشاهدات دقیق خود از دادگاه سینما رکس و اظهارات شاهدان عینی، تهیه و تنظیم کرد.
در آنجا به عنوان ناشناس این جزوه را به دکتر باقر نصیرالسادات سلامی داد که برای انتشار آن بکوشد. مصطفی بر روی پاکتی که متن زیر در آن بود، نوشته بود: “هرگونه که صلاح می دانید این واقعیات را به افکار عمومی برسانید”، آقای سلامی آن را به دست آقای ابولحسن بنی صدر رساند و این متن در ۱۱ شماره هفته نامه انقلاب اسلامی در هجرت درج شد.
مصطفی آبکاشک پس از مدتی به آمریکا و لوس آنجلس رفت. او که به اجبار همسر و دو فرزند کوچکش را در ایران باقی گذارده بود، سرانجام توانست با مشکلات فراوان آنها را در اواخر سال ۱۳۶۷ در کشور کانادا مستقر کند. متاسفانه چند هفته پس از دیدار خانواده اش بر اثر خستگی کار در یک سانحه رانندگی در بهار ۱۳۶۸ جان باخت.
برخی منابع:
وبسایت مشروطه- روزنامه های کیهان و اطلاعاتبریدههای روزنامه کیهان از وبسایت الف ب ژورنالیست
آرشیو روزنامه های قدیمی- وبلاگ بنیاد عبدالرحمن برومند
آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران
مصطفی آبکاشک جغتای- مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟
محمد صفوی- بازخوانی گزارش روزانهی اعتصاب در پالایشگاه نفت آبادان –۱۳۵۷
مجید احمدیان- فاجعه سینما رکس آبادان آتش انقلاب اسلامی
وبسایت رسمی محمد نوریزاد- شیخ علی تهرانی – ترور- دختران موسویمحمد صفوی - برای ۳۵مین سالگرد فاجعه هولناک آتشسوزی سینما رکس آبادان
بنیاد عبدالرحمن برومند- حسین تکبعلیزاده: یک سرگذشت
هفته نامه انقلاب اسلامی در هجرت- مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟ در ده بخش
کیهان لندن- در جستجوی جنایتکار مخوف گمنام
رادیو زمانه- ایرج مصداقی: موسوی تبریزی٬ داستان فراموش شده یک حاکم شرع
فاجعه سینما رکس از زبان سرهنگ اردشیر بیات رییس پلیس وقت آبادان
برنامه صفحه آخر ویژه آتش سوزی سینما رکس- گفتگوی مهدی فلاحتی با اردشیر بیاتمهدی فلاحتی- جنایتکارانِ فاجعه سینمارکس آبادان را بهتر بشناسیم
کیهان لندن - گفتگو با علی سجادی درباره آتش سوزی سینما رکس، آغاز وحشت بزرگ چهل ساله
رادیو زمانه- گفتوگو با پیمان ماندگار
رادیو فردا- آتشسوزی سينما ركس آبادان در سيزده بخش
تاریخ شفاهی- فیلمهای دادگاه سینما رکس در ۴۹ قسمترادیو زمانه- گفتوگو با پیمان ماندگار
ایرانوایر- تهدید و ضبط موبایلهای تجمعکنندگان یادبود سینما رکس توسط نهادهای امنیتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر