بخش نخست
اول سراغ سینماها آمدند
سکوت کردم چون زودباور و کور بودم
فصل نهم- ادامه دادگاه
مصطفی آبکاشک: در روزهای کار دادگاه، عده ای از مردم آبادان دچار تردید شدند، اما هنوز بخشهای زیادی اعتمادشان به رژیم سلب نشده بود. کسانی هم حقیقت را دریافتند زیرا حقیقت از زیر خروارها آوار دسیسه و صحنه سازی و مکر رداپوشان واسلام گو، همه را به کنار زد و خود را نشان داد.
یکی از خانمهایی که نام او در دفاعیات حسین تکبعلیزاده آمده بود در دادگاه حضور داشت، جهت ادای شهادت به جایگاه احضار شد. وی که خانم ربابه مشتاق (حاج نمکی) فرزند علیمحمد خانهدار و اهل شیراز ساکن آبادان خود را معرفی کرد گفت: من در شیراز بودم و تلفن زدم به آبادان که به من گفتند در دادگاه سینما رکس از تو نیز نامی برده شده است و پس از تحقیقات متوجه شدم حسین تکعبلیزاده در دفاعیاتش گفته است که مادرش پیش من آمده و از من خواسته است پیش آقای جمی امام جمعه آبادان بروم و بگویم پسرش بیگناه است. شاید برای پسر او کاری بکنند. مادر حسین تکبعلیزاده وقتی این حرف را بمن زد، من گفتم وقتی پسرت بیگناه باشد که کاری با او ندارند و اگر گناهکار باشد باید به جزای خودش برسد و من هرگز این صحبت را به آقای جمی نگفتهام و به قرآن قسم میخورم که اصلا پیش آقای جمی نرفتهام و اکنون از شیراز آمدم که این مسئله را روشن کنم که ایشان اظهار داشته بود.
تکبعلیزاده دربارهی این زن گفته بود، ”یک بار هم یکی به نام حاجی شل نمکی که روضهخوان است پیش مادرم رفته و گفته درباره پسرت با آقای جمی صحبت کردم و ایشان گفتهاند که آنها سینما را آتش زدهاند.“ توضیحات آبکاشک معمای وجود از زن را در دادگاه میگشاید.
یکی از صحنهسازیهای دادگاه احضار زنی به اسم ننه نمکی است که حرفهاش روضه خوانی است. وی به عنوان شاهد به دادگاه آمد. این زن نه شاهد واقعه آتشسوزی بود، نه ارتباطی به پرونده داشت. او به نقل از مادر متهم ردیف اول در بین زنان دیگر گفته بود که حجت الاسلام جمی در ماجرای آتش سوزی دست داشته.
این زن در جایگاه شهود قرار گرفت و با ادای سوگند به کلام الله مجید، حرفهای قبلی خود را تکذیب و انکار کرد. مسائلی که در این دادگاه مطرح شد، دارای ارتباط منظم نبود و دادگاه عمدا این رابطهها را منفک نشان میداد تا رابطهها و سرنخها همچون کلاف سردرگمی باقی بماند. در پرونده نه صحبتی از حجت الاسلام جمی به میان آماده بود و نه نامی از ننه نمکی، بلکه بصورت جسته گریخته، مردم حرفهایی شنیده بودند و فقط تکبعلی زاده موضوع را میدانست و او قول داده بود که در دادگاه حرفی از حجت الاسلام جمی به میان نیاورد.
او به قولش در این مورد عمل کرد اما موضوع را محرمانه به مادرش میگوید و مادرش که با ننه نمکی دوست نزدیک بود، او را در جریان این موضوع قرار میدهد. دادگاه میخواست جلو این افشاگری را که به توسط ننه نمکی در رابطه با مادر حسین با ادای سوگند دروغ و به قیمت آبروریزی برای خودش، ردپای حجت الاسلام را از بین ببرد ولی موضوع بغرنج تر شد زیرا این قسمت کار دادگاه بیشتر سوال برانگیز شد. رابطه طولانی مدت محمد رشیدیان و حجت الاسلام جمی بر هیچکس پوشیده نبود. این شعبده بازیها و پرده پوشیها برای حفظ پرستیژ امام جمعه آبادان و اثبات بی گناهی او موثر نخواهد بود.
دادگاه ویژه سینما رکس، مسببین و عاملین واقعی که فعالیتشان در این جنایت با دلایل مستدل و شواهد عینی و غیر قابل انکار روشن گردید و نیز برخلاف خواست دادگاه، جرم آنها محرز شناخته شد. دادگاه با استناد موهوم (بوسیله رییس دادگاه، موسوی تبریزی) و بدون ارائه دلیل به صرف نام “میرسفیانی” به عنوان عامل ساواک همه را تبرئه نمود. مجرمینی مانند لُرقبا و ابوالپور را بعنوان شاهد در دادگاه احضار کرد و بی گناهان را کشت.
باید از این دادگاه پرسید قضاوت برچه پایه و اساسی صورت گرفته؟ این همه دلائل و مدرک جرم کافی نبود که فقط به صرف جملهای که میرسفیانی عنصر ساواک بود، جنایت دیگران نادیده گرفته شد؟ آیا کشتن چند نفر و محبوس کردن عده ای بیگناه به عنوان عامل حریق با یک جمله کافی بود؟ آیا این معیار و ملاک قضاوت اسلامی است؟ چرا میرسفیانی به دادگاه کشیده نشد، در حالی که تا قبل از دادگاه از فعالین سپاه پاسداران بود؟ چرا رشیدیان حاضر نشد به دادگاه بیاید و مطالبی در باره جلسه مخفیانهای که برای برنامه آتش سوزی تدارک دیده بودند و به قول شما آن را با میرسفیانی در میان گذاشته بود، حرفی بزند؟ اگر میرسفیانی یک عنصر ساواکی بوده است، شما که قادر بودید شش نفر را یکجا بکشید، یک گناهکار که به قول موسوی تبریزی اسرار را در اختیار ساواک قرار داده، چرا به پای میز محاکمه نکشاندید، تا مجرمیت عوامل شاه را در این مورد مسجل کنید و ادعای بی گناهی خود را به ثبوت برسانید؟ شما دروغگویان، اگر راست می گفتید، منطقی و قانونی و راحت تر از بقیه می توانستید میرسفیانی را بکشید.
تکبعلیزاده در آخرین دفاعیاتاش با آرامش و اعتمادبهنفس بیشتری سخن میگفت. او دربارهی دخالت اعضای محفل خانهی سیک لین در تهیهی مقدمات آتشسوزی حرف زد. گفت به احتمال فراوان عبدالله لرقبا که کارمند هواپیمایی آبادان بوده بنزین هواپیما در اختیار فرج گذاشته، و این مایعی است که قابلیت اشتعال بالایی دارد. او آتشسوزی را توطئهای میدید که بخشی از انقلاب بوده: ”عبدالله لرقبا چه وحشتی از این داشت که من با کس دیگری صحبت کنم. عبدالله لرقبا در جواب دادگاه که میپرسد شما چرا پس از اطلاع از شرکت حسین در آتشسوزی سینما رکس موضوع را به مقامات شهری اطلاع ندادید، عبدالله پاسخ میدهد مسأله چنین نبود، بلکه مسأله انقلاب بود.“
تکبعلیزاده ثابت کرد که سخنان یک شاهد، که ادعا میکرد جزو نجاتیافتگان بوده و با فرزندش از سالن نمایش بیرون و به دستشویی رفته و دیده که آب قطع است، ساختگی است. (قطع بودن آب هم جزئی از آن افسانهی هماهنگی ساواک و مقامات شهری برای جلوگیری از کمکرسانی به قربانیان بود.) تکبعلیزاده این بار برای حاکم شرع و دادستان ارزشی قایل نبود و مستقیم با بازماندگان سخن میگفت: ”من دیگر حرفی ندارم . . . اگر چیزی باشد به شما میگویم.“
تصور میکرد باز هم به او فرصت میدهند تا با مردم سخن بگوید.
پس از سخنان تکبعلیزاده، موسوی تبریزی بیدرنگ عنان سخن را به دست گرفت تا مبادا کسی گمان ببرد محفلی از اسلامیون در پشت طرح جنایت بود:عبدالله لرقبا، ابوالپور و سید محمود عامری را آوردند و مدت دو شب بازداشت بودند و از آنها تحقیق کردیم. عبدالله لرقبا با حسین بوده و او را برده و وادار به ترک اعتیاد کرده است. بر خلاف آنچه که گفته میشود عبدالله لرقبا کارمند هواپیمایی بوده و بنزین هواپیما در اختیار حسین و فرج و فلاح و یدالله گذاشته باید بگویم که تحقیقات کردیم و مشخص شده است عبدالله روز ۲۸ مرداد یعنی روز فاجعه اولین روزی بود که میخواست استخدام شود.
مصطفی آبکاشک: تماس طولانی مدت محمد رشیدیان و سید محمد کیاوش (سید عربی سابق) که هر دو معلم فقه و عربی و فارسی در رژیم گذشته بودند و اینک نماینده مجلساند، برای کسانی که آنها را میشناختند روشن است. اولین مراکز کمیتهها در اتاق ۴۸ فرماندار نظامی سابق در بریم به توسط همین افراد صورت گرفته است. شاخه مجاهدین انقلاب اسلامی که بخشی از سپاه پاسداران را تشکیل داد، نیز به توسط رشیدیان در آبادان تاسیس گردید. شعبه حزب جمهوری اسلامی دست پخت همین آقایان کیاوش، رشیدیان، حجت الاسلام جمی میباشند که زیر نظر موسوی تبریزی فعالیتش را آغاز کرده است. شما همه اعضای یک پیکر واحد هستید. این دادگاه نمیخواست و نمیتوانست حقایق را برای مردم بازگو و روشن کند زیرا اگر در آغاز حکومت خمینی، مردم آگاه میشدند که حکام جدید برای به قدرت رسیدنشان ۶۰۰ الی ۷۰۰ نفر را یک جا در آتش سوزاندند، از این حکومت رویگردان میشدند. هر دادگاه دیگری هم در این حکومت در ایران نمیتواند کاری غیر از این انجام دهد زیرا میبایست سران حکومت خمینی را به محاکمه بکشاند!
برخی منابع:
وبسایت مشروطه- روزنامه های کیهان و اطلاعاتبریدههای روزنامه کیهان از وبسایت الف ب ژورنالیست
آرشیو روزنامه های قدیمی- وبلاگ بنیاد عبدالرحمن برومند
آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران
مصطفی آبکاشک جغتای- مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟
محمد صفوی- بازخوانی گزارش روزانهی اعتصاب در پالایشگاه نفت آبادان –۱۳۵۷
مجید احمدیان- فاجعه سینما رکس آبادان آتش انقلاب اسلامی
وبسایت رسمی محمد نوریزاد- شیخ علی تهرانی – ترور- دختران موسویمحمد صفوی - برای ۳۵مین سالگرد فاجعه هولناک آتشسوزی سینما رکس آبادان
بنیاد عبدالرحمن برومند- حسین تکبعلیزاده: یک سرگذشت
هفته نامه انقلاب اسلامی در هجرت- مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟ در ده بخش
کیهان لندن- در جستجوی جنایتکار مخوف گمنام
رادیو زمانه- ایرج مصداقی: موسوی تبریزی٬ داستان فراموش شده یک حاکم شرع
فاجعه سینما رکس از زبان سرهنگ اردشیر بیات رییس پلیس وقت آبادان
برنامه صفحه آخر ویژه آتش سوزی سینما رکس- گفتگوی مهدی فلاحتی با اردشیر بیاتمهدی فلاحتی- جنایتکارانِ فاجعه سینمارکس آبادان را بهتر بشناسیم
کیهان لندن - گفتگو با علی سجادی درباره آتش سوزی سینما رکس، آغاز وحشت بزرگ چهل ساله
رادیو زمانه- گفتوگو با پیمان ماندگار
رادیو فردا- آتشسوزی سينما ركس آبادان در سيزده بخش
تاریخ شفاهی- فیلمهای دادگاه سینما رکس در ۴۹ قسمترادیو زمانه- گفتوگو با پیمان ماندگار
ایرانوایر- تهدید و ضبط موبایلهای تجمعکنندگان یادبود سینما رکس توسط نهادهای امنیتی
مجله جدید آنلاین- سالشمار بازشدن و بسته شدن سینماها در ایران
فیلم مستند قصه شب ( سینما رکس ابادان ) ساخته عباس امینی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر