۱۴۰۲ مرداد ۲۸, شنبه

بزودی سراغ من هم می‌آیند

بخش نخست
اول سراغ سینماها آمدند
سکوت کردم چون زودباور و کور بودم
فصل هفتم- دادگاه
خبر تشکیل دادگاه ویژه رسیدگی به پرونده آتش‌سوزی سینما رکس آبادان به ریاست آخوند حسین موسوی تبریزی، روز اول شهریور در روزنامه‌ها منتشر شد.
خبر گربه هار در مشهد دست کودکی را خورد٬ در بالای صفحه و خبر تشکیل دادگاه سینما رکس با حروف کوچکی در گوشه پایین صفحه آمده بود!
درشت‌ترین تیتر آنروز هم اختصاص داشت به وعده‌های دروغین همیشگی!
نام ۳۲ متهم فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شد؛ در این میان نامی از حسین تکبعلی‌زاده٬ متهم ردیف اول که خود اعتراف کرده بود سینما را آتش زده بود٬ برده نشده بود!!! زیرا قصد داشته‌اند با او تبانی کنند.
تکبعلی‌زاده در تاریخ ۶ خرداد ۱۳۵۸ یعنی یک‌سال و دو ماه پیش از تشکیل دادگاه بازداشت شده بود که صد البته تصویر و خبر بازداشت او در ۶ خرداد ۱۳۵۸ نیز در روزنامه اطلاعات منتشر نشده بود.
درشت‌ترین تیتر روزنامه‌ی آنروز هم اختصاص داشت به ترور متاسفانه نافرجام آخوند هاشمی رفسنجانی؛ نه به بازداشت کسی که باعث زنده زنده سوختن ۶۰۰ نفر در آتش شده بود!
در آن هنگام در آبادان شایع بود که چهار تن سینما رکس را آتش زده‌اند، که سه تن در آتش سوخته و یک تن، یعنی تکبعلی‌زاده، در زندان به سر می‌برد. در نشست‌های دادگاه نیز صحت این روایت تأیید شد. اگر دادستان قصد کشف حقیقت را داشت، می‌باید در بیانیه‌اش نام آن سه تن را هم ذکر می‌کرد تا کسانی که آگاهی‌هایی در موردشان دارند آن را در اختیار دادستانی قرار بدهند. اگرچه آن سه تن به ظاهر مرده بودند، داشتن آگاهی‌های بیشتر درباره‌شان می‌توانست تصویر درست تری از فاجعه به دست بدهد.

از تعدادی از متهمانی که نام‌شان در لیست بود ولی توانسته بودند فرار کنند نیز  دعوت بعمل آمد تا جهت تیرباران شدن حضور به هم رسانند!
دادگاه ویژه رسیدگی به پرونده آتش‌سوزی سینما رکس آبادان در سینما تاج که متعلق به کارکنان شرکت نفت آبادان بود تشکیل شد. 
گردانندگان این دادگاه نیز، مانند دادگاه‌های دیگر جمهوری اسلامی، همگی از طرفداران بی‌چون‌ و چرای حکومت بودند. موسوی تبریزی سال‌ها بعد، در باره‌ی آن دادگاه گفت، «متهمان از حق داشتن وکیل برخوردار بودند.»  این در حالی است که در هیچ‌یک از نشست‌های آن دادگاه هرگز سخنی یا نامی از هیچ وکیلی شنیده نشد.
دادگاه ویژه با صدور کارت ویژه برای شرکت کنندگان، ورود افراد به دادگاه را به عنوان شرکت‌کننده کنترل کرد.
فقط خانواده‌هایی که کشته داده بودند حق حضور در آن را داشتند. نوارهای جلسات دادگاه با چند روز تحقیق و سانسور تنها از تلویزیون آبادان پخش می‌شد.

دادگاه به درخواست خانواده‌ قربانیان پاسخ مثبت داد و جریان دادگاه مستقیم از تلویزیون آبادان پخش شد. ولی پخش مستقیم جریان دادگاه بعد از چند روز متوقف شد و روند دادگاه به صورت دست‌چین شده و با تاخیر از تلویزیون محلی پخش شد.  گزارش خلاصه برخی از جلسات نیز در آرشیو جراید آن روزها منتشر شده است. 

با این‌حال همچنان بخشی از جلسات که عمدتا مرتبط با دفاع اول و آخر تعداد زیادی از متهمان و همچنین دفاع آخر اغلب متهمان پرونده از جمله حسین تکبعلی‌زاده و تعدادی از شهادت‌های مرتبط با پرونده وی است، به طور کامل منتشر نشده است.

برخی از خانواده‌ قربانیان آتش‌سوزی سینما رکس که در برگزاری دادگاه تلاش زیاد کرده بودند، از جمله آقای سازش که ۵ نفر از اعضای خانواده‌اش را در این ماجرا از دست داده بود، از حضور در برخی جلسات دادگاه محروم شدند.

اردشیر بیات: جعفر سازش (که ۵ نفر از اعضای خانواده‌اش را در این فاجعه از دست داده بود) و عده دیگری که در اولین روز دادگاه به حضور متهمین اعتراض کردند و گفتند اینها کی هستند شما آوردید دادگاه؟ اینها متهمین ما نیستند، متهمین اصلی ما کسان دیگری هستند، آنها را از دادگاه بیرون می‌کنند و تا آخرین جلسه دادگاه آنها را به دادگاه راه نمی‌دهند.

تنها بخشی از بازماندگان برای دریافت کارت شرکت در نشست‌های دادگاه به مقام‌های مسؤول مراجعه کردند. نظر بخشی دیگر از بازماندگان چنین بود: ”این دادگاه فرمایشی است و ما شرکت نمی‌کنیم. خواست ما برای این دادگاه یکی این بود که شیخ علی تهرانی به این مسأله رسیدگی کند و دیگر آنکه این دادگاه مستقیمأ از رادیو تلویزیون سراسری پخش شود.“

از ۹۰ تا ۱۰۰ ساعت فیلم دادگاه به اصطلاح علنی٬ تنها بخش کوچکی از آن انتشار یافت که آنها را هم سانسور شده پخش کردند 
و بیشتر این فیلم‌ها هم از وراجی‌های آخوند موسوی تبریزی و سید حسین نقیبی است.

کیوان فتوحی، یک فعال امور سندیکای کارگران آبادان در آن روزگار، سال‌ها بعد درباره رویارویی متهم اصلی، حسین تکبعلی‌زاده، و موسوی تبریزی گفت:
جریان دادگاه از یکسو به شدت خنده آور و به شدت گریه آور بود و این تضاد ناشی از این بود که موسوی تبریزی فارسی را با لهجه ترکی حرف می زد و تکبعلی زاده به لهجه آبادانی سخن می گفت و این دو زبان هم را نمی فهمیدند. تکبعلی زاده اصرار داشت جزئیات آتش‌سوزی را تشریح کند و از یاران و آشنایان خود نام ببرد اما موسوی تبریزی سعی می کرد اظهارات او را بی‌اهمیت جلوه دهد.

رییس دادگاهی که حتی معنی بسیاری از اصطلاحات محلی ذکر شده توسط متهمین را نمی‌دانست. برای نمونه وقتی حسین تکبعلی‌زاده گفت:«ما با بچه‌ها رفتیم شهر تاب بخوریم.» رییس دادگاه با تعجب اظهار داشت: «شما در ماه مبارک رمضان به شهر رفتید که چه بخورید؟» لاجرم همکار وی، در گوشی به او توضیح داد که "تاب خوردن" در اصطلاح محلی یعنی "گشت زدن"!

در دادگاه با آسودگی خیال هر چه دل تنگشان می‌خواست می‌گفتند. اما وقتی که متهم اصلی یعنی حسین تکبعلی زاده به مرحله افشاگری‌های پشت خط قرمز می‌رسید، موسوی تبریزی حرف او را قطع کرده و می‌گفت که از موضوع خارج شده است! سرانجام صبر تکبعلی‌زاده تمام شد و با نهایت سادگی اما با خشم خطاب به موسوی تبریزی فریاد زد: «اونا که سینما آتیش نزدن، هر چه دِلِشون می خاد می‌گن، اما مُو که سینما آتیش زدُم نباید حرف بزنُم.» این گفته صادقانه تکبعلی‌زاده بعد ها به عنوان یک اصطلاح در هنگامی که حق کسی که ذیحق اصلی بود، خورده می‌شد، مورد استفاده آبادانی‌ها قرار می‌گرفت.

تفاوت لهجه شاید تنها یکی از دلایل خنده‌ی حضار بوده است. نوع پرسش‌هایی که موسوی تبریزی می‌کرد، پاسخ‌های تکبعلی‌زاده و بی‌اعتنایی‌اش بیشتر از آن می‌توانسته خنده‌آور باشد. اگر گذشته از تفاوت لهجه، لحن صدا و حالت چهره‌ای که تکبعلی‌زاده می‌توانسته در آن موقعیت‌ها داشته باشد به صحنه‌های زیر افزوده شود، بهتر می‌توان آن آتمسفر را درک کرد:
رئیس: ”فرج فقط رفت دستشویی و برگشت و نمی‌دانید جای دیگری رفته و با کسانی حضورا و یا تلفنی حرفی زده باشد؟“
متهم: ”نمی‌دانم و نمی‌توانم نظری بدهم.“
رئیس: ”فکر نمی‌کنید که آنموقع موقعیت رفتن دستشویی نبوده و برنامه‌ای داشته؟“
متهم: ”من نظری ندارم و نمی‌دانم.“
رئیس دادگاه گفت: ”نکته همین‌جاست که طرف با نهایت شدت اصرار داشته همان روز نقشه عملی شود و وقتی سینما سهیلا نشده به سراغ سینما رکس آمدند. و در این ده دقیقه که از داخل سالن بعنوان دستشویی بیرون رفته چه کرده وبا چه کسی صحبت کرده و چه کار کرده؟“
متهم ادامه داد: ”نصفه‌های فیلم بود که گفت برویم بیرون...“

نمونه‌ای از پاسخ‌های دندان‌شکن تکبعلی‌زاده:
رییس: «آیا با دوستان خود مانند فرج یادت نمی‌آید که‌ حرفهایى در این مورد زده‌ باشید و اطلاع دارید که‌ یکى از بستگان فرج ساواکى بوده‌ باشد؟»
متهم: «او ساواکى نبوده‌ بلکه‌ بوسیله‌ ساواک دستگیر شده‌ و مسئله‌ به‌ اینصورت نبوده‌...»
رییس: «شما با فرج صحبت نکردید که‌ چرا سینما را آتش می‌زنید؟»
متهم: «فکر می‌کردم که‌ کارى در جهت انقلاب و اینهاست.»
رییس: «آیا فرج توضیح داد؟»
متهم: «برایش فرقى نمی‌کرد و موافق جنگ فرسایشی بود که‌ اعصاب رژیم توسط آنها خورد مى‌شود.»
رییس: «شما فکر نکردید بعد از آتش سوزى ممکن است حتا یک نفر بسوزد؟»
متهم: «نه‌ و آن هم علتش مسایل خانوادگى است و اصولا قبل از انجام هر کارى به‌ عاقبت آن فکر نمی‌کردم .»
رییس: «یعنى هر کارى برایت پیشنهاد کنند انجام مى‌دادى؟»
متهم: «نه‌ هر کارى، در کارهایى شرکت می‌کردم که‌ در همه‌ ایران اتفاق مى‌افتاد
حاکم شرع: بالاخره از کارهای غیرعادی شما و یا بعضی حرفهایی که می‌زدید یا از ناراحتی وجدان کارهایی از شما سر می‌زد٬ بالاخره درک می‌کردند مردم که شما این کار را کرده اید چتور شما می‌گویید تجربه‌ای نداشتم و اتفاقی بوده این قضیه.
تکبعلی‌زاده: تا آنموقع قضیه اتفاقی بود٬ اما بعد جریاناتی پیش آمد که اتفاقی نیست.
...اتفاقی نبوده این جریانات. از همان موقع که گفتید که رزمی این کار را کرد و شاه باید بسوزد و از این حرفها.
ولی من آنموقع اتفاقی می‌دانستم آن را. ولی بعدا یک جریاناتی برایم پیش آمد که شک کردم به اتفاقی بودن آن. حالا هم هر دلیلی بیاورید٬ باز هم شک می‌کنم.
سرهنگ اردشیر بیات: موسوی تبریزی در جلسه دادگاه از تکبعلی‌زاده می‌پرسد:
آقای تکبعلی‌زاده٬ روابط شما با ساواک شاه چگونه بود؟  
تکبعلی‌زاده: بله؟ بفرمایید سوالتون رو تکرار کنید
موسوی تبریزی: عرض کردم روابط شما با ساواک شاه چگونه بود؟
تکبعلی‌زاده: مرتیکه فلان فلان شده (یک ناسزای بسیار رکیک) ساواک چیه؟ شاه کیه؟ اینها که روحشون از این ماجرا خبر نداشت. شما نمی‌دونید چه کسی به من دستور داد سینما را آتیش بزنم؟
جلسه دادگاه به هم می‌خوره ، همهمه می‌شه ، درهای دادگاه را می‌بندند، دوربینها و ضبط صوتها را از خبرنگارها می‌گیرند٬ فیلمها و نوارها را در می‌آرند و به آنها اخطار می‌شه که اگر یک کلمه از این مطالب به بیرون درز پیدا بکنه شما هم ضد انقلاب محسوب می‌شید.

 مصطفی آبکاشک: مسئولین حکومت جدید التاسیس اسلامی ناگزیر می‌شوند که تنها فرد به ظاهر باقیمانده از عوامل اجرایی این آتش‌سوزی را که از بقیه هم جرمانش کمتر با طراحان و برنامه ریزان این جنایت در ارتباط بود، به پای میز محاکمه بکشانند و در عین حال او را مجددا بفریبند که از جلسات تصمیم گیری اظهار بی اطلاعی کند و هرچه می‌تواند پای افرادی را که اکنون دارای مشاغلی هستند، پیش نکشد. به او می‌گویند ما خودمان مقصر اصلی را می‌شناسیم و مجازات تو سنگین نخواهد بود و تو «فرج الله» را به عنوان رابط خودت معرفی کن (زیرا فرج از مدتی مفقود الاثر شده است) و قرار بر این بود که حسین تکبعلی زاده نحوه ارتکاب جرم را به صورت مختصر بیان کند.

حسین تکبعلی‌زاده می‌دانست که وسیله قرار گرفته ولی امید به تخفیف مجازات و وعده‌هایی که به او داده بودند، داشت. به او گفته بودند که بگوید من برای اعدام شدن آماده‌ام و حقایق را خواهم گفت. مع الوصف علیرغم دخالت های موسوی تبریزی در طول محاکمات و در کلیه لحظات، بیان مطالب از طرف حسین تکبعلی‌زاده، در چهارده جلسه این دادگاه، حقایق به حدی گفته شد که مردم آبادان و خانواده‌های قربانیان بتوانند مسببین و عاملین اصلی این جنایت هولناک را بخوبی بشناسند.

دادگاه و دادستان تلاش می‌کنند تکبعلی‌زاده را دارای اختلال روانی نشان دهند و یا ثابت کنند که وی هر بار حرف دیگری زده است. تکبعلی‌زاده اما می‌گوید:‌ کل جریان این بود که در این دادگاه گفته و می‌گویم. او در نامه‌های متعددی که به این و آن از جمله به مردم آبادان نوشته بود، می‌نویسد: «رزمی آن سگ کثیف که عامل اصلی است گفته است تکبعلی‌زاده ساواکی است ولی من ساواکی نیستم و این کار را کرده‌ام.

بر خلاف رفتار تندخویانه‌شان در برابر دیگر متهمان، موسوی تبریزی و نقیبی در سرتاسر نشست‌های دادگاه حتی یک بار هم صدای‌شان را بر روی تکبعلی‌زاده بلند نکردند و پیوسته با او با ملاحظه و احترام سخن می‌گفتند. همان جور که پیش از این هم نقل شد، تکبعلی‌زاده بود که بر سر این دو داد می‌کشید. به یقین دلایلی برای این رفتارها وجود داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر