محمد درویش:
فرض كنيم ميانكاله به جای آن كه در جنوب شرق دريای مازندران قرار گرفته بود، در سواحل شرقی ژاپن يا كرانه های شمالی استراليا يا جنوب اسپانيا واقع شده بود؛ با او چه می كردند؟ آيا آن مردمان هم تومار تهيه میكردند و شكايت میبردند كه چرا از قلب ميانكاله نبايد يك جاده عبور كند؟ و يا چرا ما نبايد يك پالايشگاه در ميانكاله داشته باشيم؟ و چرا گاوميشهای ما نبايد به هر تعداد و زمانی كه دوست دارند در ميانكاله بچرند؟ و يا رییس محیط زیست آنجا هم به جرم مخالفت با تخریب میانکاله از کاربرکنار می شد؟ و یا ...
میانکاله دیروز
به نظر می رسد كليد رخداد تلخی كه در ميانكاله درحال وقوع است را می توان با فرض پيشگفته بهتر درك كرده و به واكاوی دلايل تشديد ناپايداری نخستين تالاب بينالمللی ثبت شده ايران در كنوانسيون رامسر پرداخت.
ميانكاله اولین معبر و منزلگاه ورود پرندگان مهاجر در شمال ايران است؛ منزلگاهی كه به دليل شرايط ناهمتای طبيعی اش ميتواند به صورتی همزمان هم قرقاول را در خود جای دهد (که زیستگاهی عموماً جنگلی دارد) و هم دراج را که اغلب در مناطق شنی و ماسهای خوزستان زندگی میکند.
حضور همزمان قرقاول و دراج در ميانكاله شبيه به وجود آب شور و شيرين در درياچه بختگان مرحوم است كه سبب شده بود آن محيط آبی بی نظير هم در تمام دنيا يگانه و بی همتا باقی ماند. افسوس که دیروز قدر بختگان را ندانستیم؛ همان گونه که امروز قدر میانکاله را نمی دانیم! می دانیم؟
اگر امروز – آن گونه كه اسماعيل كهرم مي گويد - از مجموع ١٢٠ هزار بال پرندهای كه تا سه دههی پيش در ميانكاله حضور داشتند، فقط ١١ هزار بال باقيمانده است؛ و اگر بر بنياد مطالعات كامبيز بهرام سلطانی ، پارههايی از ميانكاله اينك در اثر تحمل فشار بيش از حد گاوميشها (حدود سه برابر بيش از ظرفيت در سطحی معادل ٢٦ هزار هكتار از وسعت حدود ٦٩ هزار هكتاری زيستگاه)، نهتنها رويش طبيعی شان از ميان رفته، بلكه سطح زندهی خاك نيز به شدت آسيب ديده و تخريب شده است، بايد بپذيريم كه ناپايداری شرايط بومشناختی ميانكاله شتابان در حال اوج گرفتن است و بايد هرچه سريعتر برنامهی جامعی برای بهسازی ، باززندهسازی يا Rehabilitation and Habitat Restorationدر اين زيستگاه منحصر به فرد ايران به مرحله اجرا درآید؛ برنامه ای که بدون نیاز به بهانه ی نگون بختی به نام ببر سیبریایی هم بتوان آن را با اراده و توان و جسارت لازم اجرایی کرد.
با اين وجود، شوربختانه باید بپذیریم که نه تنها هيچ ارادهای برای اجرايی شدن چنين برنامهاي در سطح منطقه و سازمان ديده نمی شود، بلكه برعكس شاهد خراش بيشتر ميانكاله به بهانه اشتغالزايی و رفاه مردم بهشهر هم هستيم! غافل از اين كه بهشهر تا زماني بهشهر است كه بتواند همجواری مسالمتآميز خود را با يك تالاب بانشاط و دربردارندهی توان زيستپالايی درخور حفظ كند.
به ديگر سخن، تنها ويژگی ممتاز و كمتر آسيب ديده ميانكاله همانا وجود یک خلیج آرام و پاك از هر نوع آلودگی ديداری است؛ خصلت ارزشمندی که سبب شده تا خلیج میانکاله را زایشگاه امن ماهیان خاویاری بنامند (یادمان باشد که در طول ١٦٠٠ کیلومتر نوار ساحلی دریای مازندران، فقط زیستگاه میانکاله با ٦٥ کیلومتر طول از ساخت و سازها در امان مانده است)؛ اما متأسفانه میخواهند آن آرامش و امنیت را هم به بهانهی دسترسی به دریا با احداث جاده تخریب کرده و اصلیترین محل تخم ریزی ٩٠ درصد ماهیان جنوب دریای مازندران را نابود سازند! چرا؟
باید بدانیم که میانکاله از منظر سه معیار بینالمللی واجد ارزش است: نخست آن که در برنامه انسان و کره مسکون یونسکو به عنوان اندوخته گاه زیست سپهر شناسایی شده است؛
دوم این که پناهگاه حیات وحش برخی از گونه های نادر و ارزشمند کره زمین است و سوم آن که نخستین تالابی است که در سیاهه ی جهانی کنوانسیون رامسر از سوی ایران به ثبت رسیده است. درحقیقت بسیاری از کارشناسان بر این باورند که میانکاله یکی از ٥٩ منطقه اکوتون ویژه شناخته شده در جهان با کارکردهایی چندجانبه است؛ منطقه ای که مادر طبیعت برای آفرینش معماری هوش ربایش میلیون ها سال زمان مصروف کرده و اینک ما حق نداریم با ساخت سازه هایی طبیعت ستیزانه، همه ی آن زیبایی ها و طنازی های اهورایی را یک شبه نابود ساخته و ویران کنیم.
میانکاله به میلیون ها پرنده ی مهاجری تعلق دارد که همه ساله با پیمودن هزاران کیلومتر خود را به این نخستین ایستگاه سوختگیری و تجدید قوای بی نظیر در خاک وطن می رسانند تا ایرانیان دیروز، امروز و فردا از تماشای این پرواز شکوهمند از فرش به عرش برسند. چه کسی می تواند بهای تماشای این منظره استثنایی را محاسبه کند؟
ميانكاله اولین معبر و منزلگاه ورود پرندگان مهاجر در شمال ايران است؛ منزلگاهی كه به دليل شرايط ناهمتای طبيعی اش ميتواند به صورتی همزمان هم قرقاول را در خود جای دهد (که زیستگاهی عموماً جنگلی دارد) و هم دراج را که اغلب در مناطق شنی و ماسهای خوزستان زندگی میکند.
حضور همزمان قرقاول و دراج در ميانكاله شبيه به وجود آب شور و شيرين در درياچه بختگان مرحوم است كه سبب شده بود آن محيط آبی بی نظير هم در تمام دنيا يگانه و بی همتا باقی ماند. افسوس که دیروز قدر بختگان را ندانستیم؛ همان گونه که امروز قدر میانکاله را نمی دانیم! می دانیم؟
اگر امروز – آن گونه كه اسماعيل كهرم مي گويد - از مجموع ١٢٠ هزار بال پرندهای كه تا سه دههی پيش در ميانكاله حضور داشتند، فقط ١١ هزار بال باقيمانده است؛ و اگر بر بنياد مطالعات كامبيز بهرام سلطانی ، پارههايی از ميانكاله اينك در اثر تحمل فشار بيش از حد گاوميشها (حدود سه برابر بيش از ظرفيت در سطحی معادل ٢٦ هزار هكتار از وسعت حدود ٦٩ هزار هكتاری زيستگاه)، نهتنها رويش طبيعی شان از ميان رفته، بلكه سطح زندهی خاك نيز به شدت آسيب ديده و تخريب شده است، بايد بپذيريم كه ناپايداری شرايط بومشناختی ميانكاله شتابان در حال اوج گرفتن است و بايد هرچه سريعتر برنامهی جامعی برای بهسازی ، باززندهسازی يا Rehabilitation and Habitat Restorationدر اين زيستگاه منحصر به فرد ايران به مرحله اجرا درآید؛ برنامه ای که بدون نیاز به بهانه ی نگون بختی به نام ببر سیبریایی هم بتوان آن را با اراده و توان و جسارت لازم اجرایی کرد.
با اين وجود، شوربختانه باید بپذیریم که نه تنها هيچ ارادهای برای اجرايی شدن چنين برنامهاي در سطح منطقه و سازمان ديده نمی شود، بلكه برعكس شاهد خراش بيشتر ميانكاله به بهانه اشتغالزايی و رفاه مردم بهشهر هم هستيم! غافل از اين كه بهشهر تا زماني بهشهر است كه بتواند همجواری مسالمتآميز خود را با يك تالاب بانشاط و دربردارندهی توان زيستپالايی درخور حفظ كند.
به ديگر سخن، تنها ويژگی ممتاز و كمتر آسيب ديده ميانكاله همانا وجود یک خلیج آرام و پاك از هر نوع آلودگی ديداری است؛ خصلت ارزشمندی که سبب شده تا خلیج میانکاله را زایشگاه امن ماهیان خاویاری بنامند (یادمان باشد که در طول ١٦٠٠ کیلومتر نوار ساحلی دریای مازندران، فقط زیستگاه میانکاله با ٦٥ کیلومتر طول از ساخت و سازها در امان مانده است)؛ اما متأسفانه میخواهند آن آرامش و امنیت را هم به بهانهی دسترسی به دریا با احداث جاده تخریب کرده و اصلیترین محل تخم ریزی ٩٠ درصد ماهیان جنوب دریای مازندران را نابود سازند! چرا؟
باید بدانیم که میانکاله از منظر سه معیار بینالمللی واجد ارزش است: نخست آن که در برنامه انسان و کره مسکون یونسکو به عنوان اندوخته گاه زیست سپهر شناسایی شده است؛
دوم این که پناهگاه حیات وحش برخی از گونه های نادر و ارزشمند کره زمین است و سوم آن که نخستین تالابی است که در سیاهه ی جهانی کنوانسیون رامسر از سوی ایران به ثبت رسیده است. درحقیقت بسیاری از کارشناسان بر این باورند که میانکاله یکی از ٥٩ منطقه اکوتون ویژه شناخته شده در جهان با کارکردهایی چندجانبه است؛ منطقه ای که مادر طبیعت برای آفرینش معماری هوش ربایش میلیون ها سال زمان مصروف کرده و اینک ما حق نداریم با ساخت سازه هایی طبیعت ستیزانه، همه ی آن زیبایی ها و طنازی های اهورایی را یک شبه نابود ساخته و ویران کنیم.
میانکاله به میلیون ها پرنده ی مهاجری تعلق دارد که همه ساله با پیمودن هزاران کیلومتر خود را به این نخستین ایستگاه سوختگیری و تجدید قوای بی نظیر در خاک وطن می رسانند تا ایرانیان دیروز، امروز و فردا از تماشای این پرواز شکوهمند از فرش به عرش برسند. چه کسی می تواند بهای تماشای این منظره استثنایی را محاسبه کند؟
یکبار دیگر به پرسش نخستین این یادداشت برگردیم و با خود آهسته تکرار کنیم: آیا اگر میانکاله در ایران نبود، باز هم با او چنین نامهربانانه و آزمندانه برخورد می کردند؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر