نماند ستمکار بد روزگار
بماند برو لعنت پایدار
از وبلاگ گربه ایرانی: دوستم اخیرا" مرتب گله و شکایت میکرد و نگران بود در مورد یکی از ساکنین بیرحم مجتمع .. مردی حدود ۶٠ ساله که مرتبا" با او در مورد گربه هایش جر و بحث میکرد (که چرا گربه ها روی کاپوت ماشین مینشینند و در راه پله پائین و بالا میروند و... بهانه های بیمورد دیگری که از اغلب ایرانیان مرتب میشنویم) .... این دوست برایم تعریف کرده بود که ۶ ماه قبل گربه ماده ای که در حیاط مجتمع رفت و آمد داشت هنگام زایمان از آنجائیکه باید دنبال صد سوراخ بگردد تا تا از دست آدم٢پا در امان باشد .... با دیدن باز بودن پنجره یکی از واحد های ساختمان که متعلق به زن سالمند بد قلبی بود.. بخیال خودش جای امنی در یکی از کمدها پیدامیکند. غافل از انکه بعد از بیرون آمدن اولین نوزاد صاحبخانه از راه میرسد . بطور خلاصه زن بیرحم با کمک آن مرد ۶٠ ساله ظالم تر از خود گربه ماده درحال زایمان را که هنوز جفت اولین نوزاد از بدنش خارج نشده بود و فقط خدا میداند چند بچه دیگر در رحم داشت درگونی میاندازند و مردستمکار با اتومبیل خود میبرد و خدا میداند کجا رها میسازد ... انسان چقدر میتواند بیرحم باشد ... کسی نبود به آن زن کهنسال بگوید : دست کم صبر میکردی بچه هایش را بدنیا بیاورد بعد در جعبه ای میگذاشتید و جایشان را عوض میکردید .. ای بی انصاف ها .. ای بی مروت ها که تعدادتان در این کشور بسیار زیاد است .. مرد ظالم چندی بعد تنها گربه زیبای دوست من را نیز به دور از چشم دیگران در گونی کرده و از آنجا برده که دوست من مدتها گریان و نالان در خیابانها دنبال عسل گربه گمشده اش میگشته تا اخیرا" خود مرد اعتراف میکند به بردن گربه و تهدید به اینکه گربه های فعلی را نیز سر به نیست خواهد کرد . از آنجائیکه خداوند متعال از ظالمین نخواهد گذشت و سزای اعمال خود را عاقبت در همین دنیا خواهند گرفت .. دیروز دوستم تلفن زد و باحالتی شوک زده به من خبر داد که مرد ظالم خودش را در حیاط خلوت مجتمع حلق آویز کرده و مجتمع آنها پر است از نیروی انتظامی و آگاهی و آمبولانس و .... ناگفته نماند آن زن کهنسال نیز یک هفته بعداز بیرون راندن گربه ماده زائو از کمد خانه اش، بشدت زمین خورده و هنوز بدلیل شکستن ناجور لگن در بیمارستان بستریست.
آخ که که جقدر دلم خنک شد!! نوش جون هر دوتا شون!! یک بیرحم پست فطرت کمتر!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر